5 - 05 - 2025
ناامیدی ایرانیان از پسانداز
فاطمه محمودیفر- در گذشتهای نهچندان دور، پسانداز در ذهن ایرانیان نمادی از دوراندیشی و امید به آینده بود. خانوادهها با صرفهجویی و برنامهریزی، برای خانه، تحصیل فرزندان یا حتی یک سفر خانوادگی پسانداز میکردند اما امروزه، با تورمی که نفس مردم را گرفته و آیندهای که مبهمتر از همیشه بهنظر میرسد، بسیاری از مردم دیگر نه توان پسانداز دارند و نه انگیزهای برای آن. گویی اقتصاد همچون حریفی قدر و قدرتمند، مردم ایران را در گوشه رینگ بوکس گیر انداخته و چپ و راست به آنها مشت میزند و آنها را در زمین بازی زندگی ضربهفنی میکند.
تورم، نفسگیرتر از همیشه
در سال۱۴۰۳، نقدینگی در ایران از مرز ۹هزارهزار میلیارد تومان گذشت و تورم نقطهای به بیش از ۳۱درصد رسید. با توجه به اینکه این نرخ نسبتبه سال قبل کاهش یافته اما تجربیات زندگی مردم جامعه نشاندهنده واقعیتهای دیگری است؛ افزایش روزانه قیمت کالاهای اساسی، مسکن، خدمات درمانی و آموزش.
مردم وقتی به هر مغازه و صنفی مراجعه میکنند و علت گرانی را سوال میکنند تنها با یک جمله روبهرو میشوند: «دلار بالا رفته و ما ناچار به افزایش قیمت هستیم.»
در این اوضاع اقتصادی، حتی اقشار متوسط جامعه نیز برای تامین مخارج روزمره با مشکل مواجه شدهاند و دیگر دخل و خرجشان باهم نمیخواند. طبق گزارش بانک مرکزی، تنها حدود ۴۲درصد از سپردههای بانکی مربوطبه سپردههای بلندمدت است؛ آماری که نشان میدهد دیگر مردم تمایلی به سپردهگذاری در بانکهای نظام کشور ندارند. این نشاندهنده عدم اعتماد مردم به نظام بانکی کشور است. با توجه به نرخ تورم و کاهش قدرت خرید، تمایل مردم به سپردهگذاری بلندمدت کاهش یافته و بهسمت داراییهای نقدشوندهتر مانند طلا و ارز سوق پیدا کردهاند.
مصرفگرایی بهجای امید
درحالیکه پسانداز رنگ باخته، شکل مصرف مردم نیز دستخوش تغییر شده است. کافهنشینی که پیشتر بخشی از سبک زندگی لاکچری تلقی میشد، حالا به پناهی برای جوانان تبدیل شده است؛ جایی برای فرار از روزمرگی، اضطرابهای اقتصادی و آیندهای مبهم. تعداد کافهها در ایران تا پایان سال۱۴۰۲ از مرز ۱۸هزار واحد گذشت و واردات قهوه نسبتبه سال قبل ۷۵درصد رشد داشته است. این روند، شاید در نگاه اول توسعه فرهنگی میان مردم جامعه را نشان دهد اما در واقع بیشتر شبیه به یک واکنش روانی- اجتماعی به فروپاشی انگیزههای بلندمدت است. با نگاهی به بازار پوشاک و لباسهای مردم در سطح شهر، با وجود کاهش سهم کلی پوشاک در سبد هزینه خانوارها، شواهد میدانی نشان میدهد که قشر متوسط جامعه، بهویژه جوانان، نسبتبه گذشته هزینه بیشتری صرف پوشاک میکنند؛ موضوعی که ریشه در دلایل روانی، اجتماعی، هویتی و اقتصادی دارد. برای مثال، جوانان قشر متوسط نه از سر رفاه بلکه بهدلیل جایگزینی سرمایهگذاری با پوشاک و ظاهر خود میخواهند اثر نمایشی داشته باشند، چون آنها میدانند با پسانداز درآمد اندک خود چنان سودآوری در آینده نخواهند داشت.
یکی دیگر از دلایل، حضور فعال شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام این است که جوانان در آن حضور پررنگی دارند و این مساله بهشدت روی آنها تاثیر میگذارد و همین موضوع باعث شده تا بسیاری بیش از گذشته و ظهور این پلتفرم به ظاهر خود برای ابراز شخصیت و موقعیت خود اهمیت دهند.
دکتر ناصر فکوهی، انسانشناس و استاد دانشگاه تهران در این باره میگوید: «قشر متوسط امروز، برای حفظ پرستیژ اجتماعی، به پوشاک به چشم یک سرمایهگذاری اجتماعی نگاه میکند؛ نه کالای مصرفی.»
اقتصاد بیانگیزه، جامعه بیآینده
مرتضی افقه، اقتصاددان و استاد دانشگاه معتقد است: «در اقتصادی با تورم مزمن، مردم بهجای پسانداز، به خرج کردن یا خرید داراییهای زودبازده پناه میبرند. این رفتار، هم عقلانی است و هم خطرناک. عقلانی است چون نمیخواهند ارزش پولشان از بین برود. خطرناک است چون اقتصاد را از سرمایهگذاری بلندمدت محروم میکند.» جامعهای که مردمش فقط برای زنده ماندن تلاش میکنند، نه برای زندگی بهتر، در بلندمدت از پویایی و نوآوری تهی میشود. آیندهسازی، نیازمند امید، ثبات و انگیزه است؛ با توجه به اینکه در سالهای اخیر طبق آمارهای رسمی در ایران، جامعه با افزایش چشمگیر افسردگی و کاهش انگیزه نسبتبه آینده روبهرو شده است. این وضعیت به وضوح در جوانان و اقشار متوسط جامعه قابل مشاهده است. براساس گزارش وزارت بهداشت ایران، در سال۱۴۰۰، حدود 7/29درصد از افراد بالای ۱۵سال دچار مشکلات روانشناختی هستند. این گزارش نشان میدهد که فقر، بیکاری، نابرابری اقتصادی از علل افزایش مشکلات روانشناختی و خودکشی و ناامیدی در میان جوانان است.
از خرج قهوه در کافه و هزینهکرد برای ظاهر تا کاهش پسانداز برای آینده، مسیر تغییر رفتار اقتصادی ایرانیان در سالهای اخیر روشن است؛ زندگی در لحظه، بهجای ساختن آینده اما در پس این الگو، هشداری خطرناک دیده میشود؛ آیندهای که ساخته نمیشود، شاید اصلا نیاید.
پسانداز دیگر نهتنها امکانپذیر نیست که حتی شاید بیمعنا هم شده باشد. آینده، آنقدر نامطمئن است که حتی تلاش برای ساختنش هم دیگر انگیزه نمیدهد. مردم دیگر امیدی برای آینده ندارند. وقتی هرروز صبح چشمانشان را با افزایش قیمت دلار و طلا و مسکن باز میکنند و موجی از اخبار ناگوار و کاهش ارزش پول ایران در جهان به سمت آنها روانه میشود؛ دیگر نه جانی برای ادامه و نه انگیزهای برای ساختن آینده برایشان میماند. حالا این پرسش مطرح است: در جامعهای که امید به آینده کمرنگ شده، نقش سیاستگذاران چیست؟ و چگونه میتوان انگیزه را دوباره به اقتصاد بازگرداند؟
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد