2 - 12 - 2019
معترض یونانی
یانیس ریتسوس اول می ۱۹۰۹ در یکی از جنوبیترین شهرهای یونان زاده شد.
پنجمین و آخرین فرزند یکی از مالکان عمده بود ولی از بدو تولد او ثروت خانوادگی بر اثر بیتدبیری پدرش از دست رفت و زمینها یکی از پس دیگری به رهن گذاشته شد.
طالع نحسی که گویا قصد داشت شاعر آتی را دنبال کند، گذشته از آنکه زندگی خانوادگی او را به فقر آلود، سوگ و مرگ نیز به همراه داشت. نخست، یکی از برادرانش قربانی بیماری شد و پس از آن، مادرش در ۴۳ سالگی درگذشت و خود ریتسوس نیز از این بیماری در امان نماند و از ۱۷ تا ۲۱ سالگی را در آسایشگاه بیماران ریوی گذراند. بیماری و مرگ همسر، کار پدر ریتسوس را به جنون کشاند. شاعر آینده، در کودکی با نقاشی، سولفژ، پیانو و شعر آشنا شد و این هنرها بعدها به خدمت شعر او درآمدند. ریتسوس به دلیل بیماری سل که در جوانی گریبانش را گرفت، برگه صحت مجاز را که مجوزی برای پرداختن به کارهای اساسی بود، نتوانست دریافت کند.
از این رو وقتی در خارج از آسایشگاه بیماران ریوی به سر میبرد، برای امرار معاش ناگزیر بود به کارهای کوچکی اکتفا کند مثلا در چاپخانهای کار کند یا در تئاترها نقش سیاهیلشکر را بر عهده گیرد. نخستین مجموعه شعرش موسوم به تراکتورها را در همان چاپخانهای که در آن کار میکرد، به چاپ رساند. آشنایی با مردم خردهپا، سبب شد پایش به محافل وابسته به سازمان جوانان حزب کمونیست یونان باز شود و به دلیل همین گرایشهای سیاسی بود که کارش به حبس و بعد تبعید به جزیرههای متعدد کشید. گرچه مداخله و اعتراض روشنفکران جهان غرب موجب آزادیاش شد ولی تحت نظر قرار داشت. بروز تظاهرات کارگری در سالونیک، الهامبخش نخستین منظومه بزرگ ریتسوس شد و از آن زمان به بعد، شعر ریتسوس زبانی مردمی و برادرانه به خود گرفت. دوران اشغال یونان توسط آلمان نازی سرنوشت شاعر را به سرنوشت نهضت مقاومت پیوند زد. پس از رهایی یونان و آغاز جنگ داخلی، ریتسوس به کوههای مقدونیه رفت. پس از پایان جنگ داخلی، به جزیرههای مختلف تبعید شد و در این تبعیدگاهها آثاری در باب تجربه دوران اسارت و تبعید آفرید. برخی از آنها را مخفیانه به خارج فرستاد و برخی را درون بطریهایی به دل خاک سپرد. ریتسوس گذشته از اینکه از جمله پرکارترین شاعران بود، در عرصه نقاشی نیز طبعآزمایی میکرد. یک بار هنگامی که از تبعیدگاه بازمیگشت، ۵۰۰ طرح و نقاشی آبرنگ به همراه خود میآورد. شماری از آثار ریتسوس به ترتیب سال خلق آنها چنین است: تراکتورها، اهرام، اپیتافیوس، سرود خواهرم، سمفونی بهار، حرکت اقیانوس، مازورکای قدیمی با آهنگ باران، آزمون، یادداشتهایی در حاشیه زمان، آخرین قرن پیش از آ…، شبزندهداری، ستاره صبح، شب آرامشدنی، جابهجاییها، پرانتزها، شکل غیبت، بدرود، پل، سوت قطارها، تمرینها و… و آخرین اثر او که یک سال پیش از مرگش انتشار یافت، «خیلی دیر در شب» نام داشت. روز یازدهم نوامبر ۱۹۹۰ شاهد پایان زندگی شاعری بود که لویی آراگون، شاعر نامدار فرانسوی دربارهاش گفته بود: نخست نمیدانستم که او بزرگترین شاعر زنده دوران ماست، قسم میخورم که نمیدانستم. این را مرحله به مرحله، شعر به شعر او فهمیدم.
شاید هنوز هم بهتر باشد صدایت را کنترل کنی
فردا، پس فردا، روزی
آن زمان که دیگران زیر بیرقها فریاد میزنند
تو نیز باید فریاد بزنی
اما یادت نرود کلاهت را تا روی ابروانت پایین بکشی
پایین بسیار پایین
اینجوری نمیفهمند کجا را نگاه میکنی
بماند که میدانی آنهایی که فریاد میزنند
جایی را نگاه نمیکنند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد