4 - 08 - 2017
ناکامی تمامعیار
فاطمه رحیمی- محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان دولت یازدهم در حالی توانست با کسب ۱۹۹ رای موافق، وزیر ورزش و جوانان کابینه دولت یازدهم شود که با ۲۴ رای مخالف و ۲۴ رای ممتنع از مجموع ۲۶۷ رای در این وزارتخانه حضور پیدا کرد و توانست بهعنوان هجدهمین وزیر کابینه روحانی مشغول به کار شود اما عمر وزارت او به چهار سال نرسید و مجبور شد در مهر ۹۵ صندلی وزارت ورزش را ترک کند.
از همان ابتدای ورود گودرزی به این وزارتخانه صحبتهایی در خصوص مخالفت حسن روحانی وجود داشت اما با توجه به اینکه هیچکدام از نفرات معرفی شده روحانی رای لازم را نیاوردند بالاخره نمایندگان مجلس به یک استاد دانشگاه در حوزه تربیتبدنی رای اعتماد دادند. البته مدتی از حضور گودرزی در مجلس نگذشته بود که سیل انتقادات به سمت وی راه افتاد و قبل از المپیک ریو بود که صحبتهایی درخصوص برکناری گودرزی مطرح شد. اگرچه پیش از آن نیز کم و بیش شایعاتی مطرح بود که به واقعیت تبدیل نشد.
البته به دلیل فاصله زمانی کمی که به المپیک ریو باقی مانده بود، موضوع تغییرات در رأس این وزارتخانه به بعد از المپیک موکول شد و در نهایت هم در تاریخ ۲۷ مهر ۹۵ وی استعفای خود را به روحانی داد. وزیر ورزش و جوانان در طول مدت سه سال حضور خود در ساختمان سفیدرنگ خیابان سئول تصمیمات خرد و کلان بسیاری گرفت که برخی از آنها بسیار خبرساز شدند و شناسنامه وزارت ورزش و جوانان دوره محمود گودرزی لقب گرفتند، به گونهای که گودرزی را با این تصمیمات به یاد میآوریم. روایت تصمیمات و اقدامات خبرساز و سیاه و سفید وزارت میتواند تصویر روشنتری از آنچه گودرزی انجام داد و بر جای گذاشت را به ما ارائه دهد.
وزیر علیه فوتبال
مهمترین اتهامی که در طول سه سال وزارت گودرزی به او وارد شد، دشمنی و تضاد خاموش با فوتبال است. او بارها و بارها از هزینههای فوتبال به شدت انتقاد کرد و اعتقاد داشت انباشت سرمایه و توجه تنها برای فوتبال است و باید این رویه را شکست. او بارها از فدراسیون و بازیکنان فوتبال انتقاد کرد. جبههگیریهای او علیه فدراسیون فوتبال و کارلوس کیروش هم مهمترین نقطه تضاد او با فدراسیون فوتبال بود که فارغ از اینکه آیا در شأن وزیر بود که درباره سرمربی تیم ملی اینگونه صحبت کند یا نه، هیچکس آن را برنتابید و با توجه به محبوبیت سرمربی تیم ملی جبهه سنگینی علیه وزیر ورزش و جوانان به راه افتاد.
گودرزی در حوزه باشگاهها بر روند حاکم بر لیگ و باشگاههای ایران انتقادات جدی داشت و در نخستین اقدام با رسانهای کردن قراردادهای بازیکنان و مربیان دو باشگاه بزرگ پایتخت که در تملک دولت و وزارت ورزش بودند با شفافسازی شجاعانه و منطقی آنچه در پس پرده بود را عیان کرد؛ تصمیم شجاعانهای که تا اندازهای جلوی رشد بیرویه قراردادهای میلیاردی را گرفت و بدل به یک سنت در فوتبال شد.
گودرزی در ادامه دست پرسپولیس و استقلال را از بودجه دولتی کوتاه کرد اما سایر تصمیماتش در حوزه دو تیم پرطرفدار پایتخت به معنای واقعی فاجعه بود. از گماشتن یک کشتیگیر بهعنوان تصمیمگیرنده برای این دو باشگاه گرفته که با تصمیمات غلط و گاه مضحک این دو باشگاه را وارد یک بحران خودخواسته کرد تا انتصابهای غلط و رفاقتی در مجموعه مدیریتی و تصمیمساز دو باشگاه که سبب شد پرسپولیس و استقلال در دوره وزارت گودرزی ناکامی تمامعیاری را تجربه کنند و در یک عقبگرد تاریخی هیچ موفقیتی نداشته باشند.
گودرزی برای مدیریت در این دو باشگاه بیش از تخصص و تجربه، رفاقت را ملاک قرار داد و نتیجه این شد که در سایه همین رفاقتها، عناصر نامطلوب و فاسدی در هر دو باشگاه رشد کردند که تنها به فکر منافع شخصی خود بودند.
وزیر ورزش و جوانان شعار ورزش پاک را در دستور کار خود قرار داد اما کمتر در تحقق این شعار موفق بود. گودرزی درخصوص تبانیها و فسادهایی که در فوتبال وجود داشت، اگرچه کمی دیر اما قدمهایی مثبت برداشت اما جریان درگیر فساد و آنهایی که به واسطه شفافسازیهای وزارت متضرر شده و جایگاهشان در خطر بود، علیه او دست به جوسازی سنگینی زدند تا گودرزی کمتر در رسیدن به هدف خود موفق باشد. او هنگام همین مخالفتها در اواخر دوران مدیریتش با واکنشهایی روبهرو شد که تاب و توان مقاومت با آنها را نداشت، درست مثل اتفاقی که مقابل وزارت ورزش و جوانان رخ داد و عدهای از هواداران استقلال با تحریک همین جریانات ناسالم علیه وزیر تجمع کردند که بعدها مشخص شد ریشه در مدیریت باشگاه داشته که میخواست با این رفتارها گافها و تصمیمات غلط مدیریتی خود را لاپوشانی کند. همان مدیری که گودرزی بر پایه رفاقت او را انتخاب و بارها از او تعریف و تمجید کرد اما در پایان بدل به دشمن شماره یک خودش شد.
دخالتهای وزارت در فوتبال منجر به حذف تیم امید، عدم واگذاری تیمهای استقلال و پرسپولیس و نابسامانی وضعیت زمینهای فوتبال کشور شد که قطعا یکی از اهداف در نظرگرفته شده در بدو تاسیس این وزارت بوده است؛ وظایفی که وزارت از آنها غافل شده است و دائم تلاش میکند در ریزترین مسایل فدراسیون دخالت کند تا پدرخواندگی خود را به اثبات رساند.
چالش با روسای فدراسیونها
چالش بعدی محمود گودرزی در بحث کلان فوتبال اختلافنظرهای عجیب و غریب او با علی کفاشیان، رییس سابق فدراسیون بود و در حالی که رییس سابق به اتفاقات فقط میخندید، گودرزی تلاش زیادی کرد تا به نوعی ثابت کند کفاشیان مرد فوتبال نیست. شاید الان یکی از افراد خوشحال رییس سابق فدراسیون فوتبال باشد اگرچه او دیگر در این سمت فعالیت ندارد اما چالشهای کفاشیان و گودرزی بدون شک بخش مهمی از انرژی مجموعه وزارت را هدر داد و ذهن وزیر ورزش را در سالهای ابتدایی مدیریتش درگیر کرد.
اختلافنظر گودرزی فقط با کفاشیان نبود. گودرزی اصلا رابطه خوبی با رسول خادم رییس فدراسیون کشتی هم نداشت به طوری که خادم در هیچکدام از جلسات وزیر با روسای فدراسیونها شرکت نمیکرد. حتی به دنبال اعتراضی که خادم از عملکرد وزارت ورزش در زمان نزدیک به المپیک داشت در نامهای به روحانی انتقادات زیادی را مطرح کرد.
اختلاف با کمیته ملی المپیک
موضوع دیگری که شاید بتوان از وزیر ورزش خرده گرفت این است که تعامل خوبی با کمیته ملی المپیک نداشت به طوری که بعد از برگزاری المپیک اختلافات بین این دو نهاد علنی شد و با دخالت دولت در امور فدراسیونها و نوشتن یک اساسنامه مشترک، هاشمی با ارسال نامهای به جهانگیری معاون اول رییسجمهور خطر تعلیق را هشدار داد. خطری که بعدها توسط نامهای از سوی IOC علنی شد. در این میان نباید از تمامیتخواهی کمیته ملی المپیک هم به سادگی گذشت. کمیتهای که انتخابات دوره جدید آن در دوره وزارت محمود گودرزی برگزار شد و وزیر ورزش و جوانان انتظار داشت با عدم دخالت در این انتخابات و به قدرت رسیدن یکی از مدیران دولتی چالشهای گذشته را نداشته باشد اما با رویهای که کمیته در پیش گرفت، اختلافات آرام آرام نمایان شد و تا آنجا پیش رفت که کمیته بدل به یک جبهه مخالف برای وزارت ورزش و جوانان تبدیل شود.
محمود گودرزی در حالی که در برنامههایش در زمان کسب رای اعتماد از اصلاح اساسنامهها سخن گفته بود، اما با بیاعتنایی کمیته ملی المپیک بهعنوان یکی از طرفین درگیر و تاثیرگذار ماجرا، عملا کاری از پیش نبرد تا فدراسیونهای بینالمللی خواستار اصلاح شوند و ورزش را درگیر بحران دوبارهای کند.
تصمیمات غیرورزشی
فدراسیون اتومبیلرانی: از جمله سیاسیترین تصمیمات گودرزی در خصوص فدراسیون اتومبیلرانی گرفته شد و حمیدرضا مهرعلی را به این دلیل که محمد رویانیان را بهعنوان مشاور خود منصوب کرده بود، از مسوولیت عزل کرد. سیاسی بودن این عزل به خاطر تفاوت جبههگیری سیاسی رویانیان با دولت تدبیر و امید است.
فدراسیون جودو: در خصوص این فدراسیون هم یک شاهکار رخ داد و دوستان وزارت ورزش به این بهانه که هزینه برکناری را نپردازند، محمدعلی رستگار را با استناد به استعفای چهار ماه قبل خود را که در آن زمان مورد پذیرش واقع نشده بود، برکنار کردند و به نوعی استعفای چهارماه گذشته وی را پذیرفته و شخص دیگری را جایگزین او کردند؛ عزلی که مهمترین علت آن مخالفت با بازگرداندن نایب رییس وقت فدراسیون عنوان شده بود؛ شخصی که به اذعان برخی کارشناسان بخشی از مشکلات امروز و دیروز این رشته ورزشی ناشی از رفتارها و عملکرد وی است ولی با این وجود وزارتخانه بر تصمیم خود اصرار دارد.
فدراسیون اسکی: در فدراسیون اسکی اتفاقاتی افتاد که در تاریخ بعد از انقلاب بیسابقه بود و این یعنی پایان دادن به ریاست ۳۰ ساله خاندان ساوهشمشکی بر اسکی اما این اتفاق با تدابیر غیرکارشناسی منجر به استعفا از ریاست این فدراسیون شد؛ ناصر طالبی که برای سروسامان دادن اوضاع اسکی از سوی وزیر به سرپرستی این فدراسیون منصوب شده بود و بارها اعلام کرده بود که قصد نامزدی در انتخابات را ندارد به یکباره تصمیمی متفاوت گرفت و با ایجاد دوقطبی در انتخابات فدراسیون توانست از مجمع رای اعتماد بگیرد اما این اتفاق آغازی بود بر نابسامانیهای بیش از پیش این فدراسیون که در یک مورد میتوان به استعفای دستهجمعی مربیان و ورزشکاران این رشته اشاره کرد؛ استعفاهایی که هر روز وضعیت این رشته را بحرانیتر کرد تا کار به استعفای جناب رییس مورد وزارتخانه کشید.
فدراسیون دوومیدانی: در این فدراسیون هم مشکلات مالی به حدی رسید که منجر به استعفای داوری شد؛ استعفایی که منجر به عدم برگزاری مجمع این فدراسیون در اسفند ۹۳ شد و بعد از چندی از حضور سرپرست در این فدراسیون آن هم مهمترین زمانی که باید تمام هم و غم فدراسیون برای کسب سهمیههای المپیک و آمادهسازی افرادی که سهمیه کسب کردهاند شود، منجر به برگزاری انتخابات شد و مجید کیهانی که از قهرمانان سابق این رشته بوده است توانست نظر اهالی مجمع را با خود همراه کند و بهعنوان رییس انتخاب شود اما این پایان ماجرای دوومیدانی نبود و حدود دو ماه صدور حکم کیهانی زمان برد، آن هم به بهانه عدم دریافت برنامههای تیم جدید!
فدراسیون کشتی: در کشتی، مناسبات میان وزیر و مسوولان آن از جنس دیگر است. پس از این که رسول خادم پیش از المپیک لندن بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد و در آن رقابتها شاهد کشتیهای واقعا خوب ایران- بعد از مدتهای طولانی- بودیم در انتخابات این فدراسیون شرکت کرد و توانست از مجمع این فدراسیون رای اعتماد بگیرد، همگان به اتفاقات این فدراسیون امیدوار شدند اما نخستین سنگاندازی با عدم صدور حکم نایب رییس فدراسیون- علیرضا حیدری دارنده شش مدال جهان و المپیک- آن هم به مدت دو سال صورت گرفت؛ اتفاقی که حیدری را مجاب کرد عطای فعالیت در این فدراسیون را به لقایش ببخشد. رفتارهای متضاد و متناقض وزارت در فدراسیونهای دیگر هم وجود داشت (مانند فدراسیون کاراته، تنیس روی میز، تنیس و…)
استاد دانشگاهی که هیچ فعالیتی بهعنوان یک مدیر در ورزش نداشت اما تحصیلات آکادمیک وی در امور ورزش بود، بالاخره از همه حاشیههای ورزش دل کند و رفت؛ مردی که در دوره حضورش در وزارت ورزش و جوانان کمتر از محبوبیت و اقبال عمومی برخوردار بود و در نهایت این دوران دوستنداشتنی به پایان رسید.
سلطانیفر و وعدههای محققنشده وزیر ورزش
چند روز پس از این اتفاق وزیر پیشنهادی راهی مجلس شد و توانست با گرفتن رای اعتماد نمایندگان ملت بهعنوان سومین وزیر ورزش و جوانان راهی ساختمان سئول شود؛ مسعود سلطانیفر که با کسب ۱۹۳ رای موافق از ۲۷۴ رای ماخوذه نمایندگان بهعنوان جانشین محمود گودرزی انتخاب شد.
درست از همان روزی که مسعود سلطانیفر جایگزین محمود گودرزی در وزارت ورزش شد، اهالی ورزش یک انتظار بزرگ داشتند؛ برقراری قانون در دستگاه دولتی بزرگی به نام وزارت ورزش و جوانان. انتظاری که مهمترین خواسته قاطبه جامعه ورزش از وزیر جدید بود.
با توجه به نزدیکی سلطانیفر با مقامات ارشد دولتی و شخص رییسجمهور، انتظارات بیشتر هم شد به طوری که به نظر میرسید سلطانیفر با آزمون سختی در این وزارتخانه روبهرو خواهد شد.
اهالی ورزش و مطبوعات هم با این تغییر موافق بودند چراکه انتظار داشتند بعد از سالها بالاخره به وضعیت ورزش سامان داده شود. همه منتظر بودند سلطانیفر با حضورش دست به کار بزرگی بزند به ویژه اینکه وزیر ورزش و جوانان آشنایی کاملی با حوزه ورزش دارد و بیشتر از بقیه از چالشها، مشکلات و دغدغههای حوزه ورزش آگاه است اما در این فاصله نزدیک به ۱۰ ماهه نهتنها تغییراتی ایجاد نشد بلکه مشکلات به قوت خود باقی ماند. به نظر میرسد وزیر ورزش و جوانان در مدت باقیمانده تا انتخابات سیاست مدارا در پیش گرفته و مصلحتاندیشی را به جای قانونگرایی پیشه کرده تا با کمترین هزینه ورزش را اداره کند.
خصوصیسازی سرخابیها؛ وعده ناتمام
دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و خصوصی کردن آنها که از برنامههای وزیر ورزش بود، با توجه به میلیونها هوادار در حالی اداره میشوند که یکی با سرپرست بازنشسته است و دیگری مورد انتقاد هواداران. بدهیهای این دو باشگاه که جای خود دارد. به دنبال همین بدهیهای سریالی بود که باشگاه استقلال از نقل و انتقالات محروم شد و پرسپولیس نیز به خاطر بدهی به مانوئل ژوزه در خطر کسر امتیاز قرار گرفت. اعتراض هواداران استقلال مقابل وزارت ورزش به دلیل انتقاد از افتخاری خود گواه این است که آنها از عملکرد وزارت ورزش ناراضی هستند.
معضل بازنشستهها
عدم توجه به حضور دوشغلهها، بازنشستهها و دوتابعیتیها از دیگر مشکلاتی بود که با وجود نامههای مجلس شورای اسلامی و سازمان بازرسی کل کشور در زمان سلطانیفر هم نادیده گرفته شد.
در ابتدای سال ۹۵ دیوان محاسبات با ارسال نامهای به محمود گودرزی، وزیر وقت ورزش و جوانان ممنوعیت بهکارگیری بازنشستهها را ابلاغ کرد؛ موضوعی که تا امروز اجرایی نشده و در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت کمتر اجرایی شده است. یک ماه بعد از این نامه، مجلس شورای اسلامی هم با ارسال نامهای مجددا این موضوع را پیگیر شد. بالاخره بعد از گذشت چندین ماه وزارت ورزش با تشکیل کارگروهی قرار شد به این موضوع رسیدگی کند.
اگرچه در لیستی محرمانه اسامی ۲۵۰ کارمند و رییس بازنشسته به وزیر اعلام شد اما باز هم وزارت ورزش درخصوص خروج این افراد در فدراسیونها اقدام عملی انجام نداده است.
مسعود سلطانی نیز در اینباره گفته بود: قانونی که اخیرا در مجلس در این زمینه به تصویب رسید، در رابطه با ممنوعیت حضور بازنشستهها در دستگاههای مختلف اجرایی محدودیتهایی ایجاد کرده و براساس این قانون، بازنشستهها تنها در موارد خاص در مسوولیتهایی چون معاونت، وزارت و استانداری و مسوولیت مشابه این مشکلی برای حضور ندارند اما در صورت ضرورت برای استفاده از تخصص و تجربه، بازنشستهها بهعنوان کارشناس یا پارهوقت میتوانند در فدراسیونهای مختلف حضور داشته باشند به این شرط که پرداختی آنها معادل یکسوم پرداختی افراد غیربازنشسته محسوب شود. سعی میکنیم محدودیتهایی که در این قانون آمده است را رعایت کنیم. البته در این زمینه به معاونت توسعه منابع و معاونت ورزش قهرمانی دستور دادیم نظارت لازم را داشته باشند تا همه کارها در چارچوب قانون انجام شود. در رابطه با دوتابعیتیها باید بگویم قانون دوتابعیتی از قانون بازنشستهها جداست و ما نمیتوانیم قانونی که در رابطه با بازنشستههاست را در رابطه با دوتابعیتیها اجرا کنیم و اینها قانون خاص خود را دارند اما ملزم به رعایت قانون و اجرا شدن آن هستیم.
وزیر ورزش در حالی این صحبتها را مطرح کرده که در خصوص بازنشستهها هیچ تصمیمی گرفته نشده است و در فدراسیون فوتبال، باشگاههای استقلال و پرسپولیس و تعداد زیادی از فدراسیونهای ورزشی مهم و کلیدی بازنشستهها با حقوقهای کلان مشغول به فعالیت هستند و ظاهرا هیچ عزمی برای کنار رفتن این افراد وجود ندارد.
از حرف تا عمل
نگاهی کوتاه به مشکلات ورزش کشور نشان میدهد، اگرچه روحانی با دید تغییر دست به انتخاب دیگری زد اما این سوال مطرح میشود که حضور سلطانیفر در وزارت ورزش که در راستای ترمیم کابینه انجام شد، چه دستاوردی داشت؟ آیا عملکرد وزیر جدید منفعلانه و خنثی بود یا اهداف مدنظر اجرایی شد. سلطانیفر جز چند کار مهمی که در وزارت انجام داد-اصلاح حداقلی مدیران و تغییر دو معاونت کلیدی و بلاتکلیفی معاونت مالی- کدامیک از برنامههایش را جامهعمل پوشاند.
بیشتر مشکلات کلیدی که در زمان گودرزی و حتی وزرای قبلی وجود داشت، کماکان باقی است و برنامههای مسعود سلطانیفر هم همچون دیگر همکارانش به صورت شعار باقی ماند. وزیر جدید ترجیح داد تا در چند ماه باقی مانده تا انتخابات بدون کوچکترین هزینه کشتی ورزش را به جلو هدایت کند و همین رویکرد سبب شد تا مشکلات سابق وزارتخانه کماکان به قوت خود باقی بماند.
اتفاقاتی که سبب شده تا منتقدان علیه او جبههگیری کرده و مدعی شوند سلطانیفر هم مانند دیگر نامزدهاست که برای گرفتن پست شعارهای آنچنانی سر میدهند، از اصلاحات سخن میگویند و از اجرای قوانین حرف میزنند، اما پای عمل که به میان میآید و پست دلخواهشان را به دست میآورند، همه چیز را فراموش میکنند.
همه میدانند ورزش چه نقش مهمی را در افزایش قدرت سیاسی کشورها ایفا میکند و حضور سیاسیون در ورزش هم تاکید براین حرف است اما سوال اساسی این است که چقدر توانستیم از این قدرت در جهان استفاده کنیم. به نظر میرسد برای رسیدن به این جایگاه باید ابتدا از خود شروع کنیم؛ اصلاح ساختار ورزش ایران قدم نخست برای رسیدن به جایگاه اصلی در جهان است. اصلاحاتی که وزیر ورزش و جوانان باید برای اجرایی شدن آن آستینها را بالا بزند و محافظهکاری و مصلحتاندیشی را کنار بگذارد.
غفلت از جوانان
وزارت ورزش واژه جوانان را هم به دنبال خود یدک میکشد اما تنها حوزهای که در دولت مغفول ماند و برنامه خاصی برای بهبود وضعیت جوانان در آن وجود نداشت، همین جوانان بودند. وضعیت بیکاری جوانان بهویژه جوانان تحصیلکرده، انتقاد از رشد آسیبهای اجتماعی، گلایه از بیعملی و انفعال دولت در برابر بحران طلاق، نقد سیاستهای شعاری روحانی در رسیدگی به آسیبهای اجتماعی و فقدان اولویتبندی در این حوزه، بسنده کردن به رونمایی از منشور حقوق شهروندی در حوزه ارتقای فرهنگ شهروندی، عدم تحول ریشهای در وضعیت زندگی زنان ایرانی و آسیبهای اجتماعی، همه و همه از جمله مسایلی است که در دولت یازدهم مورد غفلت واقع شده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد