31 - 03 - 2020
مسعود کیمیایی: زنها در فیلمهای من دروغ نیستند
مسعود کیمیایی میگوید: از اینکه بگویند فیلمهایم فضایی مردانه دارند ناراحت میشوم چون من آنطور که زندگی را تجربه کردم به خانمها نگاه میکنم. زنان در فیلمهای من دروغ نیستند و نمیخواهم به اثرم دستور دهم با زنها کنار بیاید.
این کارگردان سینما به همراه واسینی الاعرج در نشست «همآیی قلم و دوربین» که به همت مدرسه ملی سینمای ایران، بنیاد سینمایی فارابی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میشود، از سینما و ادبیات گفت.
کیمیایی در بخشی از این نشست بیان کرد: ما با الجزایر تاریخ پیوسته داریم. مخصوصا در ادبیات و سینما. «جیلو پونته کوروو» برای ساخت نبرد الجزایر وارد کارزار شد ولی شکل به تصویر کشیدن آن نبرد با انقلاب ایران در ماهیت فرقی نداشت. هنر باید بیانگر حس زمان و مکان هر منطقه باشد. هنری که به جامعهاش نگاه نکند سرد است. هنر سرد با دورههایی که ما گذراندیم هیچ سنخیتی ندارد.
او گفت: من داستان «داشآکل» را به فیلم تبدیل کردم. خاک را بر اساس داستان اوسنه بابا سبحان ساختم و فیلم کوتاه «مزاحم» را بر اساس داستانی از بورخس. ادبیاتی که از دل مردم میآید با سینما فاصله ندارد. تفاوت موجود در سینما و ادبیات به این دلیل است که ادبیات ذهن مخاطب را باز میگذارد و هر فرد دنیای ذهنی خودش را میسازد ولی کارگردان فقط تصویری را که میخواهد به مخاطب ارائه میدهد.
کیمیایی ادامه داد: وقتی به من میگویند فیلمهایم فضایی مردانه دارند ناراحت میشوم. مثلا در فیلم گروهبان یا غزل، مردها علمدار نیستند. من آنطور که زندگی را تجربه کردم به خانمها نگاه میکنم؛ اندازههای معین از زن و مرد در جامعه. زنان در فیلمهای من دروغ نیستند و نمیخواهم به اثرم دستور دهم با زنها کنار بیاید بلکه نگاه به جامعهام دارم.
او خاطرنشان کرد: در مورد کاربرد استعاره در فیلمهایم باید بگویم که من در میانه رئالیسم زندگی میکنم و همان را هم نشان میدهم. اگر از ریل خارج شوم زیادهگویی کردهام بنابراین استعارات من برگرفته از همان رئالیسم است. همانطور که شخصیتهایی که انتخاب میکنم همه از عامه مردم هستند، یعنی واقعیتی که در جامعه اکثریت است.
او در پاسخ به اینکه چرا نامگذاری شخصیتها یا فیلمهایش کوتاه هستند و اینکه عموما آنها را چگونه انتخاب میکند گفت: باید بگویم متنی که مینویسم به من میگوید نام فیلم چیست یا شخصیت چه نامی داشته باشد بهتر است. مثلا قیصر، غزل، سلطان، جرم، حکم، ضیافت و... همه از متن آمدهاند.
در این نشست الاعرج هم گفت: تروریسم در الجزایر بسیاری از جنبههای فرهنگی ما را از بین برد. انقلاب الجزایر گویی تازه از قرون وسطی خارج شده بود. من در آثارم از شخصیتهای شناخته شده ادبیات جهان استفاده میکنم. مثلا شخصیت دنکیشوت را به کار بردم زیرا کشور ما پدیدآورنده آن را میشناخت. سروانتس پنج سال در الجزایر زندگی کرد و زندانی شد. او دیدگاهی بسیار زیبا از ما الجزایریها ارائه داده است. اگر دقت کنید میبینید که سه فصل از رمان دنکیشوت در الجزایر میگذرد. بنابراین ادبیات من ادبیات غربی نیست و من در فرهنگ غربی زندگی نکردهام بلکه نگاهی انسانی دارم.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد