14 - 04 - 2020
نظریه بازیها و توسعه اقتصادی
فرهاد رمضان*- آگوستین کورنو اقتصاددان فرانسوی در دهه ۱۸۳۰، دیدگاههای اجمالی اولیه از صورت بندی رفتار استراتژیک را آشکار ساخت. کورنو مدلی از رقابت استراتژیک بین دو بنگاه ارائه داد که از پیش برخی از بینشهای بعدی نظریه بازی را در خود داشت. جان فون نویمان و اسکار مورگنشترن، ریاضیدانان دانشگاه پرینستون با انتشار مقاله «نظریه بازیها و رفتار اقتصادی» در سال ۱۹۴۳ اولین اثر در زمینه نظریه بازی به حساب میآید. آنها ثابت کردند که در هر بازی با جمع صفر یعنی طبقهای از بازیهای دونفره که قدرمطلق برد یک بازیگر به اندازه زیان بازیگر دیگر است، یک جواب تعادلی وجود دارد. شاید ایجاد زیربنای بینشهای وسیع جان نش، مهمترین پیامد اثر اولیه فون نویمان و مورگنشترن باشد. نش در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۱ مقالاتی با نام «نقاط تعادلی بازیهای N نفری»و «بازیهای غیرتعاونی» نوشت که حاوی مفهوم مشهور تعادل نش است. نش با بینش خطشکنانهاش نتیجه کار فوننویمان و مورنگشترن را تعمیم داد تا مقوله بسیار گستردهتر تعامل اجتماعی که ضرورتا به بازی با جمع صفر نمیانجامد را دربر گیرد. تعادل نش در هر بازی شامل سه عنصر است: دو یا چند بازیگر، مجموعهای از استراتژیهای بالقوه هر بازیگر و بازدهیها یعنی تابعی از ترکیب استراتژیهای به کار رفته توسط هر بازیگر چنانچه استراتژی هر بازیگر در بازی، بهترین واکنش به استراتژیهای تمامی بازیگران دیگر باشد آنگاه این مجموعه استراتژیها تعادل نش است. به عبارت دیگر اقدامات سایر بازیگران هر چه باشد هیچ بازیگری اقدام خود را تغییر نمیدهد. بازی دو خودرو که به صورت همزمان از غرب و شمال به یک تقاطع نزدیک میشوند، نمونه سادهای از مفهوم تعادل نش را به دست میدهد. فرض کنید استراتژیهای موجود برای هر خودرو به صورت ادامه مسیر یا توقف. اگر هر دو ادامه دهند دچار خسارت شده و بازدهی اندکی به دست میآورند. در صورتی که هر دو توقف کنند وقت خود را با کشمکش برای تعیین نوبت گذر از تقاطع تلف خواهند کرد. در این بازی دو تعادل نش وجود دارد: در یکی خودروی مسیر شمال توقف کرده و خودروی مسیر غرب ادامه میدهد و در دومی خودروی مسیر غرب توقف کرده و خودروی مسیر شمال ادامه میدهد. هر دو حالت تعادل نش هستند چون بهترین واکنش به رفتار بازیگر دیگر به شمار میروند. چرا انتظار داریم که یک جواب برای بازی، تعادل نش باشد؟ برهان خلف، اولین و مهمترین استدلال برای اثبات این نکته است: اگر نتیجه خاصی تعادل نش نباشد آنگاه هر یک از طرفین با انحراف از آن نفع میبرند. به علاوه در صورتی که یک بازی از تعادل نش منفردی برخوردار باشد برای هر بازی که بازیگران خوشاستدلال بتوانند پیشبینی کنند یک نتیجه شهودی شکل میدهد. چنین پیشبینیای برای بازی یک نقطه کانونی به وجود آورده و خودتقویتکننده میشود. میتوان تعادل نش را به مثابه «نسخه» باثباتی برای بازی نیز توجیه کرد. برای نمونه چنانچه یک هنجار اجتماعی، سنت یا طرف سوم رفتاری را به بازیگران پیشنهاد کرده و درباره بازی انتظاراتی به وجود آورد آنگاه هیچیک از بازیگران برای انحراف از این تجویزها میلی نخواهد داشت. در نهایت اگر بازیگران استراتژیهای خود در طی زمان را بر اساس آزمون و خطا تجربه کنند آنگاه واپسین نقطه بازی یک تعادل نش را میسازد که در آن بازیگران بهترین واکنش تقویتشونده نسبت به رفتار یکدیگر را به صورت متقابل توسعه میدهند. تا دهه ۱۹۸۰ اقتصاددانان عمومیت مفهوم تعادل نش را شروع کرده بودند. در واقع تا آن زمان، تجدید قالب بخش زیادی از نظریه اقتصاد خرد مدرن به زبان نظریه بازی داشت شروع میشد. این فرآیند ادامه یافت به طوری که در علم اقتصاد امروزی به دشواری میتوان موضوعی از هر مجله شاخه متعارف یافت که فاقد اصطلاح «تعادل نش» باشد. جان نش با مقاله مدلهای چانهزنی همراه با رینارد سلتن و جان هارسنی که تعادل نش را برای احتساب بازیهای پویا و بازیهای با اطلاعات ناقص تعمیم داده بودند جایزه نوبل سال ۱۹۹۳ را دریافت کرد. جایزه نوبل سال ۲۰۰۵ اقتصاد نیز برای آثاری درباره نظریه بازی به توماس شلینگ و روبرت آومن که پیشگامانه کاربردهای مهمی از مفهوم جواب پایه نش ارائه داده بودند تعلق گرفت. تعادل نش ابزار قدرتمندی برای درک مسائل توسعه است. مطابق برداشت مشترک امروزی، بیشتر رفتارهای اقتصادی از نوع جمع صفر نیستند. مثلا مبادله اقتصادی در اکثر اوقات از جنس مقوله «برنده- برنده» است. پدیدههای دیگری همچون فرسایش محیطزیست یا فساد اقتصادی اغلب اوقات در زمره بازی «بازنده-بازنده» قرار میگیرند. در نتیجه تعادل نش برای درک ساختارهای انگیزشی منجر به نتایج ناخوشایند مفید است. میتوان مدل هر یک از این حالات را به مثابه یک بازی ساده نرمال دو نفری دارای دو استراتژی طراحی کرد. شکل نرمال یک بازی که گاهی شکل ایستا نامیده میشود از یک ماتریس بازدهی با یک بازیگر افقی یعنی بازیگر ۱ که استراتژیهای خود را از ردیف انتخاب میکند و یک بازیگر عمودی یعنی بازیگر ۲ که استراتژیهای خود را از ستون انتخاب میکند تشکیل میشود. در شکل نرمال بازیگران استراتژیها را به صورت همزمان یا دست کم به صورت مستقل از آگاهی دیگری انتخاب میکنند. بازدهیهای قسمت چپ و پایین هر سلول متعلق به بازیگر ۱ و بازدهی قسمت راست و بالای هر سلول متعلق به بازیگر ۲ است.
۱- بازیهای هماهنگی: نزاع زن و شوهری و شکار گوزن
فرض کنید در داستان رشوه و فساد یک کاسبکار وجود دارد. تصور کنید این کاسبکار برای گشایش شعبهای به اخذ مجوز نیاز دارد. هنگام ورود به باجه انتشار چنین مجوزی او باید بین رفتار صادقانه و رفتار فاسد یکی را برگزیند. همچنین او میتواند انتظار داشته باشد که کارمند باجه بدون تقاضای رشوه، درخواست او را به سرعت انجام دهد یا با آگاهی یک اسکناس ۵۰ دلاری به عنوان زیرمیزی ارائه کند. به همین ترتیب کارمند باجه میتواند وظیفهشناسانه به کار درخواست رسیدگی کند یا به کاسبکار پیشنهاد دهد که کار مجوز در قبال یک انعام ۵۰ دلاری پیگیری میشود.
نزاع زن و شوهری – بازی فساد
فرهنگ فساد سرشار از رفتارهای تقویتشوندهای است که در سلول واقع در تقاطع ردیف پایینی و ستون سمت راست نمودار بالا، یک تعادل نش را شکل میدهد. کارمند دولت انتظار دریافت رشوه دارد و کاسبکار نیز به این کار گردن مینهد. کاسبکار بازدهی ۱ واحدی گوشه چپ و پایین سلول و کارمند دولت نیز بازدهی ۳ واحدی گوشه راست و بالای سلول را به دست میآورد. با معین بودن رفتار دیگری، هیچیک انحراف از این نتیجه را انتخاب نمیکند. اگر کاسبکار نتواند مجوز را بگیرد هیچ بازدهیای نخواهد داشت در صورتی که با دادن رشوه به بازدهی ۱ واحدی میرسد. چنانچه کارمند دولت رشوه بگیرد ۳ واحد بازدهی تحصیل میکند در غیر این صورت هیچ چیزی عایدش نمیشود. اگر هر یک از دو بازیگر با وجود عدم صداقت بازیگر دیگر، صادقانه بازی کند آنگاه احتمال پیگرد قانونی بازیگر غیرصادق بالارفته و بازدهی او به ۲- کاهش مییابد. اما ساختار بازدهیها چنین واکنشی را دیکته نمیکند چون دردسر این اقدام، احتمال بازیگر صادق را به عدد صفر خواهد رساند. بنابراین انتظارات فرهنگی میتوانند نتیجهای ایجاد کنند که افراد انتظار پرداخت رشوه و کارمندان انتظار دریافت آن را دارند و به استقرار تعادل نش (فساد، فساد) میانجامد. البته در این بازی تعادل دیگری نیز وجود دارد: تعادل نش بدون فساد (صداقت، صداقت). کاسبکار با انتظار پرداخت مبلغ صرفا مقرر برای گردش کار به باجه نزدیک میشود. شاید چون کارمند دولت در گذشته به ندرت رشوه دریافت کرده است دلیل اندکی دارد تا توقع پیشنهاد رشوه از طرف کاسبکار را داشته باشد. ممکن است رشوه به مثابه امری نابهنجار یا حتی توهینآمیز تلقی شود. بنابراین بین آنها اسکناس ۵۰ دلاری رد و بدل نمیشود. بازدهی ۳ واحدی برای کاسبکار و بازدهی ۱ واحدی برای کارمند دولت خواهد بود. اگر هر یک بخواهند راه صداقت را پیش نگیرند آنگاه بازدهی ۲- را خواهند داشت و از اینرو نتیجه به صورت خودکار دوام میآورد. به این ترتیب در این بازی امکان استقرار دو تعادل نش وجود دارد. در تمامی بازیهای هماهنگی دارای دو استراتژی چنین نکتهای صادق است. در حالت عمومی بازی هماهنگی m نفری با n استراتژی، تعداد n تعادل نش وجود دارد. اغلب پیشبینی تعادلی که واقعا اتفاق میافتد دشوار است اما بازی گذشته به هدایت بازی آتی گرایش دارد. تمامی آنچه درباره یک بازی هماهنگی میدانیم این است که در نهایت بازیگران روی رفتار مشابهی به هماهنگی میرسند. اندازهگیری زمان، پول و برنامههای نرمافزاری نمونههای دیگری از فهرست بازی هماهنگی در زندگی روزمره هستند. بازی ارائه شده، نوع ویژهای از بازی هماهنگی است که اغلب نزاع زن و شوهری نامیده میشود. عنوان عجیب این بازی از نمونه اولیه مربوط به تصمیمگیری یک زوج درباره برنامه یک گردش سرچشمه میگیرد. در این بازی مرد طرفدار یک برنامه و زن طرفدار برنامه دیگری است. فرض میشود که زوج مزبور شیفته یکدیگرند به طوری که ترجیح میدهند حتی در صورت تحمل دومین برنامه مورد علاقه خود در کنار هم باشند. نزاع زن و شوهری به عنوان یک بازی هماهنگی دو نفری از دو تعادل نش برخوردار است اما هر یک از این تعادلها مورد پسند یکی از دو بازیگرند. در بازی فساد، تعادل صداقت کاسبکار را در وضعیت بهتری قرار میدهد و مقام دولتی در حالت وجود فساد نفع بیشتری میبرد. در بازی مهاجرت دو دهقان یعنی رونی و جیمی از جانب دستمزد پرمنفعت تمطیع میشوند. آنها در فکر مهاجرت به جایی که اکنون تعداد اندکی از هموطنانشان سکنی گزیدهاند هستند. اگر آنها مهاجرت نکنند باید به اندک دستمزد خود قناعت کرده و بازدهی ۱ واحدی به دست آورند. چنانچه هر دو بروند (رفتن) میتوانند یک شبکه کوچک درست کرده و مخارج زندگی را با هم تقسیم کنند، کار بیابند و کسی را داشته باشند که به زبان مادری با او صحبت کنند. در این صورت بازدهی مهاجرت برای هر دو آنها برابر ۳ واحد است. در صورتی که تنها یکی از آنها مهاجرت کند فرد مهاجر به خاطر تنهایی بازدهی ۲- و فردی که میماند بازدهی ۱ واحدی خواهد داشت.
همانند مثال فساد، مهاجرت نیز یک بازی هماهنگی با دو تعادل نش «ماندن، ماندن» و «رفتن، رفتن» است. البته عکس مثال فساد که کاسبکار تعادل نش «صداقت، صداقت» و کارمند دولتی «فساد، فساد» را ترجیح میدادند در مثال مهاجرت، هر دو نفر تعادل «رفتن، رفتن» را نسبت به «ماندن، ماندن» برتر میدانند. مثال مهاجرت نیز نمونه ویژهای از بازی هماهنگی نوع شکار گوزن به شمار میرود. نام این بازی از ایده ژان ژاک روسو درباره دو شکارچی که برای تعقیب انفرادی خرگوش صحرایی (شکار امن اما با گوشت کم) یا تعقیب مشترک یک گوزن (شکار خطرناک اما با گوشت زیاد) تصمیم میگیرند اخذ شده است. شکار گوزن وابستگی متقابل استراتژیکی را نشان میدهد که همکاری هماهنگشده بین بازیگران به تعادل برتری میانجامد اما تعادل امنتری وجود دارد که در آن بازیگران منافع مستقل خود را دنبال میکنند یعنی احتمال شکست یک شکارچی تنها از گوزن بسیار بالاتر از ناکامی او در شکار یک خرگوش است. در شکار گوزن، یک تعادل نش برتر از تعادلهای دیگر وجود دارد اما بازیگران تنها در صورت اعتقاد به عمل متقابل بازیگر دیگر آن را انتخاب خواهند کرد. در غیر این صورت ممکن است بازیگر گرونده به شکار گوزن به خاطر بازدهی پایین متضرر شود. مثلا اگر در بازی مهاجرت، یک بازیگر برود اما بازیگر دیگر بماند آنگاه بازیگر مهاجر با بازدهی ۲- دچار خسران میشود. چنانچه هر دو مهاجرت کنند آنگاه بازدهی ۳ واحدی که از بازدهی ۱ واحدی ماندن بالاتر است به دست میآورند. در علم اقتصاد گفته میشود که جفت استراتژی «رفتن، رفتن» نسبت به «ماندن، ماندن» برتری پارتویی دارد. یعنی بهترین استراتژی برای هر دو بازیگر یا دست کم بازیگری که به موقعیت بهتری میرسد در حالی که موقعیت بازیگر دیگر نیز بدتر نمیشود انتخاب (رفتن، رفتن) است (موقعیت هر دو بازیگر بهتر شد). هر مجموعه از بازدهیها که نسبت به مجموعه دیگر پستتر نباشد کارایی پارتو نام میگیرد. کارایی پارتو درکاربرد نظریه بازی در توسعه اقتصادی، مفهومی حیاتی است چون تعادلهای ناکارای پارتو اغلب مربوط به دامهای توسعه هستند. در نمونههای دیگری از بازی هماهنگی مانند دعوای زن و شوهری نمیتوان تعادلهای نش را بر مبنای معیار پارتو یا برتری پارتو رتبهبندی کرد. برای نمونه در بازی فساد، اگر از تعادل «فساد، فساد» به تعادل «صداقت، صداقت» حرکت کنیم عکس وضعیت کارمند دولت، وضعیت کاسبکار بهتر خواهد شد. چون هر بازیگر یک تعادل نش را ترجیح میدهد، نمیتوان تعادلها را برمبنای معیار پارتو رتبهبندی کرد. در چنین مواردی n تعادل نش با n استراتژی موجود برای هر بازیگر وجود دارد و هر تعادل نش میتواند کارای پارتو باشد. به دیگر سخن هیچ تعادلی نسبت به تعادلهای دیگر برتری پارتو ندارد. هماهنگی محض که بازدهی بازیگران در تعادلهای نش متفاوت برابر است، سومین نوع بازی هماهنگی به شمار میرود. زبان، مثالی از فهرست پیشین بازیهاست: آیا میتوان گفت که هماهنگی روی زبان رومانیایی به عنوان یک زبان مشترک از زبان سوئدی بهتر است یا بدتر؟ هر یک از این زبانها در جامعهای رواج یابد، بازدهی یکسانی به همراه دارد. عکس مواردی که یک تعادل نش نسبت به تعادلهای دیگر بر مبنای معیار پارتو برتر یا بدتر است در بازی هماهنگی محض هیچ دلیل پیشینی برای پیشبینی احتمال بیشتر وقوع یک تعادل نیست. بازیهای هماهنگی دیگری هستند که در هیچیک از این دستهبندیها قرار نمیگیرند اما به تعداد استراتژی در آنها تعادل وجود دارد. در هر یک از انواع بازی هماهنگی اغلب تعادلهای نش، نقاط کانونی هستند که فرگشت آنها پیرامون هنجارهای اجتماعی صورت میگیرد. اولین بار توماس شلینگ، اصطلاح نقطه کانونی را برای توصیف روش گرانش افراد به سمت گونه هماهنگی خاصی از رفتار به کار برد. شلینگ در تجربهای که در کتاب استراتژی ستیز گزارش کرد از تعداد بسیار زیادی از دانشجویان کالج ساحل شرقی پرسید که اگر هیچ مکان و زمانی از قبل تعیین نشده باشد، در چه مکان و چه هنگامی شخصی را در نیویورک ملاقات میکنند. بخش غالب آنها پاسخ یکسانی دادند: هنگام ظهر و زیر ساعت بزرگ ایستگاه مجلل عمومی. نکته اینجاست که شاید «ظهر در ایستگاه مجلل عمومی» از مکانهای دیگر نیویورک بهتر نباشد. با فرض گمان بازیگران درباره جایی که فکر میکنند از دید دیگر بازیگران آنها در آنجا قرار ملاقات میگذارند جواب بالا بهترین واکنش است. ارتباطات میتواند در بازی هماهنگی نقشی حیاتی ایفا کند. در مثال قبل، توانایی دو نفر در برقراری ارتباط پیش از انتخاب مکان و زمان قرار ملاقات در دستیابی آنها به یک تعادل نش در بازی هماهنگی محض کمک میکند. بنابراین در بازی هماهنگی و به ویژه در شکار گوزن که تعادلهای نش آن قابل رتبهبندی پارتویی هستند، رهبری کلیدی است و ارتباطدهی استراتژی برتر پارتویی به تمامی بازیگران را بر عهده میگیرد. در بازی نزاع زن و شوهری به مانند مثال فساد، ممکن است یک بازیگر تلاش کند به بازیگر دیگر بباوراند که استراتژی متناظر با نتیجه تعادل نش ارجح او را اتخاذ خواهد کرد. برای نمونه ممکن است کارمند دولت بکوشد به کاسبکار پیغام دهد که بدون پرداخت زیرمیزی «هیچ کاری در آن اداره انجام نمیشود». تعادلهای نش تمامی انواع بازیهای هماهنگی مشهور به «چسبندگی» نیز هستند. همین که در بازی هماهنگی یک تعادل نش استقرار یافت حتی اگر تعادل بدیل برتر پارتویی وجود داشته باشد نیز اغلب حرکت به سمت آن دشوار است. در توسعه اقتصادی چنین وضعیتی شکست هماهنگی نامیده میشود. ترتیب کلید QWERTY در کیبوردهای رایانهای، نمونهای ساده و مشهور از شکست هماهنگی است. چرا باید دکمههای نسبتا کماستفادهای نظیر j و k در راحتترین مکان قرار گرفتهاند در حالی که دسترسی به دکمههایی مانند e و i مهمتر است؟ پال دیوید، تاریخدان اقتصادی مشهور دانشگاه استانفورد به این پرسش پاسخ میدهد. در نخستین روزهای ماشین تحریر، فروشندگان با کوبیدن سریع سریع واژگان روی دستگاه، مشتریان بالقوه را تحت تاثیر قرار میدادند. کلیدهای ماشین تحریر طوری جایگذاری شده بودند که چکشهای تایپ با سرعت تایپ انطباق نداشتند. پیش از اینکه ما ناچار شویم امور تایپی خود را با رایانه انجام دهیم، بنگاهها از مدارس تایپ که ترتیبات QWERY را آموزش میدادند، تایپیست استخدام میکردند. بنابراین لزومی نداشت که بنگاهها هر نوع دیگری از صفحه کلید را به عنوان بدیل QWERY ذخیره کنند. با وجود صفحه کلید دووراک که در سال ۱۹۳۲ ارائه شد این وضعیت طعنهآمیز است. دووراک حروف صدادار و معمولی را در مکانهای قابل دسترسی قرار داده بود و ادعا میشد که از QWRY به میزان ۳۰ درصد سریعتر است. صفحهکلید QWERTY به مثابه نمونهای از شکست هماهنگی، نتیجه یک تصادف تاریخی و مثالی از فرآیند قفلشدگی که تعادل نش سطح پایینی ایجاد کرده تا امروز دوام آورده است. بازیهای توسعه اقتصادی میتواند جوامع را به مسیری سطح پایین گرفتار کند که سطح توسعه آنها به وضعیتی مانند جریان صفحه کلید QWERTY گرفتار شود. ترکیبی از وابستگی متقابل استراتژیک و هنجارهای اجتماعی عمیقا ریشهدار میتوانند همانند مثال فساد در مکزیک و مناطق دیگر، جوامع را در تعادل نشی گرفتار کنند که نسبت به تعادل نش بالقوه بدتر است.
۲- بازیهای شاهین- کبوتر
بسیاری از بازیهای اقتصادی، تضاد بر سر چیزی مانند غذا، زندگی مشترک یا کالایی خصوصی که تنها یک شخص یا یک گروه از افراد میتوانند مالک آن باشند، از آن لذت ببرند یا آن را مصرف کنند را نشان میدهد. اساس چنین تضادهایی در بازی شاهین-کبوتر تحلیل میشود. در بازیهای هماهنگی، هر چه افراد بیشتری رفتار معینی از خود بروز دهند آنگاه جذابیت آن رفتار برای بازیگر انفرادی بیشتر خواهد شد. در بازیهای شاهین-کبوتر دقیقا حالت عکس برقرار است. هرچه تعداد بیشتری از بازیگران دیگر به نوع معینی از رفتار اختصاص داده شوند آنگاه تعداد بیشتری از بازیگران انفرادی خواهان انجام رفتاری مغایر خواهند بود. فرض کنید که دو کوهنورد سختگیر ناگهان درمییابند که تنها یک مسواک برای هر دو آنها وجود دارد. هر دو نفر مایلند تا فقط آنها از مسواک استفاده کنند. قطعا مسواک توسط یکی از آنها استفاده میشود اما مسواک یک وسیله بهداشتی شخصی است و هر یک از دو کوهنورد میخواهد آن را به صورت اختصاصی به کار برد و ترجیح میدهد تا به جای تسهیم مسواک دیگری آن را داشته باشد. در تعادل نش فقط یک شخص از مسواک استفاده میکند. اوضاع مشابه بسیاری همانند نمونه مسواک را در نظر بگیرید: دو خودرو روی یک پل یک باندی به هم نزدیک میشوند؛ کدام یک باید توقف کند و کدام یک به مسیر خود ادامه دهد؟ یک جفت بنگاه مایلند وارد بازاری با اندازه محدود و ویژگی هزینه ثابت بالای ورود شوند. با توجه به اندازه محدود بازار تنها یک بنگاه به سود خواهد رسید. کدام یک وارد میشود؟ یک نمایندگی دولتی توافق میکند تا در یک دهکده چاه آبی حفر کند مشروط بر آنکه اهالی بتوانند درباره محل گودال آب تصمیم بگیرند. موقعیت چاه به املاک کدام یک از خانوارها نزدیک خواهد بود؟ تضاد به خاطر یک منبع کمیاب، عنصر مشترک بازیهای شاهین-کبوتر است. تضاد بر سر تصرف زمین، معضلی کلاسیک و متداول در توسعه است.
بازی شاهین-کبوتر دو نفری و دو استراتژی همانند بازی هماهنگی از مشخصه دو تعادل نش محض برخوردارند. وجه تسمیه «شاهین-کبوتر» به این انگاره بازمیگردد که بازیگران میتوانند با استراتژی تهاجمی (شاهینگونه) یا استراتژی منفعل (کبوترگونه) بازی کنند. این دو نوع بازی در الگوی تعادلهای نش با یکدیگر تفاوت دارند. در بازی هماهنگی، تعادلهای نش وقتی استقرار مییابند که همه بازیگران کار یکسانی انجام دهند. در بازی شاهین-کبوتر، تعادل وقعی محقق میشود که هر یک از بازیگران کار متفاوتی انجام دهد. در بازی نمودار بالا، تعادلهای نش بین دهقان و زمیندار به صورت «زندگی و کار روی زمین؛ استقرار گاوها در جایی دیگر» و «زندگی و کار در جایی دیگر؛ استقرار گاوها در زمین» هستند. با توجه به بازدهی بسیار اندک نمادین استراتژی متعارض (یعنی زندگی و کار روی زمین؛ استقرار گاوها روی زمین)، چگونه میتوان از استقرار یکی از دو تعادل نش بهینه پرتو اطمینان یافت؟ رابرت ساجن نشان میدهد که مناقشات در بازی شاهین-کبوتر روی کالاهایی مانند دارایی از طریق استقرار معاهدات حل میشوند. معاهدات در بازی به واسطه بهرهبرداری از عدم تقارنهای موجود در نقشهای بازیگران به انعقاد میرسند. برای نمونه نزاع بر سر یک زمین را در نظر بگیرید؛ یک بازیگر که برای چند سال در زمین استقرار داشته است با یک مدعی خواهان قطعهای از آن رویارو میشود. معاهده «اگر متصرف بودی شاهین باش و اگر مدعی، کبوتر» همواره به یکی از دو تعادل نش بهینه پرتوی بازی میانجامد. به ندرت پیش میآید که بازیگری در تمامی نزاعها نقش یکسان متصرف یا مدعی را بر عهده گیرد. معمولا هر بازیگر در موقعیتهای متفاوت، نقشی متفاوت خواهد داشت. این معاهده، استراتژی مناسب برای هر کدام از نقشها که بستر تحقق تعادلهای نش «شاهین؛ کبوتر» یا «کبوتر؛ شاهین» را فراهم سازد تجویز میکند. این معاهدات از تضاد مربوط به تعادل «شاهین؛ شاهین» و اتلاف اقتصادی مربوط به تعادل «کبوتر؛ کبوتر» جلوگیری میکند. بدون توجه به نقشی که بازیگر در موقعیتی ویژه به عهده میگیرد به شرط پیروی طرف مقابل او از معاهده، پیروی از معاهده به نفع هر کدام از بازیگران خواهد بود. علاوه بر این ساجن معتقد است که قانون رسمی از چنین معاهداتی به منصه ظهور میرسد. مثلا بچهها حتی هنگامی که کودکی نوپا هستند دو نوع معاهده درباره ادعا روی اسباببازیها را میآموزند؛ تملک و تسهیم. ممکن است به کودکی گفته شود حتی در وجود تملک کودکی دیگر بر یک اسباببازی، چنانچه نوبت بازی او باشد یا او در ابتدا اسباببازی را در اختیار داشته باشد میتواند خواهان اسباببازی شود. در مواردی همچون بازی طولانیمدت یک کودک با اسباببازی در عین چشمداشت کودک دیگر به آنکه بین دو معاهده اصطکاک به وجود میآید، کشمکش رخ میدهد. در چنین مواردی احتمال دارد که کودک بدون اسباببازی با استناد به معاهده واپسین مدعی شود که نوبت اوست در حالی که کودک متصرف اسباببازی با استناد به معاهده اول بگوید که نخست اسباببازی در اختیار او بوده است. همانند مثال اسباببازی، در کشورهای رو به توسعه وقتی گروههای مختلف درباره اینکه چه معاهدهای باید اجرا شود از دیدگاههای متفاوتی برخوردارند کشمکش رخ مینماید. به عنوان نمونه ممکن است معاهده دیگری ایجاب کند که مالکیت زمین باید به صورت برابرنگر باشد. تحت معاهده برابرنگر، عدم تقارن در بازی بین افراد دارای زمین بیشتر با افراد دارای زمین کمتر وجود خواهد داشت به طوری که نسخه بازی شاهین برای افراد دارای زمین کمتر و نسخه کبوتر برای افراد دارای زمین بیشتر پیچیده میشود. بنابراین تضاد در قالب بازی غیربهینه پرتوی (شاهین؛ شاهین) بین یک طرف مدافع معاهده تقدم تصرف و طرف مدافع معاهده برابرنگر رخ خواهد داد. حتی در صورت وجود درکی مشترک درباره معاهدهای خاص همچون تقدم تصرف، ممکن است درباره اینکه متصرف متقدم واقعی چه گروهی بوده است درنگ شود. اگر زمین از پیش از اعطای حقوق مالکیت رسمی به واپسین مدعی، شاید به صورتی اشتراکی تحت تصرف بوده باشد ممکن است گروهی از تبار بومیان، معاهده ادعای متقدم برای ایفای نقش حق مالکیت قطعهای از زمین را زیر سوال برند.
۳- معمای زندانی
داستان قطع درختان جنگلی، یکی از مثالهای بیشمار تخریب محیطزیست در کشورهای رو به توسعه است. دستیابی به بینشی درباره مساله آزاردهنده تخریب محیطزیست، یکی از کاربردهای متعدد بازی مشهور معمای زندانی است. معمای زندانی شرح میدهد که چگونه افرادی که به صورت انفرادی عقلایی هستند در موقعیتهای گروهی غیرعقلایی رفتار میکنند. چنین دیدگاهی در علوم اجتماعی کاربرد وسیعی دارد. میتوان با بینش مبتنی بر این مدل علاوه بر مساله تخریب محیطزیست، طیف متنوعی از موضوعاتی مانند همکاری در کارتلها، جنگ قیمتی، استراتژیهای مزایده، مشارکت رایدهندگان، سیاست تجارت خارجی و تدارک کالاهای عمومی را توضیح داد. محققانی همچون رابرت اکسلرد از این مدل برای توسعه نظریه عمومی درباره ظهور نظم اجتماعی از بطن آنارشی استفاده کردهاند. مشخصه کلی مدل معمای زندانی این است که دو یا چند بازیگر میتوانند دو گونه رفتار «همکاری» یا «تَکرَوی» را در پیش گیرند. هر کدام از بازیگران میتوانند از منافع همکاری با دیگران برخوردار شوند اما به صورت انفرادی انگیزه دارند تا تکروی کنند. معمای زندانی، مدلی سرشار از کنایه است چون هر یک از بازیگران بدون در نظر گرفتن رفتار بازیگر مقابل با تکروی به بهترین نتیجه میرسد اما بازی یک تعادل نش منحصر به فرد دارد که در آن همه بازیگران تکروی کرده و نسبت به حالت همکاری در بدترین وضعیت قرار میگیرند. اجرای توافق بین بازیگران برای عدم تکروی در این حالت به ویژه در بازیهای یکباره نیز آشکارا دشوار است. صرف نظر از اینکه هر کدام درباره چه چیزی توافق کردهاند، هر بازیگر میداند که اگر تکروی کند در انتهای بازی وضعیت بهتری خواهد داشت. بنابراین هر یک از بازیگران به زیان یکدیگر تکروی میکنند. از این منظر معمای زندانی، واگرایی بین عقلانیت گروهی و فردی را منعکس میسازد. ساختار معمای زندانی برای معضل جنگلزدایی به شرح نمودار زیر نشان داده شده است.
توجه داشته باشید که صرف نظر از اقدام یا عدم اقدام راشل به جلوگیری از قطع هیزم، بهترین واکنش ژان، قطع بیشترین میزان ممکن از هیزم است. از این رو بیشترین قطع درخت، استراتژی غالب ژان به شمار میرود. چون ساختار بازی متقارن است، استراتژی غالب راشل نیز همین خواهد بود. تعادل نش پسامد این بازی نیز به صورت «حداکثر قطع درخت، حداکثر قطع درخت» یا جنگلزدایی خواهد بود به طوری که بازدهی صفر برای هر دو آنها ثبت شده و تپه خالی از درخت خواهد شد. همانطور که گرت هاردین در مدل مشهور تراژدی مشاعات نشان داده است، معمای زندانی بیشتر در مواردی رخ میدهد که نیاز به نوعی از فداکاری یا اقدام گروهی وجود دارد. مثلا حفاظت انفرادی از منابع مشترکی مانند جنگل و مراتع معمولا بازدهی عمومی دارد که از جبران کوشش هر فرد برای خودداری از تخریب آنها بیشتر است. خودداری انفرادی از آلایندگی هوا، آب و ایجاد آلودگی صوتی، احترام به مالکیت خصوصی، حتی کنترل خود هنگام حل مناقشات تنها بخشی از نمونههای فراوان از خودداری انفرادی هستند. با این وجود انگیزه نهفته در تمامی این موقعیتها، کسب منفعت انفرادی از طریق عدم خودداری انفرادی است. اقدام انفرادی نیز مانند خودداری انفرادی میتواند به جامعه فایده برساند و باعث شود تا هر یک از افراد به بازدهی بیش از میزان نتیجه تلاش انفرادی خود دست یابند. شرایطی هست که گروهی از افراد میتوانند یک کالای عمومی تولید کنند که همه در استفاده از آن سهیم هستند و ارزش آن بالاتر از جمع ساده کوشش انفرادی آنهاست. برای مثال معمای زندانی میتواند بیانیهای برای ساختار انگیزشی تعاونیها نیز باشد. فرض کنید گروهی n نفری یک تعاونی تولید پیاز تاسیس میکنند که در آن توافق بر این است تا هر کدام در روزهای معینی وقت خود را به کاشت، داشت و برداشت اختصاص داده و سپس پیازها را در بازارچه محلی به فروش رسانند. همه اعضا برای تولید پیاز تلاش میکنند و سپس نتیجه تلاش خود را برای یک صدقه گروهی تسهیم میکنند. اگر هر فرد در این تلاش تعاونی شرکت کند به ازای هر روز یک سبد پیاز به ارزش ۱۰ دلار تولید خواهد شد. انگیزه هر یک از اعضای تعاونی برای شانه خالی کردن از زیر بار کار آشکار است: «تمارض» باعث میشود دریافتی این عضو در یک روز تنها به اندازه حاصل تقسیم ۱۰ دلار به تعداد اعضا کاهش یابد اما فردی که به صورت مستقل کار میکند کل ۱۰ دلار را زیان خواهد دید. چنانچه ارزش انجام کاری دیگر برای یک روز در کنار کشت پیاز بین ۱۰ دلار تا حاصل تقسیم ۱۰ دلار بر تعداد اعضای گروه ارزش داشته باشد آنگاه عضو همکار انگیزه کمکاری خواهد داشت در حالی که برای یک کشاورز پیاز به تنهایی این انگیزه وجود ندارد. استفاده مفرط از منابع مشترکی مانند جنگل یا زیستگاه ماهیان و انگیزه طفرهروی از همکاری به مثابه یک عضو تعاونی، نشانههای معضل سواری مجانی در کنش گروهی هستند. بازی معمای زندانی، گروه گستردهای از ترتیبات را دربر میگیرد که رفاه افراد و رفاه گروه در تضاد با یکدیگر قرار دارند. این خصوصیت معمای زندانی عکس بازی هماهنگی است که یک بازیگر از انگیزه همکاری به شرط همکاری دیگران برخوردار است. اهمیت نسبی ارتباطات از دیگر تفاوتهای میان معمای زندانی و بازی هماهنگی به شمار میرود؛ ارتباطات یکی از عناصر حیاتی بازی هماهنگی است اما در یک بازی منفرد معمای زندانی ارزشی ندارد. ممکن است خانوارهای ساکن یک دهکده درباره لزوم محدودیت قطع درختان جنگل به توافق برسند اما انگیزه قطع درخت به اندازه نیاز، به میزان قبل باقی خواهد ماند. یا اعضای یک تعاونی موافق باشند که برای انجام امور تعاونی به صورت تماموقت تلاش کنند اما همچنان انگیزه کنارهگیری و سواری مجانی وجود داشته باشد. بنابراین ارتباط کلامی در معمای زندانی ارزش چندانی ندارد. رابطه بین منفعت شخصی و رفاه گروه در معمای زندانی نیز با مبادله نرمال بازاری تضاد دارد. اقتصاددانان نشان دادهاند که تحت مجموعه استانداردی از فرضها وقتی افراد در جریان مبادله بازار به دنبال منافع فردی خود باشند نتیجه به صورت بهینه پرتو خواهد بود. این نتیجه، اثبات اساسی خیرخواهی دست نامرئی آدام اسمیت است که طبق آن طمعورزی میتواند به صلاح خیر عمومی جامعه باشد. اما در مدل معمای زندانی، طمع بد است. منفعت شخصی مهارگسیخته به نتیجهای میانجامد که برای هر کس ناخوشایند است و بهینه پرتو نیست. چگونه میتوان معمای زندانیان را چاره کرد؟ مسائل معمای زندانی اصولا با دو ابزار حل میشوند؛ در جوامع سنتی که افراد تقریبا یکسانی به صورت مکرر تعامل دارند، معضل معمای زندانی از طریق آبروداری حل میشود. به دیگر سخن، یک قرارداد اجتماعی ضمنی افراد را وا میدارد تا به دیگرانی که در گذشته به آنها کمک کردهاند، یاری برسانند. به همین منوال، جامعه سنتی کسانی که از کمک به دیگر اعضای گروه سر باز زنند یا در نگهداری از منابع عمومی عملکرد خوبی نداشته باشند را تحریم میکند. در چنین حالاتی، تهدید مجازات آتی اغلب باعث عدم بروز فرصتطلبی کوتاهمدت خواهد شد. در جوامع مدرن که تعامل بین افراد به صورت مکرر نیست و بدون نام انجام میشود، جامعه باید برای تشخیص تکروی یا عدم همکاری در بازیهای یکباره معمای زندانی، ابزاری تمهید کند. جوامع مدرنِ دارای ساختار حکمرانی نیرومند میتوانند برای رفتارهای معینی مانند ماهیگیری بیش از حد مجاز، قطع درختان جنگلی، آلودگی صوتی و تولید زباله، مجموعهای از مجازاتها را اعمال کنند تا از رفتار ضداجتماعی جلوگیری شود. پیادهسازی قوانین رسمی، دادگاه و زندان به تشخیص رفتار ضدهمکارانه معمای زندانی کمک میکند. سیستمی از جرایم برای رفتار ضدهمکارانه میتواند معمای زندانی را به یک بازی هماهنگی تبدیل کند که رفتار همکارانه به تعادل نش آن مبدل شود.
۴- بازی اعتماد در سیستم بانکداری
در مبادلات اقتصادی، اغلب یکی از طرفین از فرصت کسب مزیت طرف دیگر برخوردار است. مثلا یک کشاورز از همسایه خود قاطری اجاره میکند و بیش از حد از او کار میکشد سپس آن قاطر را خسته و گرسنه به همسایه بازمیگرداند. زنی از یک بازرگان به صورت نسیه خرید میکند و برای پرداخت وجه کالا هرگز به خود زحمت نمیدهد. یک کارگر روزمزد موظف است گله بزها را به نواحی کوهستانی دور ببرد تا خوراک و آب تازه مصرف کنند اما او تمام روز را چرت میزند. دنباله پویای بسیاری از مبادلات اقتصادی موجب شده تا برخی از عناصر اعتماد در آنها موضوعیت داشته باشند. دیوید کرپس این عنصر آسیبپذیری درجه دوم را کشف کرد و امروز به این نوع بازیها، بازی اعتماد گفته میشود.
در بازی اعتماد، یک بازیگر نخستین حرکت را انجام میدهد به طوری که نسبت به اقدام بازیگر دوم بر اساس منفعت شخصی، آسیبپذیر است. چنانچه بازیگر دوم از رفتار خودخواهانه پرهیز کند آنگاه هر دو بازیگر از مبادله سود بردهاند. اما اگر بازیگر اول به انگیزه خودخواهانه بازیگر دوم پی ببرد آنگاه از ابتدا از انجام مبادله اجتناب خواهد کرد. بنابراین در صورتی که معضل انگیزه خودخواهانه بازیگر دوم به گونهای حل نشود، مبادله هرگز رخ نمیدهد. در نتیجه بهینه پرتو محقق نمیشود و وضعیت بازیگران نسبت به حالت تعهد معتبر بازیگر دوم به محترم شمردن مبادله بدتر خواهد شد. هر دادوستد اعتباری نیازمند مبادله پول بر اساس وعده بازپرداخت آن در آینده است. اما مساله اساسی بازی اعتماد، اجرای وعده بازپرداخت است.
به ویژه در کشورهای رو به توسعه که منابع کمیاب و نیازها به حدی گسترده است که هزاران عذر برای توجیه ناتوانی در بازپرداخت یک وام وجود دارد.
۱-۴- بازی اعتماد وامدهی
مبادله اعتباری یک بازی اعتماد را در قالب پویا نشان میدهد. ستون سمت چپ این نمودار، فهرست بازیگران به ترتیب عبارت است از شانس یا وقایع احتمالی، بازیگر اول یا وامدهنده و بازیگر دوم یا وامگیرنده. بازدهی هر بازیگر بر اساس محاسبه تعادل نش این بازی پویا که درخت آن در سمت چپ رسم شده، پایین نام بازیگر درج شده است. در درخت بازی نیز بازدهی بازیگر اول در سمت چپ و بازدهی بازیگر دوم یا وامگیرنده در سمت راست مشخص شده است. بازی از طرف وامگیرنده شروع میشود که تصمیم میگیرد به بازیگر دوم وام بدهد یا ندهد. بازی فرعی ۱ اجتناب بازیگر اول از اعطای وام و بازی فرعی ۲ موافقت او با اعطای وام را نشان میدهد. در نمودار بالا فرض شده است که یک وام ۱۰ دلاری با بازدهی ۱۰۰ درصدی برای سرمایهگذاری آماده پرداخت است. فرض کنید نرخ بهره برابر ۳۰ درصد است به طوری که در زمان سررسید، ۱۳ دلار به وامدهنده پرداخت خواهد شد. وامدهنده با خرسندی خاطر به بازیگر دوم وام میدهد مشروط بر آنکه بازیگر دوم آن را بازپرداخت کند. اگر در بازی فرعی ۲ این شرط تامین شود آنگاه بازدهی وامدهنده برابر ۳ دلار و بازدهی وامگیرنده برابر ۷ دلار خواهد بود. میتوان با کاربرد فن مناسب حل بازیهای شکل گسترده یعنی استقرای وارونه مشاهده کرد که در دومین مرحله بازی فرعی ۲، وامگیرنده انگیزه بازپرداخت ندارد؛ در این حالت وامدهنده ابزاری برای اجبار وامگیرنده به بازپرداخت اصل و بهره در اختیار ندارد و به واسطه استقرای وارونه، عدم انگیزه وامگیرنده برای بازپرداخت را در مییابد و پرهیز از پرداخت وام را انتخاب میکند. بنابراین تعادل نش بازی به صورت «عدم پرداخت وام، عدم بازپرداخت» است که بازدهی آن برای هر دو بازیگر برابر صفر خواهد بود و نابهینه پرتو به شمار میرود. جوابی که به واسطه استقرای وارونه به دست آید همواره یک تعادل نش است. الزام به وثیقه یکی از متداولترین مکانیسمهای حل بازی اعتماد در یک مبادله وام است. اما فقرا با بیشترین نیاز به اعتبار، کمترین دسترسی به اینچنین داراییهایی دارند تا بازپرداخت یک وام را تضمین کنند. بازی شکل نرمال، شباهتها و تفاوتهای بازی اعتماد و معمای زندانی را منعکس میکند. هر دو بازی از یک تعادل نش نابهینه پرتو برخوردارند.
۲-۴- بازی نرمال اعتماد وامدهی
در شکل نرمال بازی، راهبردهای وامدهنده به صورت دو سطر اعطا یا عدم اعطای وام و راهبردهای وامگیرنده به صورت دو ستون بازپرداخت یا عدم بازپرداخت اصل و بهره وام است. بازدهی هر بازیگر برای تعادل نش بازی در زیر اسم آنها در ستون سمت راست نمودار نوشته شده است. البته در بازی اعتماد، انگیزه رفتار ضدهمکاری یکطرفه است و اغلب با عنوان معمای زندانیان یکطرفه شناخته میشود. شوربختانه در ساختار بازی دو بازیگر شرکت دارند و انگیزه رفتار ضدهمکارانه حتی برای یک بازیگر به نتایج ناگواری میانجامد. در نتیجه شکست بازار رخ میدهد یعنی طرفین مبادله که هر یک میتوانند از مبادله عایدی به دست آورند به خاطر این انگیزهها از آن محروم میشوند. توزیع مالکیت زمین اغلب نابرابر است که تقاضای اساسی نیروی کار توسط زمینداران بزرگ از یک طرف و عرضه نیروی کار توسط دهقانان بدون زمین را موجب میشود. راهحل طبیعی این وضعیت به صورت فروش نیروی کار کشاورزی دهقانان به زمینداران با دستمزدی ثابت است. البته همین که کارگر با وعده دریافت دستمزد ثابت رویارو شود و دستمزد او به میزان تولیدش در زمین وابسته نباشد از انگیزه طفره از کار برخوردار خواهد شد و انگیزه معمای زندانی یکطرفه بازی اعتماد بروز پیدا میکند. یکی از راههای بدیل روش بالا، اجاره قسمتی از زمین از زمیندار و برداشت مازاد محصول زمین به میزانی برابر با درآمد محصول منهای اجاره زمین و دیگر هزینههاست. اما عدم قطعیت عایدی محصول باعث میشود قرارداد اجاره زمین، میزان نپذیرفتنی از ریسک را بر دوش دهقان تحمیل کند. تسهیم محصول، یک مکانیسم قراردادی است که مساله طفره از کار در صورت استخدام و ریسک محصول در نتیجه قرارداد اجاره را حل میکند. سه عامل به حل مساله اجرا در بازی اعتماد کمک میدهند. نخست، در بازیهای معمای زندانی تعامل مکرر راهگشاست. در اقتصادهای توسعهیافته و رو به توسعه، آبروداری به یک میزان اهمیت دارد. میل به حفظ دسترسی به اعتبار، وامگیرنده را ترغیب میکند تا اصل و بهره را بپردازد. ممکن است میل به حفظ شغل برای مسوولیتپذیری کارگران بسنده باشد. میل به تکرار تجارت اغلب برای خودداری فروشگاهها از کمفروشی یا فروش کالای نامرغوب به مشتریان کفایت میکند. دوم، سیستمهای حقوقی در آسانسازی مبادلات اقتصادی نقش مهمی برعهده دارند چون بازی اعتماد نیز مانند معمای زندانی، بازی گفتوگوی بیثمر است. با فرض ثابت بودن بازدهی بازی، وعدهها و ارتباطات پیش از بازی موثر نیستند چون انگیزه بروز رفتار ضدهمکارانه بازیگر دوم را از بین نمیبرند. البته تهدید معتبر اقدام مدنی میتواند جایگزین بازدهی بازی اعتماد شود و برای اعتبار وعدههای بازیگر دوم کفایت کند. در اقتصادهای پیشرفته، سیستمهای حقوقی برای حل مسائل اجرای بازیهای اعتماد مکرر نقش کلیدی ایفا میکنند. مثلا ممکن است یک بنگاه از انگیزه فروش کالای بنجل و غارت پول مشتریان برخوردار باشد. حجم وسیع دادگاهها و وجود وکلایی برای پروندههای سودمند، برای بیشتر عرضهکنندگان انگیزهای قوی ایجاد کرده تا کالاها و خدمات با کیفیت مورد ادعایشان مطابقت داشته باشد. سوم، مجموعهای گسترده و نیرومند از هنجارهای اخلاقی نیز اساسا حیاتی هستند. بیشتر افراد به خاطر نگرانی از زندان دست به خدعه نمیزنند بلکه آنها اصولا درباره خدعه احساس ناخوشایندی دارند. هنجارهای اخلاقی که به درونیسازی نگرانی درباره رفاه دیگران کمک میکنند معمولا از طریق جامعه و خانواده تثبیت میشوند.
* کارشناس اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد