29 - 01 - 2023
مهار تورم از مسیر استقلال بانک مرکزی
«جهانصنعت»- بررسیهای انجامشده در موضوع رابطه استقلال بانک مرکزی و تورم بیانگر رابطه منفی بین این دو است، به طوری که هرچه استقلال بانک مرکزی کمتر باشد، توانایی بانک مرکزی برای کنترل نرخ تورم کمتر است و در نتیجه شاخص تورمی در مسیر رشد حرکت میکند. با این حال برخی مطالعات نشان دادهاند که رابطه این دو متغیر بسته به نوع کشورها میتواند مثبت و یا حتی بیمعنا هم باشد. به طور کلی استقلال بانک مرکزی بر متغیرهای اصلی اقتصاد کلان از قبیل تورم، رشد اقتصادی، کسری بودجه دولت و… میتواند تاثیر داشته باشد. این راهکار به منظور دور نگه داشتن بانک مرکزی از فشارهای سیاسی که اغلب در پی اهداف کوتاهمدت هستند، طراحی شده است. در واقع میتوان مساله را اینگونه بیان کرد که هدف از این راهکار آن است که بانک مرکزی تحت تاثیر سیاستهای کوتاهمدت نباشد و بتواند آزادانه به دنبال کنترل تورم و ثبات سطح قیمتها باشد. بهطور کلی اینگونه میتوان مطرح کرد که لزوم استقلال بانک مرکزی، نشات گرفته از این دیدگاه است که اگر بانک مرکزی مستقل باشد، دولت برای تامین کسری بودجه مدام از بانک مرکزی قرض نمیگیرد و در نتیجه نقدینگی و تورم کنترل میشود. از این رو، با توجه به آثاری که استقلال بانک مرکزی میتواند بر ثبات قیمتها داشته باشد، بسیاری از کشورها در سالهای اخیر آن را به طور ویژهای مدنظر قرار دادهاند.
همزمان با تلاش کشورها برای افزایش استقلال بانک مرکزی، مطالعات گستردهای در مورد این راهکار انجام شده است. بیشتر این مطالعات پس از بررسی ابعاد استقلال، اثر آن را روی متغیرهای اقتصاد کلان به ویژه تورم بررسی کردهاند. بررسیها نشان میدهد که نتایج این مطالعات با توجه به شاخص استقلال بانک مرکزی مورد استفاده، نمونه کشورها، دوره زمانی پژوهش، مشخصات مدل، برآوردگرهای مورد استفاده و عوامل دیگر، بسیار متفاوت است؛ به نحوی که در بخشی از مطالعات رابطه منفی و معناداری بین استقلال بانک مرکزی و تورم نتیجهگیری شده است، برخی دیگر رابطه مثبت و معنادار گزارش کردهاند و در بعضی بین دو متغیر مورد بحث، رابطه معناداری مشاهده نشده است. با توجه به این توضیحات، دو سوال مطرح است: ۱- اثر واقعی استقلال بانک مرکزی بر تورم چگونه است؟ ۲- برآیند نتایج مطالعات تجربی حوزه استقلال در مورد تاثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم چه نتیجهای میدهد؟
موافقان و مخالفان استقلال بانک مرکزی
بحث استقلال بانک مرکزی موافقان و مخالفانی دارد؛ طرفداران استقلال بانک مرکزی استدلال میکنند که وابستگی بانک مرکزی به مراکز قدرت و گروههای ذینفع، عامل اختلال در عملکرد صحیح آن است و اعتقاد دارند که باید بانک مرکزی از استقلال لازم برخوردار باشد و جلوی زیادهروی دولتها و منافع کوتاهمدت آنها را با توجه به منافع بلندمدت جامعه بگیرد.
مخالفان استقلال بانک مرکزی مدعیاند که اگر در یک نظام، سازمانهای مختلف اقتصادی به گونهای مستقل عمل کنند، آنگاه هریک از این سازمانها تنها با در نظر گرفتن منافع خود از منافع کل نظام غافل میشوند. استدلال دیگر آنها علیه استقلال بانک مرکزی در مورد خسارتهای احتمالی ناشی از ناهماهنگی سیاستهای کلان اقتصادی است. شماری از محققان به این موضوع توجه کردهاند که ناهماهنگی سیاستهای کلان اقتصادی ممکن است هنگامی رخ دهد که دولت، مسوول سیاستهای مالی و بانک مرکزی، مسوول سیاستهای پولی است. در این صورت هر دو مقام روی اهداف خود متمرکز هستند و آنها را اولویت قرار میدهند و ممکن است تصمیم بگیرند که با هم کار کنند یا در اجرای سیاستهای خود به طوری متفاوت عمل کنند. اگر دولت و بانک مرکزی تصمیم به همکاری نگیرند، انتظار میرود تضاد منافع بین سیاستهای آنها ظاهر شود.
این استدلال مخالفان که بر عدم هماهنگی سیاستهای اقتصادی متمرکز است، دارای کاستیهایی است؛ به نحوی که بانک مرکزی مستقل، اهداف خود را به پیروی از اهداف جامعه و کشور تعیین میکند و میتواند در اهداف به دور از فشارهای سیاسی طوری تصمیمگیری کند که در مجموع به نفع تمام جامعه باشد. این در حالی است که اهداف هر دو مقام پولی و مالی باید در چارچوب قوانین و در جهت اهداف کلی کشور تعیین شود تا تضاد منافع بین سیاستهای آنها ایجاد نشود.
گروهی نیز انتصابی بودن و انتخابی نبودن مسوولان بانک مرکزی را (با توجه به اینکه این افراد عناصر مهمی در تصمیمگیریهای اقتصادی به شمار میروند) خلاف اصول دموکراسی دانستهاند. برخی بیان میکنند که یک بانک مرکزی مستقل توانایی پاسخگویی دموکراتیک را برای عموم ندارد.
آنها، سیاست پولی را قابل مقایسه با سایر ابزارهای سیاست کلان اقتصادی میدانند و معتقدند باید کاملا توسط نمایندگانی که به روش دموکراتیک انتخاب میشوند، سیاستگذاری شود؛ بنابراین، این رویکرد به معنای مشارکت مستقیم مقامات سیاسی در اجرای سیاستهای بانک مرکزی است.
در پاسخ به این گروه از مخالفان میتوان گفت که استقلال بانک مرکزی و پاسخگویی دموکراتیک میتواند از طریق تفکیک وظایف بین مقامات اجرایی و مقامات پولی از طرق مختلف انجام شود. برخی نیز اعتقاد دارند که امروزه در بسیاری از کشورها استقلال بانک مرکزی با هدفگذاری تورم همراه است. در برخی از این کشورها، تورم هدف، توسط بانک مرکزی و در برخی دیگر، توسط دولت تعیین و به بانک مرکزی ابلاغ میشود. بنابراین، استقلال بانک مرکزی با هدفگذاری تورم در کشورهایی که تورم هدف توسط دولت تعیین و به بانک مرکزی ابلاغ میشود، منافاتی با دموکراسی نخواهد داشت.
گروهی دیگر موافقت و مخالفت خود با استقلال بانک مرکزی را منوط به حضور یا عدم حضور عواملی خاص در جامعه میدانند. به عنوان مثال، بیان میکنند که در کشورهای در حال توسعه که بازارهای مالی، عمق کمتری داشته و دولتها برای استقراض به بازارهای سرمایه خارجی دسترسی کمتری دارند، احتمال وجود بانک مرکزی مستقل بسیار ضعیف است. در نظام نرخ ثابت ارز که در آن هماهنگی بین بانک مرکزی و دولتها حائزاهمیت است، بانک مرکزی مستقل جایگاه چندانی ندارد، زیرا سیاست پولی توسط سایر اهداف به غیراز ثبات قیمتها محدود میشود.
استقلال بانک مرکزی، دستانداز تورم
در ادبیات اقتصادی، یکی از دلایل اصلی روی آوردن مقامات پولی به استقلال بانک مرکزی، پایین آوردن نرخ تورم است. به طور کلی در متون اقتصادی سه سازوکار که استقلال بانک مرکزی از طریق آن میتواند نرخ تورم را کنترل کند، ارائه شده است؛ دو دلیل از بین آنها به وضعیت مالی دولت مربوط است و دلیل سوم به مباحث ناسازگاری زمانی برمیگردد.
در مورد دلیل اول، برخی محققان به فرآیند «دیدگاه انتخاب عمومی» اشاره کردهاند. آنها بیان میکنند که بدون وجود استقلال، فشار زیادی بر بانک مرکزی وجود خواهد داشت که در راستای ترجیحات دولت عمل کند. بنابراین، اگر رییس بانک مرکزی استقلال کافی نداشته باشد و به راحتی توسط دولت عزلونصب شود، بانک مرکزی نمیتواند سیاست پولی مستقل از دولت داشته باشد. در این صورت بانک مرکزی کنترل سیاست پولی را در اختیار دولت قرار میدهد و در این حالت سیاست عرضه آسان پولی به کار گرفته میشود.
دوم، اگر دولت این قدرت را داشته باشد که سیاست صلاحدید پولی را به بانک مرکزی دیکته کند، این انگیزه را خواهد داشت که به منظور کاهش نرخ بیکاری در کوتاهمدت سیاستهای انبساطی پولی را به کار گیرد. به عبارت کلیتر، زمانی که دولتها در ارتباط با ابزارهای پولی اختیارات دارند، میتوانند اهداف سیاسی را به ثبات قیمتها ترجیح دهند. به عنوان مثال، پس از مذاکره در مورد دستمزد اسمی، ممکن است سیاستمداران وسوسه شوند تورمی را برای افزایش اشتغال و تولید یا کاهش ارزش بدهی دولت ایجاد کنند. اگر دولت بخواهد بهطور مکرر از چنین ابزارهایی استفاده کند، انتظارات تورمی شکل میگیرند و درنهایت تورم افزایش خواهد یافت بدون اینکه بیکاری کاهش یابد. به همین دلیل بیان میشود که بانکهای مرکزی مستقل میتوانند تورم را کاهش دهند بدون اینکه بر بخش واقعی اقتصاد تاثیر منفی داشته باشند.
برخی نیز بیان میکنند هنگامی که سیاست مالی بر سیاست پولی غالب باشد، بانک مرکزی نمیتواند بر مقدار کسری بودجه دولت تاثیرگذار باشد. در این حالت سیاست پولی به صورت درونزا و تابعی از کسری بودجه دولت تبدیل میشود و بانک مرکزی کنترلی بر سیاست پولی نخواهد داشت. این عدم کنترل باعث بیثباتی پولی و نوسانات تورم خواهد شد.
تورم و شرایط اقتصادی کشورها
بررسیها نشان میدهد تورم به باز بودن اقتصاد نیز بستگی دارد. از آنجا که اثرات واقعی سیاست پولی در بیشتر اقتصادهای باز کمتر است، دولتهای این کشورها انگیزه کمتری برای مهار تورم از طریق سیاست پولی دارند. رژیمهای پایدار نرخ ارز اغلب برای کاهش تورم مطرح میشوند؛ نرخ ارز ثابت میتواند به عنوان یک وسیله برای مقابله با انحراف تورمی در سیاستگذاری پولی در نظر گرفته شود. بالا بودن نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی و سطح بالای بیثباتی سیاسی، عوامل تعیینکننده انحراف تورمی هستند و به همین دلیل اغلب گفته میشود که منجر به تورم بالاتر میشوند. به بیان دیگر، باور عمده این است که تولید ناخالص داخلی تاثیر منفی بر تورم دارد؛ از این رو، متغیرهای رژیم نرخ ارز، بدهی دولت، بیثباتی سیاسی و تولید ناخالص داخلی در نظر گرفته میشود. در خصوص ارتباط بین استقلال بانک مرکزی و تورم نیز بررسیها حاکی از این است که در بین کشورهای مختلف، در کشورهایOECD تاثیر منفی و معنادار استقلال بانک مرکزی بر تورم را نشان میدهد. این موضوع نشان میدهد که تاثیر متغیر استقلال بانک مرکزی بر تورم به نوع کشورها حساس است.
بهطور کلی بررسیها نشان میدهد که در کشورهای پیشرفته، استقلال بانک مرکزی به مقدار قابلتوجهی تورم را کاهش داده است، اما در سایر کشورها این مقدار کمتر است. دلیل این امر آن است که در کشورهای پیشرفته فضای سیاسی حکمرانی و عملکرد، راهکارهای دیگر مثل هدفگذاری تورم، توسعه بازارهای مالی و… شرایط مناسبی را برای اثرگذاری استقلال بانک مرکزی بر تورم آماده کرده است؛ بنابراین، استقلال نهاد سیاستگذار پولی بهتنهایی نمیتواند موفقیت سیاست پولی و مهار تورم را تضمین کند و اتخاذ سیاستهای مناسب در دیگر حوزهها نیز از جمله ضروریات دستیابی به اهداف مدنظر مقام پولی به حساب میآیند.
(برگرفته از مقاله محمدجواد نوراحمدی و محمدباقر شیرمهنجی)
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد