28 - 12 - 2017
ناکام و غیرقابل اعتماد
فاطمه بیکپور- اسماعیل نجار، نامی که این روزها با اظهارنظرهای شگفتانگیز و عجیب در کنار بحرانها و زلزلههای اخیر مرتب در اخبار رسانهها دیده میشود. آغاز تاسیس سازمان مدیریت بحران در سال ۸۷ توسط دولت نخست محمود احمدینژاد، بوده است. آن روزها نجار یکی از نیروهای مورد اعتماد احمدینژاد و استاندار کرمان بود و به خوبی مراتب سپاس خود را به او ابراز میکرد. آن هنگام که عنوان کرده بود در زلزله کرمان، دیواری که عکس احمدینژاد روی آن قرار داشته فرو نریخت، آداب مقدسسازی از احمدینژاد را به حد اعلا رساند. کمی بعد اما او به ریاست همان سازمان ساخته احمدینژاد در خصوص مدیریت بحران رسید. او در حال حاضر پس از سالها همچنان رییس این سازمان است. کسی که هم از قبل احمدینژاد رییس ماند و هم دولت روحانی به ترکیب مدیریتی این سازمان دست نزد. گویی وظیفه اجرایی خود را به نحو احسنت انجام داده و نیازی به هیچ تغییری احساس نمیشد. نه تغییری در مدیریت و نه تغییر رویکردی در نوع نگاه به فعالیتها و اقدامات این سازمان. چنانچه کارنامه او را بررسی کنید، این پرسش مطرح میشود که آیا یک مورد مطابق با وظیفه سازمانیاش در جهت مثبت در آن پیدا میشود؟
این روزها نجار بار دیگر خبرساز شده است. او با ناکارآمدی و عدم حضور به موقع در بحرانها و عدم کمترین دانش در خصوص بحران و مدیریت آن، خود یکی از معضلات سازمان مدیریت بحران است. کسی که در اظهارات چند ماه قبل خود نیز عنوان کرده بود سازمان تحت مدیریت خودش دچار بحران است و عملا ناکارآیی آن را اذعان کرده بود. نکته جالب آنجاست که خود نجار به بحرانی بودن وضعیت سازمان مقابله با بحران تاکید میکند، آن وقت رییس او یعنی وزیر کشور عنوان کرده این بیانصافی است که بگویید سازمان مدیریت بحران دچار بحران شد!
سازمان مدیریت بحران ناکام در مهار بحران
به همین حوادث چند سال اخیر نگاه کنید. این سازمان در کدام یک از بحرانها از زلزله ورزقان گرفته تا زلزلههای کوچک و بزرگ شهرهای مختلف تا سیل ۹۴ تهران و فاجعه پلاسکو و زلزله کرمانشاه و زلزلههای کرمان و همین زلزله اخیر تهران به موقع اقدامات درستی انجام داده است؟ در کدام یک کارایی در حد نام این سازمان را داشته است؟ همیشه بعد از خرابیها رسیدهاند و چند ساعت بعد فقط شروع به اظهارنظرهای عجیب و نهایتا ارائه آمار از تعداد کشتهشدگان و وضعیت اسکان زلزلهزدگان کرده است که گمان میرود این گونه آماردهی از پس هر کسی برآید. شما همین سیل تابستان ۹۴ تهران یا فروریختن پلاسکو در دیماه ۹۵ را فارغ از وضعیت نامناسب امدادرسانی در زلزله کرمانشاه ببینید. در سیل تهران که کلی پنهانکاری در خصوص تعداد کشتهشدگان صورت گرفت و برخی اجساد هم هرگز پیدا نشد اما پس از وقوع حادثه و بدون هشدارهای به موقع هواشناسی یا خود این سازمان، سر و کله نجار پیدا میشد و اظهارات کلیشهای یک مقام دولتی را
بیان میکرد.
اما عجیبترین اظهارنظر او در خصوص زلزله اخیر تهران بود که اعلام کرده: مردم هنگام زلزله شدید تهران به خانههای پدری خود در شهرهای دیگر مراجعه کنند. شما این اظهارنظر توهینآمیز را از چند جهت میتوانید بررسی کنید. ابتدا اینکه ایشان با کدام علم مبنی بر اینکه همه مردم خانه پدری در شهرهای دیگر دارند و خانه پدریشان در همین پایتخت نیست چنین اظهارنظری را عنوان میکنند؟ دوم اینکه اساسا مشخص نیست چند نفر زنده میمانند که بتوانند از خروجیهای تهران و با قفل شدن اتوبانها، خود را به جادههای مختلف برسانند و از تهران خارج شوند! حداقل کسی از روابط عمومی این سازمان به نجار گوشزد نمیکند که اظهارنظراتی در این حد سخیف و دور از شأن مردم و دولت بیان نکند؟
سازمان مدیریت بحران برای دولتها اهمیتی داشته؟
این اظهارات اخیر و نحوه مدیریت این سازمان در حوادث و بحرانها نشان میدهد، چقدر این سازمان فشل عمل میکند. با رویکرد دولتها نسبت به این سازمان و عدم تغییر مدیریت نجار، بیش از همه به یک نکته واقف میشویم. آن هم اینکه این سازمان، برای حضور صوری و نمایشی هنگامه بحرانها ایجاد شده و هیچ کارایی و مسوولیتپذیری در قبال تعریفی که برای آن بیان شده، وجود ندارد. به نظر میرسد این سازمان برای دولتها اهمیت چندانی ندارد. چراکه ظرف حدود ۱۰ سالی که از عمر این بخش میگذرد، نه بحرانی به موقع کنترل شده، نه هشدارهای لازم به موقع داده شده، نه عملا این سازمان و مدیریتش به موقع و هنگام بحران در کنار مردم و آسیبدیدگان حضور داشتهاند. حال اگر زلزلهای شدید در تهران رخ دهد، سازمان مدیریت بحران کجای تراژدی این شهر خواهد ایستاد و اگر در حال برنامهریزی برای مقابله با بحرانهای متعدد پایتخت هستند، بهتر است زودتر به رسانهها اعلام کنند تا مردم بدانند بالاخره این سازمان کارایی در بحران خواهد داشت یا خیر؟
در خصوص عملکرد این سازمان و وضعیت حضور آنها در بحران دکتر محمد ایرانمنش استاد دانشگاه تهران و کسی که سالها روی زلزلههای مهیب کشور فعالیت و بررسی کرده میگوید: من از زلزله رودبار تاکنون درگیر کار و پژوهش روی زلزلههای متعددی بودهام. نکته مشترک همه آنها تاکنون این بوده که نیروهای امدادی بسیار دیر به صحنه زلزله میرسند. در همین کرمانشاه همچنین اتفاقی رخ داد و تازه بسیاری از اقدامات امدادی ۴۸ ساعت بعد آغاز شد. او تاکید میکند: ۷۲ ساعت نخست پس از وقوع بحران زلزله، ساعتهای طلایی بحران است که هر چه دیرتر به آن رسیدگی شود، تلفات زیر آوار بیشتر میشود. از سویی دیگر مردمی هم که زودتر از نیروهای امدادی به کمک میآیند، به دلیل آنکه آموزشی برای آواربرداری و نجات مردم ندیدهاند، وارد نیستند و باعث قطع نخاع شدن و صدمات جدی به آسیبدیدگان میشوند.
ایرانمنش: عملکرد این سازمان کارآمد نبوده است
ایرانمنش خاطرنشان میکند که مساله ضعف امدادرسانی و حضور به موقع هنگام بحران، فقط به سازمان مدیریت بحران باز نمیگردد و هلالاحمر و نیروهای امدادیاش نیز این کمکاریها و ضعفها را دارند. به نظرم تاکنون عملکرد سازمان مدیریت بحران کارآمد نبوده است. با وجود اینکه همان ابتدای کار مدیران در رسانهها حاضر میشوند و اعلام میکنند ما بحران را زود جمع کردیم و آواربرداری به اتمام رسید و مصدومان را نجات دادیم، اما شواهد عینی و مشاهدات میدانی ما چنین چیزی را اثبات نمیکنند و حاکی از اتفاقات دیگری است. به عنوان مثال تجربه توزیع خواروبار در بم. چنانچه توزیع این بستهها و دفترچهها بر اساس آمار رسمی جمعیتی بخشداری و بهداری و… زودتر انجام میشد، از افزودن جمعیت به منطقه به یک باره جلوگیری میشد اما وقتی برنامهریزی و مدیریت و ساماندهی نیست میشود جمعیت ۱۰۰ هزار نفری بم که ناگهان به دلیل فقر زیاد، جمعیت بالایی از اطراف وارد بم شدند و ما همان ابتدای زلزله با ۲۵۰ هزار نفر روبهرو شدیم!
سازمانهای مقابله با بحران از مردم عقبتر هستند
این استاد دانشگاه بیان میکند: تعجب میکنم سازمانهایی که باید آماده بحران باشند از مردم هم در زمینه سازماندهی بحران عقبتر هستند! در واقع ساعتها بعد از مردم برای امدادرسانی، نجات جان مردم و توزیع اقلام تازه به صحنههای بحران میرسند. وی معتقد است: یکی از دلایل عجیب امدادرسانی دیرهنگام، تاخیر در تعیین کانون زلزله توسط مسوولان امدادرسانی و همه سازمانهای متولی هنگامه بحران است. مسالهای که در رودبار و بم و کرمانشاه رخ داد و هیچ درسی برای مسوولان نشد. در واقع نمیدانند نقطه اصلی وقوع زلزله کجاست که به موقع به داد مردم برسند.
هنگام بروز بحران زلزله مسوولان نمیدانند چه باید بکنند
این پژوهشگر زلزله در ادامه تصریح میکند: به عنوان نمونه یکی از موارد نبود مدیریت درست در تهیه اقلام مورد نیاز زلزلهزدگان، همین چادرهای هلالاحمر است که نه به درد گرما میخورند، نه به درد سرما. بر اساس تجربههای قبلی در بم و آذربایجان چرا چادرهای مناسب ضدگرما و ضدسرما به خصوص در این ایام سرد کشور تهیه نمیکنند؟ بسیار کارآمد هستند و هزینه آنها هم از کانکس کمتر است. کلی هزینه بیهوده صرف چادرهای بیفایده میشود و باز هم مردم در عذاب و سختی به سر میبرند. او تاکید میکند: وقتی هوا سرد است باید بدانند که هر چه زودتر مردم را اسکان دهند. این امر بدیهی است که از همان ابتدای بحران باید به دنبال تهیه کانکس باشند تازه مدتها بعد از آغاز زلزله به دنبال تهیه کانکس میروند! من متعجبم چرا سازمان مدیریت بحران و سازمانهای امدادی از تجربههای گذشته درس نمیگیرند و با هر زلزله بر اساس تجربههای تلخ و آموزنده بم و رودبار و ورزقان، هنوز نمیدانند وقتی زلزله بیاید باید ابتدا چه کنند و چطور عملکرد سریعی داشته باشند. چرا مردم باید همه چیز را تامین کنند؟
نه از تجربههای قبلی استفاده میکنیم، نه مستندات بحرانها را جمعآوری میکنیم
به گفته ایرانمنش نه دانش مدیریت بحران در این سازمان وجود دارد، نه از تجربیات قبلی خود به درستی استفاده میکنند. من حتی ندیدم از تجربههای زلزله بم مستنداتی تهیه کند و درسآموزی داشته باشند. ایرانمنش ۱۴ سال از تجربیات زلزله بم نوشته و آنها را آموزش میدهد. او با انتقاد از اینکه هیچ سازمانی چنین کتابها، دادهها و تجربههایی را حداقل برای آموزش خود خریداری نمیکند، بیان میکند: برنامهریزی آنها در زمینه آموزش ناکارآمد است. ما حتی در شرایط عادی و بدون ضرورت، برنامهریزی ضعیف و نامناسبی داریم و ناآمادهایم، چه برسد به شرایط بحرانی و اضطراری و ناآماده.
با این اوصاف و این وضعیت مدیریت بحران توسط سازمان مدیریت بحران، چنانچه در تهران زلزله شدیدی بیاید، واقعا مردم چه باید بکنند؟ ایرانمنش در پاسخ به این پرسش عنوان میکند: برخی از مقامات خودشان اذعان کردهاند که عملکردشان ناکارآمد خواهد بود و برای زلزله شدید تهران هیچ آمادگی ندارند. در واقع یکی از مشکلات اصلی ما آنجاست که نیروهای مقابله با بحرانمان باید آمادگی کافی برای روبهرو شدن با زلزله تهران را داشته باشند که ندارند. همچنین افراد شایسته و کارآمدی هم در راس این سازمانها قرار ندارند. بر همین اساس توصیه اصلی این است که محله به محله مردم را برای مقابله با بحران، آماده کرد.
این استاد دانشگاه در پایان با تاکید یادآور میشود: آقای روحانی با شجاعت و محکم و با قاطعیت باید فردی قوی و کارآمد و با دانش علمی و مدیریت اجرایی را بر مسند سازمان مدیریت بحران بنشاند تا بتواند عملکرد درستی برای مقابله با زلزله احتمالی تهران داشته باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد