9 - 12 - 2019
مغزهای کوچک زنگزده
محمدرضا ستوده
فضای مجازی با تمام بگیر و ببندها و فیلترینگ و سانسوری که متوجه آن است باز هم نقش خود را ایفا کرده و چیزی جز برکت برای ملت ایران نداشته است. اگر امروز ما خودمان و مردم ایران را بهتر شناختهایم، به برکت همین فضای مجازی است.
فضای مجازی مشت همه را دارد باز میکند. عدهای بیرونیات خود را عرضه میکنند، عدهای هم افکار و درونیات خود را. اینستاگرام و تلگرام این فضای عرضه را در اختیار ما قرار داده و کمک کرده تا حقانیت این بیت جناب سعدی بیش از پیش اثبات شود؛
«بیکمالیهای انسان از سخن پیدا شود
پسته بیمغز چون لب وا کند
رسوا شود»
حالا که هر روز لبی وا میشود، نوبت به آموختن این نکته رسیده است که استعداد چیزی سوای از اندیشه، تفکر و قدرت تجزیه و تحلیل است.
حمید سوریان یک نابغه کشتی است اما نمیدانست که نباید دقیقا ۳ ماه بعد از انتخابات ۸۸ مدالهایش را به محمود احمدینژاد تقدیم کند!
البته او ۵ سال بعد و در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت: آن اتفاق تصمیم خودش نبوده ولی این حرف بیشتر شبیه به یک تلاش نافرجام برای توجیه این اقدام است تا یک دلیل محکمهپسند.
این مثالها در مورد هنرمندان و سلبریتیها هم صادق است. برعکس رسم مرسوم که در اینگونه مواقع از آوردن اسم افراد خودداری میکنند، من با اسم شروع میکنم و با اسامی ادامه میدهم!
مثلا اکبر عبدی اگر هم هر نقشی را (در کنار یک کارگردان خوب) خوب بازی میکند اما این را نمیداند که نباید تفکر و نگاه نژادپرستانه داشته باشد و آن حرفهایی را در مورد نژاد عرب میزند که در برنامه زنده شبکه سه تلویزیون دیدید و شنیدید.
یا در مورد قائله رامبد جوان و به دنیا آوردن فرزندش در کانادا، امیرمهدی ژوله آن حرفهای میانمایه، عصبی و شبهدموکراتانه را زد تا هم خودش را منتهای جاده احترام به حقوق افراد فرض کرده باشد، هم خلاف جهت نظر عوامالناس شنا و هم خودش را «جور دیگر اندیش» پرزنت کرده باشد.
اما کمتر از ۲۴ ساعت نگذشت که متوجه شد این چیزی که او گفته به آن چیزی که مردم دارند میگویند ربطی ندارد! اما متاسفانه پرویز پرستویی عزیز بعد از گذشت چندین روز باز هم متوجه منظور مردم نشد.
ما از ریاکاری رامبد جوان، یکی نبودن حرف و عمل و دوگانگی رفتار او حرف میزدیم ولی پرویز پرستویی از حق رامبد جوان برای تولد فرزندش در هر جای جهان میگفت! من به شخصه با گذاشتن کامنت و دادن دایرکت هر قدر سعی کردم ایشان را متوجه منظورم کنم موفق نشدم و احتمالا آقای پرستویی هنوز هم فکر میکند ما به حریم خصوص رامبد جوان ورود کردهایم در صورتی که حرف ما این است که رامبد جوان به شعور ما توهین کرده. ولی ایشان متاسفانه هنوز در برابر متوجه شدن مقاومت میکنند!
در مورد ماجرای ستاره اسکندری عدهای به او نقد میکردند که چرا در جایی از تاثیر مثبت حجاب در کار خودش حرف زده ولی در ترکیه روسری از سر برداشته است. از درستی یا غلط بودن فرضیه ریاکاری اسکندری که بگذریم، عدهای از بازیگران و بسیاری از مردم این مغلطه خندهدار را مطرح کردند که «چرا با فیلم گرفتن به حریم خصوصی هنرمندان وارد میشوید!». مضحکتر و خندهدارتر از این حرف در عالم وجود ندارد. یک بازیگر با پای خودش رفته وسط حریم عمومی یعنی مرکز خریدی در استانبول، شهری که تعداد ایرانیها بیشتر از ترکهاست، بعد عدهای میگویند: چرا به حریم خصوصی ستاره اسکندری وارد شدید!
دوست عزیز، ستاره اسکندری به حریم عمومی ما وارد شده، نه ما به حریم خصوصی او!
جالب است… بازیگران و به طور کلی هنرمندان یک عمر زور میزنند تا معروف و مشهور شوند، همه آنها را بشناسند و با انگشت نشانشان دهند و در موردشان حرف بزنند ولی وقتی معروف میشوند و دیگران در مورد اعمال و رفتارشان حرف میزنند اعتراض میکنند که چرا دیگران به حریم خصوصی ما وارد شدهاند! حریم خصوصی یک بازیگر، همان متراژی است که داخل سند خانهاش درج شده. در مکانهایی جز این متراژ، آنها مورد توجهاند و همه چیزشان زیر نظر است. این همان چیزی است که خودشان وقتی مشهور نبودند آرزویش را داشتند!
امیر جعفری آخرین مورد این سلسله «لب وا کردن»هاست که چند روز پیش طی ویدئویی از آن رونمایی شد. ویدئویی تهوعآمیز، سرشار از سطحینگری، جوگیری و با چاشنی شارلاتانیسم.
او لب وا کرد و از زحمتها و بیخوابیهای وزرا و مقامات کشور گفت و حالا عکسهای مشترک او با بابک زنجانی و حسین هدایتی دست به دست میشود. او آنقدر فاقد تفکر است که حتی همین حرفهای غلط هم محصول تجزیه و تحلیل خودش نیست بلکه از آنهایی یاد گرفته که داخل عکسها کنارشان نشسته است و کاملا مشخص است که کمال همنشین در او اثر کرده است.
امثال امیر جعفری «شاید» در بعضی از فیلمها خوب بازی کنند اما واقعیت این است که توان این را ندارند که با خودشان فکر کنند که در این مملکت یک وزیر بیشتر زحمت و بیخوابی میکشد یا کارگر معدن طلای آقدرهای که اگر پنج سال هم کار و پسانداز کند نمیتواند برای همسرش یک انگشتر طلا بخرد زیرا حقوقش ماهها عقب میافتد و تازه وقتی اعتراض میکند از او با تازیانه پذیرایی میکنند.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد