21 - 12 - 2017
مهمان امروز: جان اشتاین بک
«جان اشتاین بک » یکی از شناختهشدهترین و پرخوانندهترین نویسندگان قرن بیستم آمریکاست. اشتاین بک در سال ۱۹۰۲ در کالیفرنیا بهدنیا آمد. پدرش خزانهدار و مادرش آموزگار بود. پس از تحصیل علوم در دانشگاه استانفورد، در سال ۱۹۲۵ بیآنکه دانشنامهای دریافت کرده باشد دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت. در این شهر خبرنگاری کرد و پس از دو سال به کالیفرنیا برگشت. مدتی به عنوان کارگر ساده، متصدی داروخانه، میوهچین و… به کار پرداخت و به همین سبب با مشکلات برزگران و کارگران آشنا شد. پس از آن پاسبانی خانهای را پذیرفت و در این زمان وقت کافی برای خواندن و نوشتن پیدا کرد. نخستین اثرش جام زرین را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انساندوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهره رنجکشیده خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون موشها و آدمها و خوشههای خشم شد.
خوشههای خشم او در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. اشتاینبک به سبب خلق این آثارش جایزه نوبل سال ۱۹۶۲ را برد. از نوشتههای دیگر او میتوان به چراگاههای آسمان، به خدایی ناشناس، تورتیلافلت، دره دراز، ماه پنهان است، دهکده ازیادرفته، کره اسب کهَر، شرق بهشت، مروارید و پنجشنبه شیرین اشاره کرد. او در اواخر عمر همانند جورج اورول از مواضع چپ خود اظهار ندامت کرده و از جنگ آمریکا در ویتنام علیه حکومت کمونیستی آن نیز پشتیبانی کرد. او حتی خود به ویتنام رفت و به قول خود از «عملیات قهرمانانه» سربازان آمریکایی گزارش تهیه میکرد.
از اشتاینبک حدود بیست عنوان کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است که خوشههای خشم، موشها و آدمها، مروارید و اتوبوس سرگردان از آن جملهاند. جان اشتاین بک سرانجام در چنین روزی و در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸م در ۶۶ سالگی درگذشت.
مهاجران روی جادههای بزرگ پخش میشدند و گرسنگی و فلاکت در چشمهایشان دیده میشد. نه وسیلهای داشتند که بهخاطر آن، دیگران ارجشان بگذارند و نه راهی برای این کار میشناختند. چیزی نداشتند جز انبوه خود و نیازمندیهای خود. وقتی که کاری برای یکنفر پیدا میشد، ده نفر معرفی میشد و ده نفر با سلاح کاهش مزد یکدیگر را میزدند.
– اگه این یارو با سی سنت کار میکنه من با بیست و پنج سنت کار میکنم.
– اون با بیست و پنج سنت کار میکنه؟ من با بیست سنت حاضرم.
– صبر کنین. . . من گشنمه. من با پونزده سنت کار میکنم. من برا یه شکم خوراکی کار میکنم. اگه بچهها رو میدیدین. یه تیکه، بیرون میرن، امانمیتونن بدون. به اونها میوهای از درخت افتاده دادم و حالا شکمهاشون باد کرده. منو قبول کنین. من برا یه تیکه گوشت کار میکنم
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد