29 - 04 - 2025
مهمتر از انفجارهای بندرعباس
صلاحالدین هرسنی*
انفجارها در بندر شهید رجایی بندرعباس همگان را در بهت و اندوه فرو برده است. با رخداد این واقعه که به نوع خود «داستانی پر آب چشم» محسوب میشود، پای گمانههایی بابت علت آن را به میان آورده است.
در این ارتباط، برخی این رخداد را با توجه به بزرگی بندر رجایی در بندرعباس امر نادری نمیدانند و بر این باورند که چه بسا این انفجارها ممکن است در بنادر بسیاری از کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته نظیر انفجار در بندر بیروت در عصر روز ۴آگوست۲۰۲۰ رخ دهد.
برخی از ضعف ایمنی و سوءمدیریت و اهمال مسوولان امر با توجه به حجم بالای صادرات و واردات کالاهای تجاری در این بندر استراتژیک سخن میگویند.
برخی هم علت این حادثه را به پهلوگیری یک کشتی برای ترخیص سوخت جامد موشکهای بالستیک که قابلیت و احتمال احتراق آن بالاست، نسبت میدهند.
اقلیت کوچکی هم این انفجارها را نشانهای بر غلط بودن امر مذاکره با آمریکا و در راستای منویات مذاکره ستیزان همانند «موشک پرانی» به وقت برجام در توافقات 2015 وین ارزیابی میکنند.
استدلال طرفداران این فرضیه این است که انفجارهایی در این ابعاد قطعا نمیتوانست بدون خرابکاری و نفوذ امنیتی عوامل خارجی رخ دهد.
بنابراین بهتر آن است که تیم مذاکرهکننده میز مذاکره را در مسقط یا در یکی از پایتختهای اروپایی نظیر رم را ترک کند، با این هدف که روندهای مذاکرات به بنبست و شکست کشیده شود و تیم مذاکره نتواند روی ابزارهای بقای خود قمار کند و با آمریکای عصر ترامپ به توافق برسد.
حال و اگرچه هر یک از عوامل یادشده میتواند از عوامل موجده این رخداد مهیب و به نوع خود محل توجه و اعتنا باشد اما در شرایط حاضر چارهای جز پذیرش این رخداد تلخ نیست. رخدادی که گفته میشود تا زمان نگارش این مطلب، کانتینرهای بندر رجایی همچنان در آتش میسوزد، تلاشها برای مهار آتش و اطفای حریق راه به جایی نبرده، بیش از 40نفر کشته، بالغ با 800نفر مصدوم و مجروح و شهر نیز به واسطه آتش و سوختن «نیترات آمونیاک» مسموم و در ابر سیاهی دودآگین شده که نفسها را در سینهها حبس و شرایط موجود در بندرعباس را طاقتفرسا کرده است.
با این همه مهم نه علت این رخداد بلکه به مدیریت بحران و سپس نحوه اطلاعرسانی شفاف از علت رخداد است و روندهای جاری هم دلالت بر این دارند که قرار نیست تلاشی هم از علت اصلی وقوع این حادثه تلخ رسانهای شود.
البته این دست از رفتارها اولینباری نیست که درباره وقوع حوادثی اینچنینی تکرار میشود. برای نمونه در داستان تلخ «پلاسکو»، واقعه تلخ «سانچی»، سقوط هواپیمای «اوکراینی» در تهران،آتشسوزیهای مکرر در مسیرهای ریلی و سر انجام در واقعه هولناک «متروپل» تلاشها در حوزههای مدیریت بحران و اطلاعرسانی شفاف با تعلل و دیر هنگام مواجه بوده که خشم و پرخاش و همچنین اعتراض و عصبانیت افکار عمومی را بهدنبال داشته است.
در انفجارهای بندرعباس علاوه بر تکرار مسائل پلاسکو، سانچی، سقوط هواپیمای اوکراینی و متروپل در حوزه اطلاعرسانی، یک مساله دیگر عمق فاجعه را عمیقتر و نمک بر آن زخمها ریخته که آن عدم یاریرسانی طبق معیارهای رایج و راستین به حادثهدیدگان این رخداد و سپس همدردی مسوولانه با کسانی است که عزیزان خود را در حادثه مهیب از دست دادهاند.
تحت این شرایط، اولا نیازی به پنهانکاری و تعلل در شفافسازی دیرهنگام از علت و پرده بر انداختن این رخداد نیست و حق طبیعی مردم است که بدانند که علت رخدادی در این ابعاد چیست؟ و اگر هم فرض بر طبیعی بودن این حوادث باشد، چرا باید مسوولان دائم در چرخه «ندانمکاری» گرفتار باشند و به فکر علاج واقعه قبل از وقوع نباشند؟ و در ضمن چرا نباید حوادثی گذشته درسی عبرتی برای آینده باشد؟ و آیا زمان آن نرسیده است که کشور از گزند این حوادث عظما و غیرقابل جبران مصون و ایمن باشد؟
پناه گرفتن در زیر چتر نظریههای توطئه و تفکرات دایی جان ناپلئونی چیزی از مسوولیت مسوولان نمیکاهد و مسوولان لاجرم با درک و فهم درست از مسائل باید پاسخگو باشند.
اعلام یک روز عزای عمومی نیز کافی نیست و درد جانکاه مصیبتزدگان این حوادث را دوا نمیکند و بهتر آن است که چنین دردی با این امید که قرار است از خزانه غیب دوا شود، از طبیبان مدعی پنهان بماند.
فراموش هم نکنیم که ایران در عصر گفتمان «وفاق ملی» است و محققا تحقق ایده و دکترین «وفاق ملی» نیازمند عمل است و مهمتر از آن است که بخواهد محدود به شوخی، اهمالکاری، همدردی تصنعی و غیرمسوولانه مسوولان ذیربط شود.
*کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد