16 - 04 - 2025
مذاکره تهران- واشنگتن در سایه رویکرد متفاوت اعراب
«جهانصنعت»- یک استاد تمام رشته روابط بینالملل در گزارشی که بهمنظور ارائه به مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه تهیه و تدوین شده، به تحلیل رویکرد و جهتگیری متفاوت کشورهای عربی خاورمیانه نسبتبه مذاکرات ایران و آمریکا پرداخت و با اشاره به آنچه تغییر رویکرد این کشورها در قبال مذاکرات مسقط نسبتبه مذاکرات ادوار پیشین میخواند، معتقد است که این جهتگیری و مشی متفاوتی که کشورهای عربی خاورمیانه در این رابطه پیش گرفتهاند، حائز اهمیت و محل تامل است. کیهان برزگر که هماکنون بهعنوان استادتمام و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه علوم و تحقیقات به فعالیت آکادمیک مشغول است و سابقه ریاست پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه را نیز در پیشینه و کارنامه دارد، در سطور آغازین این گزارش کارشناسی و تحلیلی که بهمنظور ارائه به پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه تدوین کرده، مینویسد: «عربستان سعودی، اماراتمتحده عربی، قطر، کویت، و بحرین (و مصر) همگی از مذاکرات هستهای جاری بین ایران و آمریکا حمایت کردند و ثمربخش بودن این گفتوگوها را برای امنیت و ثبات منطقهای حیاتی دانستند. موضع مثبت سعودیها و سایر اعراب منطقه خلیجفارس نسبتبه مذاکرات هستهای (برخلاف دور گذشته) حاکی از تغییر استراتژی سیاست خارجی این کشورها و نزدیکی همزمان آنها به ایران و آمریکا بهمنظور سازگاری با محیط جدید ژئوپلیتیک منطقهای بهویژه پس از وقایع 7 اکتبر 2023 و جنگ غزه است.»
این استاد تمام رشته روابط بینالملل که معتقد است «تغییر استراتژی اعراب خلیجفارس بیش از هر چیز به اتخاذ سیاست هژمونیطلبانه و پادگانی رژیم اسرائیل در منطقه، پس از تحولات وقایع اکتبر برمیگردد که امنیت مطلق را صرفا در توسل به عملیات نظامی در کل جغرافیای جهان عرب (ازجمله اشغال بخشی از خاک سوریه) در شرایط هرج و مرج میبیند»، تاکید دارد که «در این وضعیت، اعراب منطقه بهویژه سعودیها بهترین سیاست برای مدیریت و خنثیسازی رویکرد انحصارگرایانه و مخرب تلآویو را «موازنهسازی» در صحنه سیاست منطقهای و جهانی میدانند.» او خاطرنشان کرده که «پیش از این هم عربستان سعودی برای مدیریت سیاست منفعتمحور و دو پهلوی آمریکا نسبتبه خود، از جمله عدم واکنش واشنگتن به حمله نظامی به آرامکو در سپتامبر 2019، به موازنهسازی سیاسی و امنیتی در روابط فرامنطقهای (نزدیکی به روسیه و چین) و منطقهای خود روی آورد که یکی از نتایج آن تقویت همکاریهای این کشور با ایران (و ترکیه) بود.»
برزگر در بخش دیگر این گزارش تحلیلی با اشاره به «برخی دیدگاهها در داخل کشور ما» که بهباور او، همواره سعی در القای این روایت دارند که سیاستها و راهبردهای امنیتی «سعودیها و اعراب خلیجفارس» عملا «در ادامه سیاست آمریکا در منطقه» است، در ادامه توضیح میدهد که صاحبان ایندست دیدگاهها در ایران، بهویژه هنگامی که «احتمال وقوع جنگ و درگیری نظامی میان ایران و آمریکا» افزایش مییابد، مطالبه «برخورد با این کشورها بهعنوان نقطه آسیبپذیرشان در منطقه» را پیش میکشند. حال آنکه به باور برزگر همین «تغییر راهبرد کشورهای عربی منطقه خاورمیانه» که در واقع خود نتیجه «تغییراتی که در حال حاضر در شرایط منطقهای» ایجاد شده، باعث شده که «اعراب خلیجفارس با تغییر استراتژی، بر موازنهسازی در سیاست خارجی برای تامین منافع و امنیت ملی خود متمرکز شوند.» او مینویسد: «آنها دیگر بین ایران و آمریکا یا چین و آمریکا انتخاب نمیکنند و روابط با همه کشورها را برای موازنهسازی در سیاست خارجی و پرهیز از هرگونه تنش و بیثباتی ضروری میدانند به همین دلیل، در مذاکرات هستهای جاری میتوان از نقش اعراب خلیجفارس بهویژه سعودیها در جهت چانهزنی همزمان با آمریکا و اسرائیل استفاده کرد.»
این استاد تمام رشته روابط بینالملل بهعنوان نمونه به «روابط اقتصادی و دوستی نزدیکی» سخن گفته که میان «سعودیها با اعضای کابینه و نزدیکان ترامپ ازجمله ویتکاف و کوشنر» وجود دارد و با اشاره به این ارتباطات مینویسد: «آنها میتوانند دولت آمریکا را به همکاری با ایران، به نفع صلح و امنیت منطقهای تشویق کرده و برای جبران این امر، قول سرمایهگذاریهای اقتصادی را هم در ایران و هم در آمریکا بدهند.» او به «رشد و توسعه فزاینده اقتصادی سعودی و بهتبع تثبیت جایگاه قدرت بزرگ منطقهای این کشور از طریق اجرای طرحهای جاهطلبانه محمد بن سلمان» اشاره کرده و یادآور میشود که این رشد فزاینده اقتصادی و تثبیت قدرت سعودی طبیعتا «به ثبات در منطقه و مهمتر از آن، اتصال زنجیره اقتصادی و ترانزیتی کالاها نیاز دارد.» حال آنکه «به این لحاظ، سعودیها نقش هژمونیطلبانه و جنگطلبانه فعلی رژیم نتانیاهو در جغرافیای جهان عرب را دقیقا در جهت خلاف منافع خود محاسبه میکنند.» او مینویسد: «از نظر ریاض، بهترین سیاست برای خنثیسازی و منزوی کردن رویکرد هژمونیطلبانه اسرائیل رجوع به سیاست موازنهسازی و کاربرد دیپلماسی است.»
برزگر پس از اشاره به نکات مهم، بهسراغ نکتهای میرود که به باور او، «یکی از حساسترین بخشهای این دور از مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا» است و مشخصا «به کلیت و منطق ورود به مذاکره و تاثیرات آن بر جایگاه منطقهای و جهانی ایران در شرایط گذار ژئوپلیتیک کنونی» مربوط است. این استادتمام روابط بینالملل که در ادامه به «آموزههای تجربه تاریخ روابط بینالملل» استناد کرده و یادآور میشود که این تجارب به ما این مهم را میآموزد که «دولتهای تمدنی (همچون ایران) در وضعیت هرج و مرج تلاش میکنند با اتخاذ رویکردهای تعاملی و با استفاده از ابزار دیپلماسی فعال، جایگاه نقش و قدرت خود را با محیط پویای ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی سازگار کرده و از این طریق منافع و امنیت ملی خود را با کمترین هزینه تامین کنند.» او بر این باور است که «بیشک یک توافق معقول هستهای، عیار قدرت منطقهای را بالا میبرد و با متوازن کردن روابط بینالمللی ایران بهویژه با روسیه، چین و اروپا، بر ارزش استراتژیک آن در سیاست جهانی میافزاید.» حال آنکه به باور برزگر نکته «مهمتری» نیز در این بحث وجود دارد که باید به آن توجه داشت و آن، اینکه «اجماع منطقهای اعراب درمورد چنین توافقی، خود گام مهمی در تقویت گرایش به «اتحاد منطقهای» برای دستیابی به صلح و امنیت از طریق موازنهسازی در روابط با قدرتهای فرامنطقهای به حساب میآید که میتواند اهداف هژمونیطلبانه و نظامیگرایانه کنونی رژیم اسرائیل در منطقه را تا حدود زیادی خنثی کند.»
برزگر که معتقد است «مذاکرات هستهای بهواقع فرصت خوبی برای تجمیع منافع ایران و اعراب خلیجفارس در موضوعات منطقهای برای خنثیسازی تهدید اسرائیل و مدیریت نقش منافعمحور آمریکا فراهم کرده» همچنین با یادآوری اینکه «نگرانی سنتی دولتهای عربی، چالش وجود نیروهای شبهنظامی موردحمایت ایران برای رژیمهای آنها بود»، مینویسد: «اما اکنون اکثر این نیروها در حال ادغام در ساختار نظامی و امنیتی دولتهای خود و بازبینی نظری در نقش منطقهای خود هستند.» او بر این پایه استدلال میکند که «در این وضعیت، نگرانی اصلی اعراب منطقه اکنون متمرکز به نقش هژمونیگرایانه اسرائیل و تبعات زیانبار آن برای ثبات و امنیت منطقهای شده که از تکنولوژی و مصونیت آمریکا هم بهرهمند است.» نکتهای که برزگر با اشاره به آن مینویسد: «از این زاویه نیز اعراب منطقه خلیجفارس بهجای ارائه تهدید، یک فرصت چانهزنی خوب برای ایران در روند مذاکرات هستهای جاری هستند»؛ فرصتی که این استاد تمام رشته روابط بینالملل اگرچه بهطور صریح و روشن به آن اشاره نکرده اما کافی است به فحوای کلامش دقت و سعی کنیم علاوهبر سطور این گزارش تحلیلی عمیق و دقیق، بینسطور آن را نیز بخوانیم تا دریابیم که او چگونه و با چه کم و کیفی از اهمیت آن سخن میگوید و بر لزوم استفاده از این فرصت گرانسنگ تاکید میکند.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد