22 - 09 - 2017
مارون
مهمان امروز: بلقیس سلیمانی
بلقیس سلیمانی از نویسندگان نامآشنای این روزهای ادبیات ایران است. او در رشته کارشناسی ارشد فلسفه تحصیل کرده است. بیش از هشتاد مقاله در مطبوعات نوشته است و برخی از داستانهای او به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی ترجمه شده است. او داوری جایزههای ادبی را نیز بر عهده داشته است، از جمله جشنواره بینالمللی برنامههای رادیویی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی.رمانهای «بازی آخر بانو» و «خاله بازی» دو کتاب از یک سهگانه در زمینههای عشق و روایت و قدرت هستند که داستان آنها در زمان رویدادهای سیاسی- اجتماعی دهه ۱۳۶۰ ایران قرار دارد و نقش اصلی و محوری آنها با زنان است. سلیمانی در این مجموعه رمانها انسان را در موقعیتهای مختلف و خطیر مانند انسان در موقعیت انتخاب، انسان در موقعیت آزاد، انسان در موقعیت مرگ، یا در موقعیت قتل قرار داده و عکسالعمل او را بررسی میکند. اما بیشتر دغدغههای فلسفی و تجربه آن در قالبی تازه سبب نگارش مجموعه داستانهای بسیار کوتاه «بازی عروس و داماد» او بود داستانهای مجموعه «بازی عروس و داماد» را میتوان داستان مینیمال یا داستانهای فلَش دانست. این شصت داستان چند خطی همگی قصهگو هستند و طرح داستانی آنها واضح و مشخص است و بسیاری از آنها پایانی غافلگیرکننده دارند.این نویسنده در «مارون» قصه یک شهر کوچک را روایت کرده که در جریان سالهای پر التهاب پیش و پس از انقلاب قرار گرفته است. در این شهر کوچک، آدمهایی با عقاید و تفکرات مختلف حضور دارند و تنوع آنها با اتفاقاتی گره خورده که به تاریخ و حوادث تاریخی معاصر کشورمان مرتبط هستند. به این ترتیب، انقلابیهای جوان و تازه نفس در کنار کاسبان خرده پا، دختران پر شر و شور و روستاییان کویری در کنار پسران ایدهآلیست در این داستان حضور دارند.
«دادالله جیغ جیغو که همراه برادرنخعی برگشته بود، خم شد بازوی برادرنخعی را گرفت و او را از سر جنازه بلند کرد. یکی از همراهان برادرنخعی خم شد و چادر را روی صورت صمد کشید. فیض همچنان خس خس میکرد.
آنها که به خانه جلال خان رفته بودند برگشتند. قبل از آنکه برادرنخعی پرسشی بکند، یکی از آنها گفت کسی نبود، هیچکس، چوبدستیاش را در هوا تکان داد. بقیه هم چیزی در دست داشتند- بیلی، کلنگی، چماقی، داسی.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد