18 - 05 - 2020
مرغ یکپای ندانمکاری!
مجید عابدینیراد-پیش از ظهر بود که قرار بود رضا یک توک پا بیاید پیش من، از چیزهایی که تو یخچال داشتم، سور و سات کوچکی جور کردم و طبق معمول بساط چای هم دایر بود.
رضا هنوز نرسیده با صدای آرامی گفت: ببین عابد دیشب وقتی به رختخواب رفتم، تو این فکر بودم که کسانی که مال و منال و زندگیشون توی این موسسات مثلا غیرمجاز سوخته و خاکستر شده، چی میکشن و بعد با خودم گفتم بازم صد رحمت به وضع خودمون که چیزی نداریم تا کلاه سرمون بذارن!
وقتی داشتم برای رضا چای میریختم، گفتم: به نظر تو این جنگ بین دو جناح سیاسی کشور که روی اقتصاد هم اثر گذاشته، یک برنامه حسابشده نیست.
وقتی دیدم رضا ساکت نگاهم میکند، گفتم: راستی از طرفی میگن ۷۰ درصد این غول بیشاخ و دم نقدینگی متعلق به یک درصد از مالاندوختگان بعد از انقلاب….
رضا از چایش یک قلوپ نوشید و گفت: اصلا من میگم عابد جنگ اقتصادی با آمریکا که هنوز شروع نشده و به قول یکی از مقامات مجلس تحریمها تا حالا فقط جنبه روانی داشتهاند! تعارف که نداریم اون بچهپولدارهایی که جزو اون یه درصد ماورای پولداری هستن مگه چارهای جز انتقال پول و اموالشون به خارج از کشور دارن! میدونی میخوام بگم توی سیستم یه عده میتونند باشن که بگن حالا که قراره این انتقالهای نجوی ارز انجام بگیره چرا نرخ تبدیل رو براشون چهار برابر و بیشتر نکنیم!
سیگاری روشن کردم و گفتم: اما از طرفی خوب که فکرش رو بکنی وقتی این یه درصد همه اموالشون رو به اونطرف آب در جای امن بردن عملا مساله نقدینگی غولآسا هم ۷۰ درصد از توانش کمتر میشه!
رضا چرخشی به خودش داد و گفت: عابد این چه حرفیه که میزنی؟
اگر همه طاغوتیهای توی سیستم پولهاشون رو منتقل کنند که دخل بانکهای بچهپولدار هم درمیاد و روی سر همهمون خراب میشن!
لبی به چای زدم و گفتم: بدبختی اینه که وقتی با برنامههای در دست تهیه بانک مرکزی که فقط بو و برنگش زلزلهای توی بازار ارز و طلا راه انداخت، بانکهای خصوصی بزرگ دچار ویرانی بشن اون وقت اولا کل شبکه بانکی تخریب میشه و بعد هم سیل مالباختگان جز توی صنوف میلیونی توی خیابونهای شهرها راه میافته! این کسبه در حال تهیه حکم آتشزنه رو به قول حافظ داره!
رضا ساکت بود و من ادامه دادم این یه حساب دو دو تا چهار تاست که میزان بهره بانکی باید یکی دو درصدی از نرخ تورم بالاتر باشه تا جریان خون توی رگهای اقتصاد برقرار بمونه. ولی وقتی مقامات میگن مرغ یه پا داره و نرخ تورم هم زیر
۱۵ درصد یه که بانکها به عنوان بهره به سرمایههای مردم میدن یه جای کار قبول داری که خرابه و با واقعیات نمیخونه!؟
رضا که باید میرفت خریدهای خانهاش را انجام بدهد بلند شد و قبل از خداحافظی گفت: یاد قصه ملیخای همهچیزدان که برام از هفت پیکر تعریف کردی افتادم که دست آخر با این همه علم در اندازهگیری عمق خم آب پیدا شده در وسط بیابون میمونه و توی چاهی که زیرش بوده خودش رو غرق میکنه!
عابد فکر نکنم برنامهای عمدی در کار باشه و بیشتر خرابی از زیربارنرفتن و لجاجت و اعتقاد به همهچیزدانی و بازی غیرمسوولانه با داراییهای مردم ناشی میشه!
دم در دستی به پشت رضا زدم و گفتم: من ولی بهش میگم ندانمکاری!

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد