4 - 11 - 2019
مسیرحیات بنگاههایصنعتی
بنگاههای اقتصادی در بدو ورود به فعالیتهای صنعتی تلاش بیدریغ خود را صرف دستیابی به اندازه بهینه بنگاه میکنند تا از خطرات احتمالی خروج از چرخه فعالیتهای صنعتی در امان بمانند. دستیابی به این مهم اما با وجود فاکتورهای مهمی ممکن میشود که غفلت از آن میتواند بر عمر بهینه بنگاه صنعتی تاثیر منفی بگذارد.
به نظر میرسد آنچه بنگاه صنعتی در وهله اول نیاز دارد این است که در کدام مرحله از عمر فعالیتهای اقتصادی خود قرار دارد. شناسایی چرخه حیات سازمان این امکان را به وی میدهد که زمان دستیابی به اندازه بهینه بنگاه را شناسایی کند و سرعت تعدیل اندازه وی را بالا ببرد. این مهم به ویژه تقابل بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی با بنگاههای بزرگ اقتصادی را ممکن میکند و توان رقابتی آنان در حفظ تمامیت خود در فضای اقتصادی را ممکن میکند.
گفتار ششم از مجموعه گفتارهای یازدهگانه صنعتی بر آن است تاثیر برخی از عوامل متعدد و محتمل (مانند محل استقرار، گروه صنعت، اندازه بنگاه و…) بر توقف بنگاههای صنعتی استان یزد در فاصله سالهای برنامه سوم توسعه (۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳) را بررسی کند.
دادههای این پژوهش شامل ۱۵۳۹ بنگاه صنعتی است که تا ابتدای برنامه سوم توسعه به بهرهبرداری رسیده است و از این تعداد ۱۷۵ بنگاه طی سالهای برنامه سوم متوقف شدهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که استقرار در شهرکهای صنعتی و اندازه بنگاه، تاثیری بر توقف آنها نداشته است. با این وجود، احتمال توقف بنگاه در بین گروههای مختلف صنعت متفاوت بوده و علاوه بر آن، احتمال توقف بنگاههای مسن کمتر از بنگاههای جوان است.
محمدعلی فیضپور*- بنگاههای اقتصادی نیز مانند انسانها متولد میشوند و پس از طی مراحل مختلفی به صور مختلف میمیرند. بر این اساس، مرگ و نابودی بنگاه موضوعی حتمی و ناگزیر است و تنها میتوان با روشهایی آن را به تاخیر انداخت و در نتیجه شناخت و آگاهی درباره عوامل توقف بنگاه میتواند یکی از راههای به تاخیر انداختن این مساله باشد.
بنابراین شکست بنگاهها و دلایل آن از موضوعات مهمی است که امروزه مورد توجه مضاعف قرار گرفته و بر این اساس پاسخ به این پرسش که آیا شکست، نتیجه ویژگیهای خاص یک بنگاه، صنعت و یا شرایط کلان اقتصادی جامعه است، از اهمیت بسزایی برخوردار است. تحقیق در این زمینه برای افراد زیادی کاربرد خواهد داشت و به عنوان نمونه، بانکها و موسسات مالی برای اعطای وام و اعتبار، مسوولان و مدیران بخشهای دولتی برای اعمال بهترین سیاستهای حمایتی ممکن و مالکان و مدیران برای تشخیص استراتژیهای ایمن و ادامه حیات کسبوکار خود به پاسخ این پرسش نیاز دارند.
با اینکه در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، تحقیقات زیادی در زمینه شکست و یا خروج بنگاهها از ادامه حیات اقتصادی انجام پذیرفته، اما متاسفانه این موضوع با همه اهمیت در کشور ما تقریبا مورد غفلت قرار گرفته است. عدم دسترسی به دادههای مورد نیاز در این حوزه از یک سو و نیز توجه بیشتر به ایجاد اشتغال از طریق ایجاد بنگاههای جدید به جای حفظ اشتغال بنگاههای موجود و رشد آنها از سوی دیگر، غافل ماندن از خروج بنگاهها از چرخه فعالیت و در نتیجه از بین رفتن فرصتهای اشتغال ایجاد شده را باعث شده است.
بر این اساس، اگرچه تاکنون در کشور ما به طرق مختلف حمایت از کارآفرینی و مطالعه و تحقیق در این زمینه تاحدودی انجام گرفته است، اما هنگامی که کارآفرین مدتی در کار خود با موفقیت پیش رفت، حمایتها و مطالعات مورد نیاز جهت ادامه حیات بنگاه اقتصادی موجود متوقف میشود. به این ترتیب کارآفرین اطلاعاتی در مورد عواملی که میتواند باعث توقف فعالیتهای او شود دریافت نمیکند. شاید در یک نگاه اغراقآمیز بتوان این گونه تصور کرد که در این مرحله، تحقیق و مطالعه متوجه رقبای کارآفرین و کسانی میشود که میتوانند پس از شکست، جای آن را پر کنند! باید توجه داشت که کمک به کارآفرینان قبلی برای ادامه فعالیتهای خود، هزینه کمتری نسبت به راهاندازی بنگاهی جدید در بر دارد. در این صورت، از هزینه، زمان و منابعی که قبلا صرف آموزش، تشویق و حمایت از کارآفرینان شده بود استفاده میشود. به علاوه حفظ اشتغال افراد شاغل، به اندازه ایجاد اشتغال برای افراد بیکار در حل معضل بیکاری اهمیت دارد.
از همین روی و با توجه به شکاف اطلاعاتی موجود در کشور در این زمینه، در پژوهش حاضر ارتباط توقف فعالیت بنگاههای صنعتی با تاکید بر بنگاههای کوچک و متوسط با برخی از عوامل ممکن و موثر بر توقف بنگاه سنجیده میشود.
بنگاههای اقتصادی و خروج آنها از فعالیت اقتصادی
مطالعه حیات بنگاههای اقتصادی با توجه به دیدگاهها و مبانی تئوریک مختلفی قابل تبیین و توجیه است. در این میان یکی از دیدگاهها، دیدگاه چرخه حیات است. در این دیدگاه، استعارهای زیستی برای حیات بنگاههای اقتصادی به کار میرود. در استعاره زیستی، بنگاههای اقتصادی مثل موجودات زنده به دنیا میآیند، رشد میکنند، تکامل مییابند، پیر میشوند و در هر جای مسیر چنانچه انرژی صرف شده را از طریق دادههای جدید جایگزین ننمایند، از بین میروند.
(۱۹۸۸) Adizes در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که برای جلوگیری از مرگ بنگاهها و یا تعویق آن، لازم است بدانیم که آنها در کدام مرحله از چرخه حیات خود قرار دارند؛ چرا که قرار گرفتن در مراحل مختلف چرخه حیات، راهحلهای متفاوتی را برای جلوگیری و یا تعویق مرگ بنگاهها در پی خواهد داشت. مدل Adizes (1988) که براساس چرخه حیات تدوین شده، در نمودار نشان داده شده است.
همانگونه که در نمودار (دوره حیات سازمان) مشخص است، مانند موجودات زنده، سن نیز یکی از عوامل اصلی در حیات بنگاههاست. احتمال مرگ بنگاهها، در ابتدای ورود آنها بیشتر است و با افزایش سن و تجربه کاری، به تدریج کاهش مییابد.
اگرچه میتوان مدل چرخه حیات را برای تبیین و توجیه تمامی بنگاههای اقتصادی به کار برد، اما همانگونه که طول عمر و یا حیات موجودات زنده در گروههای مختلف از یکدیگر متمایزند، میتوان بنگاههای اقتصادی را نیز با تمام تشابهات موجود، به انحاء مختلفی از یکدیگر تفکیک کرد. در این میان اندازه بنگاه یکی از اصلیترین وجوه تمایز آنهاست. سوای آنکه اندازه را چگونه و با چه معیاری تعریف کنیم، در ادبیات این حوزه بنگاههای کوچک و متوسط به دلایل ذیل از بنگاههای بزرگ متفاوتند و به طور جداگانه تحلیل و بررسی میشوند:
۱- بنگاههای بزرگ اغلب توانایی مدیریت محیط را داشته و قادرند وابستگی خود به عوامل بیرونی چون رقبا و تامینکنندگان مواد اولیه و منابع مالی را کاهش دهند، در حالی که بنگاههای کوچک و متوسط توانایی کمتری در این زمینه داشته و بیشتر تاثیرپذیرند.
۲- در بنگاههای کوچک و متوسط عموما مالک همان مدیر است و تمام تصمیمهای مهم توسط یک یا دو نفر گرفته میشود.
۳- بنگاههای کوچک و متوسط شدیدا به محصولات خود وابستهاند و غالبا توانایی تغییر سریع تکنولوژی را ندارند.
۴- بنگاههای کوچک و متوسط عموما به دلیل کمبود منابع مالی قادر به استفاده از تجربیات مشاوران بیرونی برای حل مشکلات خود نیستند.
۵- مشکلات استخدام و پرداخت به پرسنل در بین بنگاههای کوچک، مشهودتر است
۶- بنگاههای کوچک سرمایه کمتری دارند و غالبا با کمبود منابع مالی روبهرو میشوند.
۷- از آنجا که این بنگاهها توانایی کمتری برای تاثیرگذاری بر محیط خود را دارند، بیشتر از ناحیه قوانین و محدودیتهای دولتی تحت فشارند.
۸- بنگاههای کوچک اصولا در تامین وثیقه برای اخذ وام نسبت به بنگاههای بزرگ با مشکلات بیشتری مواجهاند.
با این توصیف بنگاههای کوچک و متوسط، توان رقابتی کمتری دارند و در مقابله با مشکلات بیرونی ضعیفترند. بنابراین طبیعی است که احتمال توقف آنها بیشتر باشد. بر این اساس و بر اساس مدل چرخه حیات، یک بنگاه اقتصادی پس از تولد و گذراندن دوران طفولیت، رشد نموده و بالغ میشود و پس از طی مرحله تکامل، به ثبات میرسد. با این وجود اندازه بنگاه میتواند وجه تمایز طی این دوران تلقی شده و بنگاههای کوچک و متوسط را در این مسیر از بنگاههای بزرگ متمایز نماید. به عبارتی، اگرچه ممکن است تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسط متولد گردند، اما تعداد زیادی از آنها در مراحل طفولیت خواهند مرد و تنها درصد اندکی به مراحل رشد، بلوغ و نهایتا تکامل و ثبات دست خواهند یافت.
پژوهشهای انجام شده پیرامون توقف بنگاهها
اندازه بنگاهها را میتوان به عنوان اصلیترین وجه تمایز حیات بنگاههای اقتصادی برشمرد. با این وجود حیات یک بنگاه اقتصادی میتواند تحت تاثیر عوامل متعدد دیگری نیز قرار گیرد. به عنوان مثال ورود بنگاههای جدید از دیگر عوامل تاثیرگذار بر توقف بنگاههای موجود است. در اقتصاد دو رویکرد برای تشریح نحوه تاثیر این متغیر بر حیات بنگاههای موجود وجود دارد؛ اثر فزایندگی (تقویتکنندگی) و اثر رقابت. اثر فزایندگی بدین معناست که ورود یک بنگاه به صنعت، سایرین را هم برای ورود ترغیب میکند. با ورود کارآفرین به یک صنعت، سایر کارآفرینان نیز برای انجام همان کار تحریک میشوند. در این رویکرد، ورود به یک صنعت به افراد مختلف در زمینه بازارها و کمبودهای موجود (فرصتها)، آگاهی میدهد. در نتیجه اگر در دوره قبل ورودیهای زیادی داشتهایم، انتظار این است که بنگاههای جدید و قدیمی یکدیگر را تقویت نموده، تقاضا افزایش یابد و بازار حفظ شود و توسعه یابد. در اثر رقابت انتظار میرود که با ورود یک بنگاه جدید به صنعت، سایر بنگاهها مجبور به خروج از آن شوند. این رویکرد ورود بنگاه جدید را به عنوان افزایش رقبا در نظر میگیرد. از آنجا که همه بنگاهها برای منابع یکسانی رقابت میکنند، بنگاهی که عملکرد و محصول بهتری دارد، میتواند رقبا را از صنعت خارج کند.
ارتباط بین ورود بنگاهها و توقف فعالیت آنها را میتوان با هزینههای تصمیمگیری برای ورود نیز تفسیر نمود. با افزایش هزینههای ورود، کارآفرینان کمتری ریسک ورود را میپذیرند. یکی از اصلیترین هزینههای ورود، سرمایه اولیه مورد نیاز برای شروع به کار است. احتمالا هر چه سرمایه اولیه مورد نیاز برای ورود به فعالیت اقتصادی بیشتر باشد، کارآفرین با دقت بیشتری اقدام به سرمایهگذاری خواهد کرد و احتمال خروج آن کاهش مییابد (اگرچه این انتظار برای وقتی که منبع تامین سرمایه اولیه تاسیس یک بنگاه اقتصادی منابعی غیر از داراییهای شخصی مانند وامهای بانکی باشد میتواند به صورتی متفاوت مشاهده شود). از طرف دیگر سرمایه اولیه میتواند نشاندهنده اندازه بنگاه باشد و همان طور که در بحث اندازه دیدیم، احتمال مرگ بنگاههای بزرگ (که سرمایه اولیه بالاتری دارند) کمتر از بنگاههای کوچک و متوسط است.
علاوه بر اندازه بنگاه و شکلگیری بنگاههای جدید، مطالعات انجام شده عوامل دیگری را نیز بر حیات بنگاهها موثر میدانند. ماهیت هر صنعت بر ویژگیهایی چون اندازه بنگاه، سرمایه مورد نیاز، میزان ورود بنگاههای جدید، سطح تکنولوژی، میزان تحقیق و توسعه و … تاثیرگذار است و به این ترتیب میتواند بر حیات بنگاه موثر باشد. بنابراین گروه صنعتی که بنگاه در آن فعالیت مینماید میتواند یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر خروج بنگاهها باشد. مکان جغرافیایی استقرار بنگاه از دیگر عوامل موثر بر حیات بنگاههاست. اگر دسترسی بنگاهها به نیروی انسانی متخصص، مواد اولیه، بازار، مشتریان و امکانات دولتی به دلیل تفاوت در محل استقرار، متفاوت باشد. این تفاوت به ویژه در مورد دسترسی به نیروی انسانی متخصص و مواد اولیه بر عملکرد و بقا بنگاه تاثیر زیادی دارد.
مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف تاثیر این عوامل را بررسی نمودهاند. (۱۹۹۷ (Audretsch et al در صنایع هلند در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲ نشان دادهاند که احتمال توقف فعالیت بنگاههایی که اندازه اولیه بزرگتری دارند کمتر است. در این تحقیق نشان داده شد که تراکم سرمایه بنگاه بر احتمال حیات آن تاثیر مثبت دارد، اما در سطح صنعت این تاثیر متفاوت است، یعنی احتمال حیات بنگاههایی که در صنایع با تراکم سرمایه بالاتری کار میکنند کمتر است.
در مطالعه بنگاههای تازهکار کانادایی توسط (۲۰۰۰) Baldwin et al نشان داده شد که بنگاههایی که در مقایسه با متوسط صنعت بزرگترند احتمال حیات بالاتری دارند. علاوه بر آن، این مطالعه نشان میدهد که بین سن بنگاه با احتمال توقف آن همبستگی منفی وجود دارد. همچنین نتایج این تحقیق نشاندهنده آن است که احتمال توقف بنگاهها در بین ایالتهای مختلف کانادا متفاوت است، به طور مثال بنگاههای تازهکار مستقر در ایالت اونتاریو احتمال حیات پایینتری دارند.
Blawat et al (2001) در بنگاههای کوچک و متوسط لهستان در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ نشان دادهاند که نوع صنعت و اندازه بنگاه بر شکست آن تاثیرگذارند. در این کشور، بنگاههای فعال در صنعت پوشاک بالاترین احتمال توقف را داشتهاند. احتمال توقف بنگاههای بزرگتر نیز پایینتر بوده است.
Peacock (2000) در بررسی مطالعات پیشین انجام شده در زمینه شکل قانونی شکست بنگاهها (ورشکستگی) در قسمتهای مختلف استرالیا، نشان داده است که با اینکه تحقیقات در زمانها و مکانهای مختلفی انجام شدهاند، در همه آنها احتمال شکست بنگاههای کوچک با افزایش سن آنها، کاهش مییابد.
Cefis & Marsili (2004) در تحقیقی در بنگاههای تولیدی هلند نشان دادهاند که اندازه بنگاه با احتمال حیات آن همبستگی مثبتی دارد و احتمال حیات بنگاههای بزرگتر، بیشتر است.
Frazer (2005) در صنایع غنا در فاصله سالهای ۱۹۹۷- ۱۹۹۱ نشان داده است که احتمال توقف بنگاه با اندازه آن ارتباط معکوس دارد.
در این مطالعه مشخص شد که با افزایش سن بنگاه، احتمال شکست آن کاهش مییابد.
Li et al (2005) در بنگاههای Hi-Tech چین در سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲ نشان دادهاند که با افزایش سن بنگاه احتمال شکست آن نیز افزایش مییابد. این نتیجه با نتایج بسیاری از مطالعات دیگر متفاوت است، علت این تفاوت، ماهیت خاص این صنایع (رشد و تغییر سریع) است.
در صنایع Hi-Tech بنگاههایی که نتوانند با گذشت زمان با رشد و تغییر سریع همراه شوند، قادر به ادامه حیات نخواهند بود.
Cressy (2006) معتقد است که حداقل در صنایع تولیدی، بنگاههای جوانتر بیشتر مستعد شکستند. در مدل او احتمال شکست یک بنگاه در ابتدای کار به سرعت بالا میرود و سپس با شیب مختصری کاهش مییابد، تا به حدی برسد که برای کارآفرین قابل تحمل باشد. وی نشان داده است که سرمایه اولیه بالاتر، احتمال مواجهه با مشکلات مالی در اثر اشتباهات ابتدای کار را کاهش میدهد. بنابراین میتواند در کوتاهمدت احتمال شکست بنگاهها را کم کند اما در بلندمدت چنین اثری ندارد. همین محقق در سال ۱۹۹۶ در انگلستان نشان داده که بین سرمایههای مالی و سرمایههای انسانی بنگاهها همبستگی مثبتی وجود داشته و بنگاههایی که سرمایههای انسانی بهتری در اختیار دارند، سرمایههای مالی بالاتری نیز داشتهاند. با کنترل متغیر سرمایه انسانی، سرمایه مالی در معادله حیات بیتاثیر بوده است بنابراین میتوان نتیجه گرفت که سرمایههای مالی نمیتوانند به تنهایی حیات بنگاهها را تضمین کند .
در ایران، مطالعات اندکی در زمینه توقف، خروج، شکست و یا دیگر زمینههای مرتبط مانند رکود و ورشکستگی بنگاهها صورت گرفته است که اغلب مطالعات انجام شده در این زمینه نیز مربوط به شکل قانونی شکست بنگاهها (ورشکستگی) بوده است. به عنوان مثال صفایی کوچکسرایی (۱۳۷۴) در بررسی علل رکود و غیرفعالشدن تعاونیهای تولیدی استان مازندران نشان داده است که عوامل برونزا و درونزا میتوانند بر رکود بنگاههای اقتصادی و به ویژه تعاونیها تاثیرگذار باشند. حتی در بسیاری از موارد عوامل درونزا نقش موثرتری را نشان میدهند.
دل انگیزان (۱۳۸۴) در بررسی علل رکود تعاونیهای تولیدی استان کرمانشاه، ضعف اطلاعاتی، قوانین و مقررات دست و پا گیر، مشکلات و بیماریهای اقتصاد کلان کشور، استانداردهای غیرضروری و … را به عنوان مشکلات اساسی تعاونیهای راکد برشمرده است. همانگونه که مشاهده میشود، برخلاف مطالعه صفایی کوچکسرایی (۱۳۷۴)، اصلیترین عوامل موثر در این مطالعه، عوامل بیرونی عنوان شده است.
در زمینه ورشکستگی و علل آن، رسولزاده (۱۳۸۰)، مدل آلتمن را برای پیشبینی ورشکستگی در صنایع ساخت فلزات و نساجی در استان تهران به کار گرفته است. او نشان داده که این مدل قادر است با اطمینان ۸۱ درصد ورشکستگی شرکتها را به درستی پیشبینی نماید. همچنین سلیمانی امیری (۱۳۸۲) قدرت نسبتهای مالی را در پیشبینی بحران مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران بررسی کرده است. وی مدل رگرسیون چندگانهای را برای پیشبینی بحران مالی و در نتیجه رکود یا توقف این شرکتها ارائه نموده و نشان داده که به خوبی میتوان از نسبتهای مالی برای پیشبینی بحران مالی شرکتها استفاده نمود.
شاید بتوان تنها مطالعه نسبتا جامع در راستای حیات و یا توقف بنگاههای تولیدی ایران را مطالعه مدهوشی و تاری (۱۳۸۶) دانست. این مطالعه با انتخاب نمونهای با حجم ۱۰۰۰ بنگاه از مجموع ۵۲۲۱۰ بنگاهی که طی دوره زمانی ۸۴-۱۳۶۰ پروانه بهرهبرداری دریافت نمودهاند به بررسی تاثیر سرمایه اولیه بر بقای شرکتهای تولیدی کوچک و متوسط در ایران پرداخته است. برای بررسی تابع بقای بنگاههای مورد بررسی، در این مطالعه نیز مانند اکثر مطالعات این حوزه، از روشهای جدول عمر و روش تخمین Kaplan – Meier استفاده شده است. اگرچه نتایج این مطالعه نشان میدهد که بین سرمایه اولیه بنگاههای تولیدی کوچک و متوسط و بقای آنها طی دوره مورد مطالعه رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد، با این وجود این مطالعه به نحوه تعدیل سرمایه اولیه بنگاههای مورد مطالعه (بر حسب شاخص قیمتهای بخش صنعت) و نیز سال پایه مورد نظر با توجه به دوره طولانی که تحقیق در آن صورت پذیرفته است اشاره ننموده است. این پژوهش اذعان مینماید با همه اهمیت بررسی علل توقف بنگاههای اقتصادی، مطالعات بسیار اندکی در این حوزه در ایران صورت گرفته است.
تبیین موضوع و فرضیات پژوهش
همان گونه که ایجاد یک بنگاه اقتصادی میتواند در مراحل بعدی باعث ایجاد مشاغل متعدد تولیدی و خدماتی گردد، توقف فعالیتهای یک بنگاه علاوه بر ایجاد زیان و آثار منفی بر اعضای آن، واکنشهای زنجیرهای ایجاد میکند که حیات واحدهای وابسته را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. این ارتباطات میتواند بیکاری مجموعهای از افراد مرتبط با بنگاه را موجب شود. به دلیل وابستگی و تاثیر سلسلهوار تعطیلی بنگاهها بر یکدیگر، این مساله خاص بنگاه تعطیل شده و کارکنان آن نیست بلکه فراتر و مربوط به کل جامعه است.
با این که توقف برای هر بنگاه اقتصادی موضوعیت دارد، اما عوامل و علتهای آن برای بخشهای مختلف اقتصادی متفاوت است. یکی از بخشهای مهم اقتصادی کشور، بخش صنعت است که ارزشافزوده حاصل از آن بیشترین قسمت (۱۴ درصد) از تولید ناخالص داخلی کشور را پس از بخش معدن به خود اختصاص داده است. این بخش در استان یزد نیز اهمیت خاصی دارد که به دلایل متعددی دارد، از جمله شرایط اقلیمی نامناسب این استان برای کشاورزی، وجود بخش خصوصی توانمند، قرار گرفتن در مرکز کشور، پیشینه طولانی در تولید کارگاهی، وجود معادن غنی، توان و ظرفیتهای علمی و فنی مناسب و … بوده است. به دلیل اهمیت این بخش، در سند ملی توسعه استان (۱۳۸۴) اولین هدف بلندمدت استان دستیابی به توسعه و رشد مستمر و پایدار در صنعت و معدن تعیین شده و هدف این است که سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی استان از ۷/۳۸ درصد در سال ۱۳۸۳ به ۵/۴۳ درصد در سال ۱۳۸۸ افزایش یابد. بر این اساس بررسی علل توقف بنگاههای صنعتی استان یزد میتواند به عنوان موضوعی اساسی اهمیت یابد. در راستای بررسی این موضوع، این تحقیق میکوشد تاثیر برخی از عوامل ممکن را بر توقف بنگاههای صنعتی استان بررسی نماید. از این رو فرضیات این پژوهش عبارتند از:
بین اندازه بنگاه و توقف آن رابطه معکوس و معنیداری وجود دارد.
بین سن بنگاه و توقف آن رابطه معکوس و معنیداری وجود دارد.
بین سرمایه اولیه بنگاه و توقف آن رابطه معکوس و معنیداری وجود دارد. گروه صنعت موضوع فعالیت بنگاه بر توقف آن تاثیرگذار است.
مکان استقرار بنگاه بر توقف آن تاثیر میگذارد.
*عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه یزد
ادامه دارد …

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد