27 - 11 - 2022
ناقوسی برای مرگ نقالی
اردشیر صالحپور
در واقع مرگ هر فرد در این حوزه ناقوسی برای مرگ آن ژانر هم محسوب میشود چون اینگونه هنرها قائم به فرد بوده است. در واقع نقالی و اینگونه هنرهای سنتی جنبه شفاهی دارند و حالت سیستماتیکی نداشتهاند.
به همین دلیل هر آدمی که از این نسل میرود، خطری برای نابودی آن ژانر نمایشی هم به حساب میآید. بعد از سعدی افشار سیاهبازی هم از بین میرود. بعد از مرشد ترابی نقالی هم یک گام به مرز سقوط و نابودی نزدیک میشود. برخلاف آن چیزی که ما مدعی هستیم، کمتر به تئاتر ایرانی توجه میکنیم. در تئاترشهر ما که در واقع سنترینگ اجرای تئاترهای ماست، انواع پرفورمنسها و تئاترهای تجربی و. . . اجرا میشود اما خبری از اجرای تئاتر ایرانی نیست. درست است که ما باید به انواع گونههای تئاتر جهان توجه داشته باشیم و از تجارب آنها بهره بگیریم ولی این به آن معنی نباشد که هویت و ژانرهای نمایشی خودمان را از دست بدهیم. به قیمت نوآوری نباید سنتها را از دست داد. باید به سابقه و هویت فرهنگی خودمان هم توجه داشته باشیم. یک دانشکده یا پژوهشکده برای تئاتر سنتی خود نداریم که وقتی امثال مرشد ترابی را از دست میدهیم، اینطور حسرت نخوریم. چون این هنرها و این حرکتها از یک فرد شروع شده و به یک جریان نمایشی تبدیل شده، طبیعی است که وقتی آن فرد از دنیا میرود، آن هنر هم به نابودی بگراید. ما در دانشکدهها به همه جای جهان توجه داریم غیر از کشور خودمان. این است که فقدان این آدمها سبب بیهویتی تئاتر ایران میشود آن هم هنر نقالی که در اصل نمایشی تک نفره است که با حرکات دست و صورت و گفتارهای خاص نقال در اصل ما آن داستان حماسی را مشاهده میکنیم. ببینید در حال حاضر چند کافیشاپ در شهر تهران داریم؟ آیا در کافیشاپهای ما نقالی اجرا میشود؟ آیا این مکان میتواند جای قهوهخانههای ما را بگیرد؟ مسلما خیر! بخش عمده هنرهای نمایشی ما در گذشته در همین قهوهخانهها اجرا میشد؛ شمایل گردانی، پردهخوانی، ترنا بازی، خیمه شب بازی و … حتی در بعضی قهوهخانهها نمایشهای تخته حوضی هم اجرا میشده است. حال در نظر بگیرید که این مکانها تبدیل به کافیشاپهایی شدهاند که یادآور فرانسه، لسآنجلس و … هستند و هیچ مناسبتی با فرهنگ ما ندارند البته اینها پدیدههای روزگار نو هستند و ایراد چندانی به آنها وارد نیست اما ما که از زمان شاه عباس و حدود ۴۰۰ سال پیش، پایگاه مهمی برای هنرهای نمایشی خودمان چون قهوهخانهها داشتیم، نباید به این راحتی جایش را با کافی شاپها عوض کنیم. بعد از انقلاب طی این ۱۰ سال اخیر گرایش اندکی به این سمت و سو ایجاد شده است که کافی نیست و بیشتر جنبه توریستی دارد در حالی که قهوهخانهها یک پایگاه مردمی بودند که با حضور نقالان و سخنوران و. . . هویت پیدا میکردند. فضایی برای معاشرت و همدلی بود نه تنها جایی برای قلیان کشیدن. الان قهوهخانههای ما تبدیل به جنگل قلیان شده و دیگر آن کارکرد را ندارد. در گذشته وقتی نقال شروع به نقالی میکرد، همزمان نقاش قهوهخانه هم آنجا نشسته بود و از روی حرکات دست و صورت و نحوه بیان نقال، پرده قهوهخانه را میکشید. در اصل از دل قهوهخانه بود که اینگونه نقاشی هم بیرون آمد و حالا این پایگاه مهم رو به اضمحلال است.
من برای مرگ سعدی افشار گفتم که حوض که رفت، تخته حوض هم رفت و سعدی افشار هم رفت. در تهران چند میلیونی اگر کسی از یک کشور دیگر به ایران بیاید و بخواهد نقالی ببیند، آیا مکانی برای این کار داریم؟ یقینا شرمنده میشویم چون در تئاترهای ما مکبث و هملت و تئاترهای غربی نمایش داده میشود در حالی که غربیها که از ما بهتر این تئاترها را اجرا میکنند، دیدن این نمایشها برایشان جذابیت ندارد، علتش هم این است که دانشکدههای ما آن فرهنگ را القا میکنند و مراکز فرهنگی از این گونه تئاتر حمایت نمیکنند. البته حضور تئاتر آوانگارد هم اتفاق خوب و مهمی است ولی نه به قیمت بیتوجهی به تئاتر سنتی و نابودی آن. از مرگ مرشد ترابی تنها حسرت و هیهات نصیبمان میشود. ما برای ماندگاری تئاتر ایرانی چند تا شاگرد پرورش دادیم؟ کدام قهوهخانه را داریم که اگر امشب دلمان خواست نقالی و پردهخوانی ببینیم، به آنجا برویم؟ متاسفانه ما به داشتههای خود کماعتنا و به داشتههای جهانهای دیگر مشتاق هستیم. باید توازن وجود داشته باشد. در حوزه تئاتر سنتی یک جشنواره تئاترهای سنتی و آیینی داریم که هر بار با هزار تا انا انزلناه و نذر و نیاز برگزار میشود. گفتار یک نقال آنقدر جذاب بود که میتوانست به مدت دو، سه ساعت یک نفر را پای صحبتهایش بنشاند و در خلال داستان از حکمت سخن بگوید و پند و اندرز دهد. به نظرم با مرگ مرشد ترابی اتفاقا باید به این فکر بیفتیم که هرچه سریعتر تلاش کنیم که نقالی احیا شود. میتوانیم از داستانهای جدیدتر استفاده کنیم و به آن فضا اختصاص بدهیم تا این ژانر کهن از بین نرود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد