22 - 02 - 2024
نقدی بر مدیریت رسانهها و فضای مجازی
اسماعیل قدیمی*
دبیر شورای عالی فضای مجازی در آخرین روزهای بهمن در نشست خبری خود با خبرنگاران مصوبههای اخیر این شورا نسبت به فعالیتهای سکوها یا پلتفرمهای داخلی و خارجی فضای مجازی را شرح داد و از رعایت لازمالاجرای مقررات این موسسه از سوی صاحبان سکوهای خارجی سخن گفت.
این درخواست یا امریه حکایت از آن دارد که ما همچنان در رویارویی با مسائل حرفهای مدیریت رسانههای همگانی به جای پرداختن به اصول و واقعیتهای داخلی و امور مهمی مثل تاسیس نهادی و امور حقوقی و حرفهای این رشته، درخواستهایی داریم که برآوردنش به عهده خودمان است نه دیگران، چون هیچ قدرت خارجیای وظیفه خود نمیداند از ضعف داخلی دیگر کشورها استفاده نکند!
«ارتباطات همگانی» و «رسانههای همگانی» به عنوان اصلیترین ابزارهای رشد و توسعه جامعه و شهروندان تراز جهانی در دنیای امروز، در زمره مهمترین و اثربخشترین حرفههایی به شمار میآیند که بدون نهادینهسازی و سازماندهی مدرن آنها و بدون سیاستگذاریها و برنامهریزیهای حرفهای و ایجابی، هیچ حکومت و دولتی هرگز نمیتواند از عهده سامانبخشی به فعالیتهای مدیریتی آن در سطح کلان و خُرد برآید. نخستین نیازِ بهکارگیری حرفهای و علمی این ابزارها و وسایل پیشبرنده مناسبات اجتماعی و انسانی ایجاد یک نهاد مستقل برای آنهاست تا به صورت کاملا آزادانه به وظایف قانونی و سیستمی و بنیادی خود برای هر پیشرفت اجتماعیای اقدام کنند. تصویب قوانین پیشرو و تعالیبخش و دفاع تمامقد همه نهادهای عالی کشور و نیز به رسمیت شناختن سیستم نظارتی داخلی برای این نهاد به منظور حذف هر گونه سانسور و فیلترینگ و جلوگیری از اعمال قدرت و نفوذ مخرب و بازدارنده موسسات امنیتی و صاحبان قدرت و ثروت، در فعالیت روزمره آنها یک ضرورت پرهیزناپذیر است. در نظر گرفتن امتیازات مهم اجتماعی برای حرفهایهای این قلمرو و جلوگیری از دخالت دیگر نهادها و موسسات دولتی میتواند و باید به رشد و توسعه این سیستم اجتماعی محوری در یک جامعه پیشرفته بینجامد و به مرور زمان و بدون دخالت دیگران، تجربهآموزیهای مستقل باعث رشد و توسعه توانمندیهای لازم دستاندرکاران این حوزه، برای تحقق اهداف مهم آنها شود. برای رسیدن به چنین قله پیشرفتی ما نیازمند دهها اقدام سامانمند و حرفهای از جمله به رسمیت شناختن استقلال حرفهای رسانههای همگانی و تدوین نظام حقوقی پیشرفته برای آنها و نیز بسیج همه امکانات برای تامین نیازهای آنها به سود مردم و مطالبات آنها هستیم. مدیریت علمی و پرورش کارشناسان و نظریهپردازان حرفهای دارای استعداد و تعهد اجتماعی از جمله مهمترین این اقدامات است که تحقق آن به ظرفیتهای عالی علمی و معرفتی کشور نیاز دارد که هرگز ایجاد نشده است. یکی دیگر از اقتضائات بنیادی و انکارناپذیر کامیابی حرفهای رسانههای همگانی در ایران اصالت منافع ملی، یکپارچگی هویتی و سرزمینی، افزایش ظرفیتهای رقابتی این رسانهها در جهان پرمخاطره امروز و از همه مهمتر خشنودی و خرسندی مردم و صاحبان کسبوکار عمومی است. به این فهرست میتوان موضوعات و عناصر کلیدی دیگری از جمله نقد مستمر آزاد و بیدغدغه توسط حرفهایها و تحصیلکردههای متعهد و وطندوست و دلسوز و عاشق مردم را هم اضافه کرد که شرح آن نیازمند مجالی دیگر است. حالا بیاییم نگاهی کوتاه به سیر تحولات در این حوزه از آغاز تاکنون بیندازیم تا آشکار شود که مقامات و مسوولان این حوزه از دیرباز چه کنش و رفتاری در راستای انجام وظایف خود در این حوزه پیشتاز در جهان حرفهای داشتهاند و چرا مشکلات بیشمار این حوزه کمتر حل شده و کار هر روز سختتر شده است؟
رسانههای همگانی که در جهان پیشرفته در عرصه خصوصی و در مسیر تحولات ژرف اجتماعی- فرهنگی و سیاسی و اقتصادی پدید آمدند، در ایران توسط حکومت ناکارآمد قاجار به وجود آمدند و کارنامه سیاه این حکومت لازم به شرح نیست و ماندگارترین تاثیر مخرب آنها در بهکارگیری این رسانهها، ایجاد پروپاگاندایی حکومتی بود که به جنبش مشروطه انجامید و مدیریت ضعیف آن جنبش، مانع تحقق انقلاب مشروطه شد که همگان از پیامدهایش آگاه هستند. این در حالی بود که بهکارگیری علمی و تحولآفرین این ابزارها در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی برجستهترین دستاوردها را به همراه داشت و به ساختن «افکارعمومی»ای انجامید که در «فضای عمومی» ایجاد شد و باعث تدوین «سیاستهای عمومی» در پارلمانهای اروپایی توسط نمایندگان فهیم و متعهد و ملیگرا شد و پیشرفتهای عظیم اقتصادی، تکنولوژیک و اجتماعی-فرهنگی، سیاسی مرهون عملکرد حرفهایهای این رشته است.
نکته مهم در رابطه با نقش مخرب قاجارها در بهکارگیری این رسانهها، ورود افراد و قشرها و شاعران و قصهنویسان کمسواد و مدعی به این حوزه در جریان جنبش مشروطه بود که حتی با الفبای روزنامهنگاری آشنا نبودند و بیشترین تاثیرشان، رشد ادبیات فحاشی در رسانهها و ترویج عامیانه بودن حرفه عالی روزنامهنگاری بود! این مدعیان روشنگری و روشنفکری به جای خبرنویسی و گزارشگری و نقد ادبی و سیاسی حرفهای و آکادمیک، از روی ندانمکاری و عاطفی بودن، به خردهگیریهای عامیانه پرداختند و فضای اجتماعی را به جایی برای تنش و ترور و شورش و بلوا تبدیل کردند. از سوی دیگر سیاست ناقص اعزام دانشجو به اروپا و فقدان زیرساختهای فرآوری دانش و معرفت در داخل، آنچنان بارز بود که طی سالیان درازی تحصیلکرده حرفهای اثرگذار و غیرمتوهم در ارتباطات اجتماعی به وجود نیامد و نهاد مدرن ارتباط جمعی با توان سازماندهی نیروهای انسانی کارآمد ایجاد نشد و جایگاه بااهمیت روزنامهنگاری به چنگ غیرحرفهایهای این رشته در داخل و خارج افتاد که کارشان نوشتن مطالب مهیج و آلوده به ویروس مارکسیسم و برداشتهای شخصی و امیال فردی با پیامد رشد گرایشهای چپ روانه بود. در دوران پهلوی هم، رسانههای همگانی که با ظهور رادیو و تلویزیون اهمیتشان صدچندان شده بود با وجود بهرهگیری از پیشرفتهترین تکنولوژیها فاقد رویکرد حرفهای به ارتباطات اجتماعی بودند و گماشتن یک فرد چپگرا و پروپاگاندیست و وابسته به خاندان پهلوی در رأس رادیوتلویزیون، مانع بهکارگیری حرفهایهای دارای توانمندیهای دانشگرا و کاردان و کارآمد شد. در این دوره مدیریت غالب رسانههای همگانی به دست کسانی افتاده بود که یا در اندیشه تبلیغات سیاسی یا مذهبی بودند و تنها دغدغهای که نداشتند پرورش و تنویر افکار عمومیای بود که لزوما مهمترین موضوعش باید خدمت به ملت و آرمانهای ملی و همه گرایشها با حداکثر همافزایی باشد.
این رسانهها که در فضای چپزدگی فراگیر جهانی ظرفیت مقابله با اندیشههای ویرانگر چپ را نداشتند، نتوانستند «احساسات عمومی» جریحهدارشده توسط شاعران تندخو و بهاصطلاح انقلابی و نویسندگان بیگانه با روزنامهنگاری را که بر اثر شکست آرمانهای تخیلی مشروطه مجال ظهور یافته بودند، به افکارعمومی تبدیل کنند و سرانجام هم همه این ناکامیهای رسانهای در دنیای چپزده به ناکارآمدی هر روز بیش از پیش آنها افزود. وقایع پس از انقلاب، به ویژه اشتغالات ایدئولوژیک و بحرانهای سیاسی و… داخلی و روابط خارجی هم نهتنها باعث نشد که حرفهایهای رسانههای همگانی در این قلمرو ظهور کنند و امکان اثربخشی به سود مطالبات تاریخی مردم داشته باشند، بلکه ما به صورت مستمر شاهد روندهای تضعیف حرفهایگرایی در این قلمرو و افزایش تلاشهای محدودکننده و فروکاهنده در رسانهها بودهایم که گرایشی به پرورش افکارعمومی و شکلگیری فضای عمومی ندارد و ترویج روحیه همکاری افراد و گروهها و نهادها با یکدیگر را دغدغه خود ندانستهاند و کمترین آسیب اینها، توقف گفتوگوهای سازنده همراه با احترام به گرایشهای فکری گوناگون به جای کسب قدرت انحصاری بوده است.
طی سالیان پس از انقلاب اسلامی برخلاف این هدفهای عالی، ما شاهد این بودهایم که این ابزارها اکثر اوقات توسط غیرحرفهایها اداره شدهاند. اینها نهتنها به موضوعات توسعه رقابتی همهجانبه کشور با رویکرد مشارکت حداکثری نپرداختهاند که برای رسیدن به یک کشور پیشرفته در ابعاد اقتصادی، بازرگانی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و… نیاز مبرم هستند، از خود گرایش شدید به سمت اتخاذ سیاستهای انقباضی و بیتوجهی به توسعه اجتماعی و انسانی و پیشرفت همهجانبه کشور نشان داده و بهکارگیری ایدئولوژیک و سوگیرانه این ابزارها را سرلوحه برنامههای خود قرار دادهاند.
با نگاهی به روندهای سیاستگذاریها، برنامهریزیها، تصمیمگیریها و عملکرد مسوولان امور رسانههای همگانی طی ۵ دهه آشکار است که مسوولان و مدیران رسانههای همگانی هر روز حساسیت بیشتری به محتوای تولیدی دستاندرکاران این حرفه که به نیازهای مطالبهشده مردم میپردازند نشان میدهند و نهتنها تلاش نمیکنند این خواستههای بر حق مردم را که ثروت اصلی و فناناپذیر کشور هستند، برآورده کنند، بلکه میکوشند به سود اهداف حکمرانی داخلی و روابط خارجی مورد نظر و اولویتدار خود، این خواستههای بحق مردم را که حق اطلاع، حق ارتباط و پرورش افکارعمومی و ارتقای ظرفیتهای معرفتی و تصمیمگیریهای آگاهانه مبتنی بر اطلاعات سودمند در زندگیای غوطهور در تکنولوژی و پیچیدگی، حداقل آنهاست، کمتر مورد توجه قرار دهند!
* استاد ارتباطات
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد