22 - 02 - 2017
نزولات آسمانی در خشکسالی مدیریت کشور
سالار ایرانزاد- بارشهای اخیر کشور همان است که از قدیم به نام نزولات آسمانی یا نعمتهای الهی شمرده میشد. بیشک آنچه در بهمنماه سالجاری بر این ملک و ملت جاری شد و هنوز هم کم و بیش ادامه دارد، در سنوات قبل هم اتفاق افتاده بود اما آیا چنین پیامدی نداشت، آیا آنچه بر جای نهاده سبزی و خرمی و آبادی و آبادانی بوده یا خرابی برجا گذاشته و مصیبتش به ما نرسیده است! به هر حال اگر مسوولان مربوطه طبق معمول غافلگیر نمیشدند یا مدیریت بحران کشور خود با بحران همیشگی روبهرو نبود، شاید همگی از این زمستان، شاداب میگذشتیم. این درست است که از نظر جغرافیایی بخش قابل توجهی از کشور را مناطق خشک و لمیزرع و کمباران پوشانده است اما از نظر عملی و اجتماعی این مناطق آبی را از سایر قسمتهای کشور جذب نمیکنند. از طرف دیگر در ایران معمولا هر سال جان تعدادی از افراد بهخاطر بسته شدن بعضی راههای روستایی به علت بارش برف سنگین به خطر میافتد. ایران کشوری است که معمولا در هر سال بر اثر بارندگی زیاد صدمات و خسارات قابل توجه جانی و مالی میبیند. چگونه میتوان کشوری را که در اکثر سالها در قسمتهایی از آن بارش برف و باران اثر منفی برجا گذاشته در زمره کشورهای دچار خشکسالی برشمرد؟ همچنین فراموش نشود که تا گذشتهای نهچندان دور طرح فروش آب به کشور همسایه در دست بررسی بود. بنابراین این را نمیتوان پذیرفت که از یک مخزن (سفره زیرزمینی) بتوان به کشور همسایه آب پمپاژ کرد اما به استانهای همجوارش نه. مشکلات ناشی از کمبود آب که اخیرا به وجود آمده، تماما واقعیت دارد و غیرقابل انکار است اما آنچه حائز کمال اهمیت است این است که مشکلات به وجود آمده ناشی از اعمال مدیریت ضعیف یا اصولا عدم اعمال مدیریت در بخش آب کشور است. درحالی که دنیای غرب با استفاده از دانش و تکنولوژی ابرهای بیحاصل را بارور و وادار به بارش میکند قطعا باید بتوان آبی را که به زمین نازل شده مهار کرد و از آن بهره برد. اگر آمریکایی میتواند تگزاس برهوت را که تا چشم کار میکرده در آن ماسه بادی دیده میشده و تنها گیاه آن کاکتوس بوده به سرزمینی سرسبز و حاصلخیز تبدیل کند، ما هم باید بتوانیم از صحراهای خود مرتع بسازیم یا حداقل از تبدیل جنگلها و مراتع کشور به ماسهزار جلوگیری کنیم به ویژه اینکه گفته میشود کلید موفقیت و پیشرفت آنها در تمام علوم و فنون از روی دستهکلید ما ساخته شده است که قدمتی داریم به طول ۲۵۰۰ سال و قوتی داریم به توانمندی قرآن که کلید تمام ناگفتهها و نانوشتهها و رمز و راز تمام نهفتهها در آن مستتر است. ریشه مشکلات بیآبی و سیل و کویرزایی (حداقل در کوتاهمدت و میانمدت) به مدیریت مربوط به هریک از این عناوین برمیگردد. از دیگر نمونههای بارز ضعف مدیریت- جدا از بخش کشاورزی که خود بحث جداگانهای میطلبد- اینکه در زمینه جنگلبانی و جنگلداری نیز در تمام نشریات و وسایل ارتباطجمعی انواع و اقسام قلمفرساییها و سخنوریها و درخصوص محاسن نگهداری جنگلها و مراتع اظهار فضلها به عمل میآید اما هرچه این شعارها بیشتر میشود، جنگلهای شمال کشور با سرعت بیشتری تخریب شده و جای خود را به دشت میدهند و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، دیری نخواهد پایید که مردم نسل بعد از جنگلهای شمال فقط خاطره برای فرزندان خود تعریف خواهند کرد همانگونه که هماکنون پیران کردستان از جنگلهای غرب کشور فقط نقل خاطره میکنند. لازم به یادآوری است که به استناد شواهد تاریخی جنگلهای کنونی شمال، ادامه جنگلهای غرب کشور بودهاند که به تدریج و به روال فعلی محو شدهاند. اگر در هر یک از این زمینهها علتیابی شود، ملاحظه میشود که ماحصل آن به عوامل بالفعل مربوط میشود نه بالقوه و این به آن معنی است که ما با خشکسالی مدیریت مواجه هستیم نه خشکسالی جغرافیایی، همانگونه که در سایر زمینهها و زوایای زندگی با چنین خشکسالی دست در گریبانیم.
اگر آمارهای به اصطلاح «مندرآوردی» مقایسه ایران با کشورهای ناکجاآباد جهان در زمینههای مختلف مثل اسراف مردم ایران در مصرف برق، مصرف دارو و خوردن نان! چاقی را در مورد غافلگیری نسبت به بارشها هم بتوان تسری داد، احتمالا مسوولان مربوطه در میزان غافلگیری درجهان مقام اول را که هیچ، همه مقامهای اول تا آخر را کسب خواهند کرد زیرا هر سال چندین بار در نقاط مختلف این کشور خشکسالی زده، خانه و کاشانه مردم را سیل (یعنی آبی که از بارش باران حاصل میشود) میبرد و حتی چند نفر کشته میشوند و همچنین راههای روستاهای متعددی مسدود و مردم آنها بدون غذا و دارو پشت برف گرفتار میشوند اما باز مردم و مقامات محترم استانهای بحرانزده ناشی از باران یا برف، غافلگیر میشوند!نمونهای نمادین اینکه در بهمن امسال به جهت بارش باران و برف، مدارس چندین شهر در چندین استان تعطیل، برق بعضی شهرها قطع، جادههای زیادی مسدود و عبور و مرور از آنها غیرممکن شد و در عین حال ایران کشوری خشک و لمیزرع شمرده شده و در ردیف کشورهایی مثل سودان قرار داده میشود. با این موازنه و تراز ورود و خروج آب کشور نمیتوان ایران را یک کشور کمآب نامید بلکه باید این بخش از کشور را کممدیر یا اصولا بیمدیر نامید. نمیتوان انتظار داشت که مدیران و مسوولان منصوب در هر قسمت نسبت به کلیه جوانب و زوایای آن قسمت اشراف و آگاهی کامل داشته باشند اما میتوان انتظار داشت که حداقلهای تخصصی قسمت خود را بدانند و حتی اگر هیچ هم نمیدانند، آنقدر مدیریت داشته باشند که بتوانند دانش دیگران را به کار گرفته و به نفع خود، مردم و مملکت استفاده کنند و اگر از دانش مدیریت بیبهره هستند، آنقدر شهامت و عزت نفس داشته باشند که بروند، شاید فردی براساس شایستهسالاری برگزیده و منصوب شود که از نظر تخصص و تعهد، واجد شرایط برای قرار گرفتن در پست و مقامی باشد که اجازه ندهد یک کشور با این همه نزولات آسمانی در معرض خطر خشکسالی قرار گیرد.
Salar_iranzad@yahoo.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد