24 - 05 - 2020
مدارس میزبان پرندگان و چرندگان
ریحانه جولایی- تلفیق طلایی گندمهای آماده برداشت با سبزی همیشگی شمال ایران در این فصل بیشتر از همیشه چشمنوازی میکند. همه جا ساکت است. نه خبری از جیغ و فریاد کودکانی که سه ماه از مدرسه مرخصی گرفتهاند هست تا به کودکیهایشان برسند نه تجمع جوانهای روستا در گذرگاهها. هرازگاهی از گوشه و کنار صدای ماشینهای درو میآید و زنان چادر به کمر بسته زیر تیغ آفتاب کنار مردان کار میکنند. دستهایشان از سالها کار کردن در زمین خشک و زبر و سخت شده و صورتهایشان از سنی که دارند پیرتر به نظر میآید. صورتهای آفتابسوختهشان پر از چین و چروکهای عمیق و سطحی است و کمی که کار میکنند چند ثانیه میایستند و کمری صاف میکنند تا خستگی از بدنشان بیرون آید. در بیشتر روستاهای منطقه چهاردانگه و کیاسر مازندران کارها به دوش زنان و مردان سالخورده است و جوانترها، بعد از خشکسالیهای گسترده در منطقه، کولهبار زندگیشان را بستهاند و رویاهایشان را در ساری و سمنان و شاهرود تعبیر میکنند. در این روستاها هر چیزی که نشان از کودکی دارد محکوم به متروک شدن است، پارکهای کوچک با یکی دو سرسره زنگ زده و تابهای کج و زهوار در رفته یا ساختمانهایی که چند سال است کسی قفلشان را باز نکرده، با شیشههای شکسته که حالا پرندگان، ساکنان فصلیاش شدهاند و گوشهگوشهاش خانههای شلخته ساختهاند. تابلوهای سر در مدارس زنگزده و بسته به سالهای تعطیل شدنش، رویش ناخواناست. علفهای خودرو تا بالای پنجرهها آمدهاند و پیچک دور میلههای پنجره کلاس را گرفته. از پشت پنجرهها دیوار کلاس مشخص است. حروفی که تازه آموزش داده شده با رنگ متفاوت نوشته شده و چند کاغذ به دیوار چسبانده شده. روبهروی در ورودی یکی از مدارس، درست جایی که احتمالا صبحهای زود بچهها برای رفتن به کلاس صف میبستند، حالا شده محل چرای گوسفندان خانه کنار مدرسه. لگن فلزی بزرگی که پر از آب است بالای پلهها قرار داده شده و گوسفندان بعد از چرا دورش ردیف میشوند تا با خنکی آب، روز گرمشان را به پایان برسانند؛ دقیقا کمی پایینتر از «ز گهواره تا گور دانش بجوی» نوشته شده روی دیوار مدرسه.
وارد شدن به بعضی از مدارس کار سختی نیست؛ یا پنجرهها کوتاه است یا درها باز ماندهاند. بعضی هنوز نیمکت و میز معلم دارند و بعضی انگار حتی وقت نکردهاند کاغذ کشیهای رنگی جشن نیمهشعبان را از دیوارها جدا کنند. پوسترهای تشویقی نماز و حجاب هنوز به دیوار کلاسها مانده و مدرسهای در روستای دیگر لیست حضور و غیاب دانشآموزان و معلمانش سالم مانده است. کارتهای ورود به امتحان سال ۷۲ کف زمین ریخته، کارنامههای مردودی پایان سال تحصیلی، نقشه ایران که هنوز بعد از این همه سال استوار روی دیوار مانده بود و ما میان سکوت سالها شور و نشاط قدم میزدیم و کتابهای فارسی و ریاضی و دفترچههای دیکته را ورق میزدیم و با خواندن جملهسازیها، دلمان برای نویسنده که حالا برای خودش خانمی شده ضعف میرفت. همزمان دلمان میگرفت از این بیتوجهی، فراموشی و این حجم سکوت برای جایی که باید پر از صدا باشد و نور و شور زندگی و دنیای خوشرنگ کودکی.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد