30 - 07 - 2024
«محسن چاوشی» خودِ سینماست…
گروه فرهنگ و هنر- بهمن بابازاده: محمدحسین مهدویان، کارگردان سریال پربیننده «زخم کاری» در یک گفتوگوی جالب توجه، درباره محسن چاوشی و تاثیرپذیریهایی که در آثارش از این خواننده داشته، سخن گفته است.
بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
اولین مواجهه با محسن چاوشی
سال ۸۱ در دوران دانشجویی من بود. یکی از موزیکهای دوصدایی بود که یکی از آنها محسن چاوشی بود. ممکن است آهنگ نشکن دلمو باشد. زمانی که اولین آلبوم زیرزمینی چاوشی منتشر شد، خیلی آن را دوست داشتم. اثر:«الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت»، چون خیلی صریح و بیپرده بود و شعر آن هم ویژگیهایی داشت که ترانههای پاپ آن زمان خیلی مرسوم نبود، بیشتر جذبم کرد. چاوشی زمانی که موسیقی زیرزمینی کار میکرد، برچسب تقلید بعضا روی آثارش بود. چاوشی با همان اولین آلبومش خیلی زود نشان داد که صدای منحصربهفرد و ویژگیهای خودش را دارد. به لحاظ انتخاب شعر، سلیقه او جالب است. صراحت لهجه و شجاعت در خواندش موج میزند. همه این موارد به تدریج باعث شد که این حرفها فراموش شود و محسن چاوشی به سرعت به قلهای برسد که همه منتظر بودند که آلبوم بعدیاش رونمایی شود تا آن را گوش کنند.
سنتوری ارجحیت موسیقی و سینما
من نسبت به آقای مهرجویی متعصبام. مجموعه فیلمهایش در زندگی افراد بسیار موثر بوده، خصوصا خودم. آقای مهرجویی را فیلمساز بسیار مهمی در تاریخ سینمای ایران میدانم. ایشان در دورانی فیلم سنتوری را ساخت که در اوج پختگی به عنوان فیلمساز بود. آن زمان آقای مهرجویی فیلمساز شجاع و سینماگری درجه یک بود. این تصمیماش برای ساخت سنتوری و دعوت از محسن چاوشی برای خواندن ترانههای سنتوری بسیار شجاعانه و به نظر من اتفاق بسیار مهمی بود.
اولین آلبوم رسمی محسن چاوشی
مردم ایران اصولا غمی بر دل دارند که همیشه دوست دارند آن را در جمعی شریک شوند. همانطور که فیلمهای کمدی فروش خوبی دارند، معتقدم فیلمهای غمگین هم به همان اندازه مخاطب دارد. مردم گریه کردن را دوست دارند در عین حال که به خندیدن علاقه دارند و مخاطب آن میشوند.همه مخاطبان موسیقی پاپ دنبال شادی و مجلس عروسی نیستند. در دورانی که خیلی موسیقی جدی وجود نداشت، محسن چاوشی با شیوه متفاوتی توانست آثارهای مختلفی تولید کند و یکی از یکی موفقتر بشود. او توانست مخاطبش را بین طیف گستردهای از مردم پیدا بکند.
قطعه «مسلخ» و فیلم لاتاری
فیلم «ماجرای نیمروز» را ساخته بودم و در حال فکر کردن بودم که چه فیلمی بسازم. ایدههای مختلفی در ذهنم وجود داشت. میثم حسنی با من تماس گرفت و گفت که محسن چاوشی قطعهای ساخته است به نام دُبی (مسلخ) و میخواهیم برای آن کلیپ بسازیم و آن را منتشر کنیم و شما آن را بسازید.
برای من در آن مقطع اصلا کلیپ ساختن جالب و جذاب نبود چون دو فیلمسینمایی ساخته بودم و در حال شروع برای ساخت فیلمسوم بودم که این پیشنهاد رسید. ولی چون یک طرف ماجرا محسن چاوشی بود و او را خیلی دوست داشتم، جواب مثبت به این پیشنهاد دادم و اشتیاق خاصی برای ساختن کلیپ پیدا کردم و تجربه بسیار جذابی بود. قطعه را برایم ارسال کرد. آن را تا شب چند بار گوش دادم و تصویرهایی در ذهنم شکل گرفت. تحت تاثیر صراحت و شجاعت که ترانه داشت قرار گرفتم که خیلی بیپرده در حال بیان کردن بود و شعر بسیار عصیانگرایانهای داشت. خیلی تحت تاثیر شاعر و خواننده قرار گرفتم. اینقدر این تصویرها قوی و صاحب روایت شد احساس کردم اصلا چرا باید برای این ترانه کلیپ بسازم؟ این خودش قصه است، این همانی است که دوست دارم آن را بسازم.
با آقای حسنی تماس گرفتم و اعلام کردم من از روی این ترانه یک فیلم سینمایی میسازم. اگر خواستید از همان فیلم هم کلیپ این ترانه را میسازیم. گفتم که قصهای را برای ساخت فیلم میسازم. جلسه را تنظیم کردیم بین من، آقای چاوشی و حسنی. محسن چاوشی تجربه خیلی خوبی از سینما نداشت، گویا درباره سنتوری کمی اذیت شده بود ولی در جریان جزئیاتش نیستم. همان ایام قرار بود که تیتراژ فیلم (چِ) آقای حاتمیکیا را بخواند و سوءتفاهمهایی شکل گرفته بود و همکاری آنها منتفی شده بود. در این شرایط به محسن چاوشی پیسنهاد دادم که من یک فیلم سینمایی بسازم. احساس کردم خیلی استقبال نکرد. به او اعلام کردم که طرح و قصه را برایت میآورم آن را مطالعه کن و اگر تمایل داشتی از ترانه شما در آن استفاده کنیم. با آقای حسنی تماس گرفتم و گفتند که محسن چاوشی طرح را خوانده ولی حرفش این است که این کلیپ را میخواهیم به زودی پخش کنیم و فیلم بخواهد ساخته شود یک سال زمان میبرد. در نهایت تصمیم گرفتیم آنها راه خودشان را بروند برای ساخت کلیپ و من هم فیلم را بسازم و نتیجه این کار هم ساخته شدن فیلم لاتاری شد. بحثهای جدی شکل گرفت درباره ملیگرایی و نژادپرستانه بودن اثر. ما ترانه: «کجا باید برم» روزبه بمانی را هماهنگ کردیم و قرار شد ترانه محسن در فیلم نباشد. ترانه روزبه بمانی خیلی واکنشهای خوبی داشت و دست به دست شد و کلیپهای زیادی از این ترانه ساخته شد. بعدها یکی از دوستانی که در حال ساخت کلیپ دبی محسن چاوشی بود با بنده تماس گرفت و هماهنگ کردیم که معاشرتی داشته باشیم. شبی هم به صحنه فیلمبرداری این کلیپ رفتم. متاسفانه این کلیپ هیچوقت پخش نشد ولی یک نسخه درز کرد و به نظرم تنظیم کاملی نداشت. ما همیشه در حال الهام گرفتن در دنیای پیرامون هستیم. خیلی اوقات ناخودآگاه نیز الهام میگیریم. الهامبخشترین منابع برای ما، آثار هنری هستند. ما از گوش دادن به قطعه موسیقی مدام در حال الهام گرفتن هستیم. من یک ترانهای را گوش کردم و از آن ایده گرفتم و فیلمی را ساختم و دنیای خودم را واردش کردم و قصه را از اساس طراحی کردم و داستان برایش نوشتم. اینکه جرقه ساخت این فیلم از روی ترانه محسن چاوشی بود، گفتن آن اتفاق بدی نیست و چیزی از خلاقیت من به عنوان فیلمساز کم نمیکند.
برچسب «سفارشی» به محسن چاوشی
هر اثر هنری را باید متناسب با خودش قضاوت کرد. محسن چاوشی ترانههای زیادی خوانده. ممکن است بعضیهایش پیشنهاد شده باشد. به نظر من نفس آن ایرادی ندارد. مهم این است که چه اثری را تولید کرده است. اینکه مبنای کاری سفارش بوده یا نبوده، به ذات اتفاق بدی نیست. اثری که تولید میشود باید قضاوت شود که آیا دیدگاهها را صادقانه منعکس کرده؟ یا فقط راوی بدون احساسِ چیزی است که به آن سفارش شده است؟
ترانههایی که محسن چاوشی درباره عاشورا یا امام رضا(ع) خوانده، بعید به نظر میرسد که بدون اینکه خودش بدون اینکه دلبستگی عاطفی داشته باشد آنها را خوانده باشد. به این دلیل که اگر آن طور بود، آثار موثری به وجود نمیآمد.
تاثیر قطعه مسلخ در فیلم لاتاری
کاملا احترام میگذارم به تصمیمی که محسن چاوشی گرفت. حتما دلایل کافی داشت که رغبت نداشته باشد ترانهاش را، روی فیلم داشته باشیم اما فکر میکنم اگر این اتفاق رقم میخورد، حتما اتفاق بزرگتری میافتاد. سینما و موسیقی مخاطبان زیادی دارند و برهم اثرگذاری این دو اثر میتوانست اتفاق خیلی بزرگتری را به وجود بیاورد. خیلی به آن فکر کردم که اگر این ترانه روی لاتاری بود چه میشد؟ گاهی خیلی حسرت میخورم و فکر میکنم که اینها خیلی میتوانستند با هم چِفت شوند.
دفاع از اثر دُبی با وجود حواشی
فیلم لاتاری هم همان حواشی را ایجاد کرد. حواشی که در جشنواره رقم خورد و اظهارنظرهایی که داوران داشتند، در واقع تهاجمی بود که درباره این فیلم به وجود آمده بود. به عنوان اینکه این فیلم یک اثر پردهدرانهای است. اگر آن ترانه روی فیلم میآمد قدرت بیشتری پیدا میکرد. آن ترانه میتوانست اعتباری به فیلم بدهد و هم فیلمی که ساخته شده بود میتوانست حمایتی باشد برای آن ترانه. تعابیر بسیار منفی برای این فیلم شد و عینش هم برای ترانه محسن چاوشی اتفاق افتاد و خوانندهای هم درباره آن حرف زد. ما میتوانستیم به هم کمک کنیم تا تبیین درستتری داشته باشیم.
محسن چاوشی و سریال شهرزاد
سریال شهرزاد را خیلی ندیدهام. اصولا خیلی زیاد سریال نمیبینم. ترجیح میدهم فیلم سینمایی ببینم که تکلیفشان روشنتر است. سرانجام هر اثر موثر است بر هویت آن اثر. سریالها معمولا پدیدههای بیسرانجامی هستند.
بهترین آثار محسن چاوشی؟
قطعه «این جنگل زخم خورده»، به لحظ شعر و تلفیق شعر و موسیقی و کارکرد صدای محسن چاوشی روی آن، بینظیر است.
هر ازگاهی دلم برای این اثر تنگ میشود.
اثر «نفرین به جنگ» را هم خیلی دوست دارم.به ترانه «خرمشهر» هم علاقهمند هستم و رایت خودش را دارد. روایت یک جوان خرمشهری است که حرف خودش را میزند و خیلی ترانه خوبی دارد. ترانههای عاشقانه محسن چاوشی را هم خیلی میپسندم و واقعا دلچسب و زیباست.
میراث ماندگار محسن چاوشی؟
خیلی سخت است پاسخ به این سوال. هر هنرمندی که اثر ارزشمندی تولید میکند حتما میراثی را از خودش جای میگذارد برای آیندگان. حتما محسن چاوشی یکی از کسانیست که روایت خودش از زمانه خودش را به خوبی به ثبت میرساند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد