27 - 05 - 2018
نویسندگی شغل من است
گروه فرهنگ- نویسندگی در ایران هنوز به عنوان یک شغل مطرح نشده است. با اینکه حداقل ۱۰۰ سال از نوشتن اولین داستان فارسی میگذرد اما نویسندگان ایرانی نتوانستند تمام هم و غمشان را خرج کلمات کنند. بسیاری از کسانی که کتابهایشان توسط انتشاراتهای گوناگون چاپ و توزیع میشود شغلهای دیگری دارند و در اوقات فراغت سراغ نوشتن میروند. شاید تعداد نویسندگانی که تنها و تنها از طریق نوشتن کسب درآمد میکنند به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد.
اینکه چرا نویسندگی هنوز به عنوان یک شغل در ایران مطرح نیست دلایل واضحی دارد. تنها کافی است برای شناخت این موضوع سری به سرانه مطالعه ایرانیها بزنید.
حسین سناپور از آن دست نویسندگانی است که توانسته خودش را وقف نوشتن کند و درآمدش از این راه تامین شود. موسسه هفت اقلیم طی نشستهای منظمی به سراغ نویسندگان ایرانی رفته و زندگی و مهارتشان را مرور کرده است. این بار نیز حسین سناپور مهمان این برنامه بود.
در اوج رمان هستیم
او درباره خود، نویسنده شدنش، سبک نوشتاری و کارگاههای داستاننویسیاش گفت و ادامه داد: داستاننویسی امروز خیلی قویتر از چند دهه گذشته است و ما در اوج رمان هستیم.
در ابتدای برنامه فرشته احمدی- نویسنده- حسین سناپور را اینگونه معرفی کرد: نیاز به معرفی ویکی پدیایی نمیبینم برای اینکه در پشت جلد همه کتابهای ایشان نوشته شده است. به نظرم آقای سناپور از معدود نویسندگان حرفهای معاصر ما هستند حرفهای به این معنا که نویسندهای هستند که تمام وقت نویسندگی میکنند، با وجود اینکه بیشتر ما نویسندگان مجبوریم چند شغل برای گذران زندگی داشته باشیم و کمتر نویسندهای پیدا میشود که چنین جسارتی داشته باشد. او افزود: دومین نکته حرفهای بودن ایشان حساسیت داشتن به مسایل روز جامعه و اجتماع است برخلاف خیلی از نویسندگان که به گوشه دنجی رفتهاند که با خیال راحت و در امنیت بنویسند و کاری به سایر مسایل ندارند. همچنین «انجمن صنفی نویسندگان» که بعد از تلاشهای بسیار تشکیل شد، با وجود اینکه صنف برای نویسندگان جوانتر است و قرار است مشکلات آنها را حل کند، آقای سناپور تلاش بسیاری در این راستا انجام داده است. کسانی که در این کار جا افتادهاند چندان نیازی به حمایت صنفی ندارند. با تمام اینها ایشان پا به پای ما و همه جوانترها بودند که حضورشان خیلی موثر بود. همچنین او جزو معدود کسانی است که کار جوانترها را میخواند و نظر میدهد.
این نویسنده با اشاره به ازدواج نکردن حسین سناپور از او سوال کرد واقعا تصمیم شما این بوده که زندگی خانوادگی مزاحم کار حرفهایتان میشود؟
حسین سناپور در پاسخ به او گفت: نه! اما مسلما ازدواج نکردن به نویسندگیام کمک کرده ولی تصمیمی از قبل در این مورد نگرفته بودم! بدشانسیای که داشتم این بود که پدر و مادرم در کارهایم دخالت نمیکردند، پدرم حتی نمیدانست درکدام مدرسه درس میخوانم. شاید اگر کاری به کارم داشتند من هم مجبور میشدم کارهایی را انجام دهم که بقیه انجام میدهند و فرصت نمیکردم برای داستاننویسی وقت بگذارم.
لجباز بودم و کار خودم را کردم
او با بیان اینکه کمی لجباز است، خاطرنشان کرد: اگر تصمیم به کاری بگیرم و فکر کنم باید انجام دهم، حتما انجام میدهم. از یک سنی تصمیم گرفتم نویسندگی کارم باشد، قبل از آن به سینما علاقه داشتم ولی متوجه شدم با روحیاتم سازگار نیست و دائما به سمت داستان کشیده میشدم. برایم مسلم شده بود میخواهم نویسنده شوم. زمانی مشغول روزنامهنگاری بودم ولی بعدتر آن راهم کنار گذاشتم.
این نویسنده در پاسخ به سوال فرشته احمدی درباره اینکه کارگاههای گلشیری در سبک نوشتن او چقدر تاثیرگذار بوده و حالا کارگاههای خود او چه شباهتها و تفاوتهایی با آن کارگاهها دارد، اظهار کرد: از دوران دانشجویی به داستاننویسی علاقهمند بودم و همان سالها در کتابخانه دانشگاه دنبال کتابهای نویسندگی بودم. اما زمانی که به کلاسهای گلشیری رفتم، متوجه شدم نحوه برخوردش با داستان به کلی فرق میکند. ما در این کارگاهها داستان را میخواندیم و جزءبهجزء بررسی میکردیم. من اولین بار در کارگاه آقای گلشیری دیدم که اینکار انجام میشود. همه چیز برایم عوض شد و انگار درِ یک فضای جدیدی را برای من باز کرد. در کارگاههای آقای گلشیری فقط داستان کوتاه خوانده میشد و به خاطر ندارم که رمانی خوانده و بررسی شده باشد. اما من در کارگاههای خودم حس کردم باید شیوهای باشد که روی رمان هم بشود کار کرد.
نمیخواهم تکراری باشم
او درباره اینکه شیوهای که مینویسد همانی است که در کتاب «یک شیوه برای رماننویسی» آمده یا اینکه بخشی از آن شخصی است که قابل آموزش نیست، گفت: تا جایی که میتوانستم همان روش خودم است. یک الگوی کلی دارد، اینکه ابتدا با یک طرح شروع کنیم؛ طرح را پرورش دهیم، پروندهسازی کنیم و در آخر که تمام این کارهارا کردیم، سراغ نوشتن رمان برویم.
حسین سناپور درباره اینکه با توجه به دغدغههای مشترکی که در رمانهایش دارد، کارهایش دچار تکرار نمیشود توضیح داد: خودم خیلی سعی میکنم هرکاری که انجام میدهم با کار قبلیام تفاوت داشته باشد. با این حال یکسری مضامین و موضوعات هستند که به ناچار در تمام آثارم خود به خود میآیند؛ نمیشود کاریش کرد.
او در پاسخ به این سوال که بعضی فکر میکنند با شرکت در کارگاههای نویسندگی، نویسنده میشوند در صورتی که نویسنده طرز تفکر خاص و دغدغههای خاصی دارد که هرکسی ندارد، گفت: بهنظرم هر کسی حرفی برای گفتن دارد و کسی نیست که حرفی برای گفتن نداشته باشد. مساله این است که آن حرف چطور بیان شود. آنجاست که تفاوت آدمها با یکدیگر مشخص میشود. تفاوت نویسنده و غیرنویسنده این است که حرفهای خود را چگونه با تکنیک عمیق کنند و از زوایای مختلف به آن بپردازند.
نوشتن هرچیزی که به خودم نزدیک باشد سختتر است
این نویسنده درباره نحوه جمعآوری اطلاعات لازم برای داستانهایش، بیان کرد: هفت، هشت سالی که روزنامهنگاری کردم با خیلی اتفاقات متفاوت روبهرو شدم، هرچند هیچ وقت از آنها ننوشتم. هیچوقت از اتفاقات شخصی ننوشتم جز یکی دو بار که چاپ نکردم. انگار نوشتن هرچیزی که به خودم نزدیکتر باشد سختتر است. آدمهایی که دورتر بودند همیشه برایم جذابیت بیشتری داشت. روزنامه زیاد میخوانم ولی تحقیق نمیکنم. گاهی در اینترنت جستوجو میکنم و گاهی از دوستانم کمک میگیرم اما برای رمان «شمایل تاریک کاخها» نزدیک به ١٠ کتاب خواندم ولی بعضی رمانها مثل خاکستر تحقیقی نکردم.
او تاکید کرد: همه ما، همه شخصیتها و آدمها را درون خودمان داریم، اینکه میگویند هر آدمی همه جهان است و همه آدمهاست، درست است. ما همه شخصیتها را در وجودمان داریم حتما در مظفر یک گوشهای از من هست.
داستاننویسی امروز قویتر از گذشته است
سناپور راجع به نویسندگان جوان و آثار آنها نیز گفت: اینکه میگویند داستاننویسی امروز خوب نیست، به نظرم اشتباه است. داستاننویسی امروز خیلی قویتر از چند دهه گذشته است. ممکن است دیگر کتابهایی مثل «بوف کور» یا نویسندهای مثل گلشیری، ساعدی و هدایت که بهنظرم نبوغ داشتند، نداشته باشیم اما اگر استثناها را کنار بگذاریم داستانهای خوب برای خواندن یا اصلا وجود نداشت یا بسیار کم بود، به همین دلیل نویسندگان درجه سه هم معروف و کتابهایشان خوانده میشد. فکر میکنم الان حدود ۵٠ نویسنده داریم که داستانهای خوب مینویسند.
این نویسنده در ادامه افزود: به نظرم ما در دوره اوج رماننویسی هستیم همانطور که دوره اوج داستان کوتاه دهه ٨٠ بود و تا ٩٠ هم ادامه پیدا کرد. بهنظرم الان داستان کوتاه به نفع رماننویسی افول کرده که مشکلی ندارد، نسلهای بعدی میآیند و جبران میکنند.
در ادامه سلسله نشستهای «یک شب یک نویسنده» چهارشنبه (٩ خرداد ماه) نشست با حضور علی خدایی با میزبانی سینا دادخواه برگزار میشود.
حسین سناپور، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی معاصر متولد سال ۱۳۳۹ شمسی است. سناپور از شاگردان داستاننویسی هوشنگ گلشیری بوده است که کتابی درباره زندگی و آثار ایشان به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. شاید کسانی که رمان فارسی میخوانند سناپور را با رمان نیمه غایب بشناسند؛ رمانی تاثیرگذار که در سال ۷۸ برای اولین بارتوسط نشر چشمه به انتشار رسید، بارها تجدید چاپ شد و برنده اولین دوره جایزه مهرگان ادب به عنوان بهترین رمان سال و برنده جایزه یلدا در سال ۸۱ شد.
همانطور که پیشتر گفته شد، این نویسنده به شغل روزنامه نگاری نیز مشغول بوده است و با روزنامههای همشهری، زن و حیات نو همکاری داشته است. علاوه بر فعالیتهای وی در زمینه داستان و رمان ایشان مجموعه شعری به نام سیاهه من نیز منتشر کردهاند. علاوه بر نیمه غایب، در زمینه داستان و رمان میتوان به آثاری چون سمت تاریک کلمات، ویران میآیی، با گارد باز، شمایل تاریک کاخها، لب بر تیغ و دود اشاره کرد. سمت تاریک کلمات، برنده بهترین مجموعه داستان کوتاه در ششمین دوره جایزه هوشنگ گلشیری است.
علاوه بر داستان و رمان او تالیفاتی در زمینه داستاننویسی نیز دارد که از جمله آنها میتوان به ۱۰ جستار داستاننویسی، جادوهای داستان و یک شیوه برای رماننویسی اشاره کرد. خوب است بدانیم که این نویسنده ابتدا در زمینه ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیتهایی داشته است. پسران دهکده و افسانه و شب طولانی از جمله آثار وی در این حوزه است. حسین سناپور از جمله ۱۴۰ هنرمند ایرانی بود که ضمن قدردانی از انصراف آقای عارف، حمایت خود را از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری خرداد ماه ۹۲ با امضای طوماری اعلام کرد. این نویسنده همواره کارگاههای داستان و رمان برگزار کرده و نویسندههای قابلی نیز زیر نظر ایشان نویسندگی کردهاند. همچنین ایشان داور جایزه ادبی بهرام صادقی در سالجاری نیز بودهاند.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد