6 - 05 - 2020
همهکاره اما مجسمهساز
وقتی پدر خانواده ابوالحسن خان صدیقی باشد، کافی است فرزندان نیز در ذات خود بهرهای از ذوق و شور داشته باشند تا در لحظهلحظه زندگی خود و از آغاز، بهترین و ارزشمندترین فضا و امکان برای بروز این شور و ذوقشان فراهم شود. هر چند کودک آن را به دیده سرگرمی بنگرد، هر چند شور بازی و شادی، آرام و قرار را از او بگیرد. فریدون صدیقی در خانهای تولد یافت که هر صبح نه فقط درخشش نور و آوای پرندگان، خواب عمیق شبانه او را میربود بلکه صدای مکرر برخورد چکش بر مغار و مغار بر سنگ نیز چیزی بود که هر صبح که از خواب برمیخاست به شنیدن آن عادت داشت؛ صدایی که اغلب در طول روز و گاه در شب هم به گوش میرسید. عالم بچگانه فریدون در کنار هیاهو و شیطنتهای فراوان کودکی، سرشار از خاطراتی از پدر و تلاش سنگین و مردانه او در رام کردن سنگهای سترگ و زمختی است که آوردن و جابهجاکردنشان نیروی بازوی چندین مرد را طلب میکرد. ابوالحسنخان صدیقی، هنرمندی است که نخستینبار پیکرتراشی را به طور حرفهای در ایران مطرح کرد. او به واسطه تسلطی که بر کار خود داشت موفق به خلق آثاری شد که تا آن زمان در ایران سابقه نداشت. پیکرههایی از فردوسی، سعدی، خیام و نادرشاه افشار از جمله آثار هنرمندی است که شهرت او از سرزمینش نیز فراتر رفت. چنین جایگاه رفیعی خانه او را میعادگاه آشنایان و هنردوستان کرده بود. فریدون در فضایی از عزت و احترامی که نسبت به پدر میشد، رشد یافت. در عین حال شاهد تلاش و صبوری او در برابر مشکلاتش نیز بود. او میگوید: «پدرم به هنر و زندگیاش عشق میورزید. او مردی به تمام معنا خودساخته، انسانی والا و پدری در حد پرستش بود. تعلیم و تربیت ما را بر عهده مادر میگذاشت و خودش فقط نگهدارنده زندگی که ما در آن زندگی میکردیم، میشد.»
زندگینامه فریدون صدیقی
فریدون در ۱۳۱۵ خورشیدی و در محله عینالدوله چشم به جهان گشود. او در دوران تحصیلات خود همواره نقاشی میکشید و در واقع در این ایام توانش در نقاشی مهمترین وجه تمایزش با دیگر همکلاسیهایش بود. صفحات سفید دفتر او بیشتر از آنکه جایی برای تمرین و مشق باشد، جای وسوسهبرانگیزی برای نقاشی کردن بود. سالهای تحصیل در دبیرستان که از راه رسید به مدرسه البرز رفت. در خانواده او تحصیل امری واجب قلمداد میشد. بنابراین او را به بهترین مدرسه فرستادند. اینجا دیگر معیار درس و نمرهای است که از آن کسب میشد و فریدون برای کسب سطح بالایی از این معیار باید خیلی تلاش میکرد اما او دیگر نوجوانی بود که کمکم به آنچه علاقه دارد یا ندارد، آگاه میشود. او در این ارتباط میگوید: «میدانستم به درسهای شیمی و فیزیک و تاریخ و جغرافیا و… علاقهای ندارم و دنبال آنها نیستم. بیشتر به هنر علاقه داشتم اما به چه هنری نمیدانستم؛ نقاشی، مجسمه، موسیقی، فیلم و… پدرم این را متوجه بود اما انگار او نیز منتظر فرصتی ماند تا سمت و سوی علاقه مرا بیشتر دریابد.»
هنگامی که پدرم در فرانسه تحصیل میکرد، ویولنی داشت که آن را با خود به ایران آورده و در انبار افتاده بود. من آن را در زیرزمین پیدا کردم. اصلاً طریق نواختن آن را نمیدانستم. بنابراین با کمک دو مداد روی سیمها ضرب میگرفت. این علاقه بهانهای برای ابوالحسنخان شد تا فریدون را در هنرستان عالی موسیقی ثبتنام کند. شاید او به تشویق فرزندش برای تحصیل نقاشی یا مجسمهسازی نپرداخت زیرا فکر میکرد چنین کارهایی در ایران آخر و عاقبتی ندارد، مگر عاقبت خودش با آن همه توانایی که در خود جمع ساخت غیر از این بود؟
حضور در مدرسه موسیقی و
سفر به اتریش
فریدون صدیقی تحصیل موسیقی را زیر نظر اساتید نامداری مثل بامشاد، احمد فروتن، مصطفی پورتراب و تینا مانتوپل ادامه داد. اینجا دیگر از آن رقابت درسی و گاه خصمانهای که در دبیرستان وجود داشت، خبری نبود. فضا دوستانهتر و نزدیکی بیشتری نیز میان استاد و شاگرد برقرار بود. چنین فضایی به او کمک کرد ذرهذره به شناخت بیشتری از خود نائل شود. حضور در فضای خلاق و آزاد مدرسه موسیقی بیش از آنکه بذر علاقهاش را به موسیقی رشد دهد، وی را به سمت مجسمهسازی کشاند. با این وجود او همچنان حرمت انتخاب پدر را گرامی داشت. به مجسمهسازی روی آورد بیآنکه پدر را از علاقه خودش آگاه کند. در سال سوم دبیرستان به پیشنهاد دو تن از دوستان خانوادگی، پدرش او را به اتریش فرستاد. به این ترتیب فریدون صدیقی قبل از اینکه هنرستان عالی موسیقی را به پایان برساند، برای ادامه تحصیل به اتریش فرستاده شد. او در این باره میگوید: «زمانی که پدرم مرا به اتریش، مهد موسیقی فرستاد، شاید به این امید بود که روزی موزیسین موفقی شوم اما بعد از اینکه آکادمی موسیقی را ترک کردم و وارد آکادمی هنرهای تجسمی شدم، یکبار که نزد او به ایتالیا رفتم، موضوع را به اطلاعش رساندم. پرسید چرا موسیقی را کنار گذاشتی؟ من دلیل پیشپاافتادهای را بهانه کردم، سوال کرد واقعاً مجسمهسازی را دوست داری؟ گفتم بله. پیشانی مرا بوسید و گفت خدا به همراهت. آنقدر از اتریش و مقام هنرمندان آن در گوش من خوانده بودند که وقتی در خیابانهای وین قدم میزدم، ویولنم را پنهان میکردم تا مبادا از من چیزی برای نواختن بخواهند.»
در وین به پیشنهاد یکی از دوستانش به آکادمی موسیقی و تئاتر رفت. در آنجا از او آزمونی گرفتند که بلافاصله پذیرفته شد. فریدون نزد ادوارد ملکوس که ویولنیست بسیار بزرگی بود به فراگیری این رشته پرداخت. شش ماهی از تحصیلش نگذشته بود که به ارکستر فیلارمونیک مجارستان دعوت شد. در آن مدت ژوزف ژیوو رهبر ارکستر از او خواست با آنها به آمریکا برود اما او نرفت. صدیقی تحصیل موسیقی را در اتریش نیز ناتمام رها میکند. در مدت تحصیل بیش از آنکه ذهنش درگیر موسیقی باشد، متوجه مجسمه بود. میگوید: «نمیتوانستم به پدرم که آن زمان در ایتالیا بود بگویم. میدانستم شروع به فلسفهبافی میکند که مجسمهسازی کار بیهودهای است و من که تا اینجا آمدهام مگر چه کار کردهام و…»
آغاز مجسمهسازی
پس از ترک آکادمی موسیقی، به ساختن مجسمه از آناتومی انسان پرداخت. با همه رگ و پی و عضلاتی که داشت. تمام که شد آن را برای ورود به دانشکده هنرهای زیبا در وین ارائه کرد. هیات ژوری بعد از آزمونی که در زمینه طراحی از وی گرفتند و نسبت به تعلق اثر به او اطمینان حاصل کردند، فریدون را در مایستر یعنی کلاس دانشکده دانشجویان ترمهای بالاتر که زیر نظر هانس آندره تشکیل میشد، ثبتنام کردند. دوران تحصیل فریدون در این دانشکده دو سال بیشتر زمان نبرد اما همین مقدار برای به حرکت درآوردن چرخه کار کافی بود. او در همین ارتباط میگوید: «در این مدت تحصیل ۱۲ مجسمه ساختم که در ساختمان سفارت ایران در وین به نمایش گذاشته شدند. تعدادی پیکره به سفارش سفارت ایران در وین، همچنین نیمتنههای ابوریحان بیرون و خواجه نصیر طوسی که هر دو با هزینه آکادمی به مرکز کیهانشناسی آمریکا فرستاده شد. به علاوه نیمتنه ابن سینا که آن را نیز برای یکی از دانشکدههای پزشکی در استکهلم فرستادند.»
بعد از پایان تحصیل، ساختن مجسمههایی همچون نیمتنه آدولف شرف رییس حزب سوسیالیستهای اتریش که بعدها رییسجمهور اتریش شد و نیمتنه تئودور کورنر که به عنوان پدر ملت اتریش شناخته میشود، از جمله فعالیتهای صدیقی به شمار میرود. فریدون میگوید: «رییس میراث فرهنگی اتریش وقتی کارهای مرا دید از من برای مرمت آثار قدیم دعوت به همکاری کرد. نخستین مرمتی که انجام دادم، کار روی تابلویی به ابعاد حدود ۷۰ در ۴۰ سانتیمتر اثر والد مولر نقاش مشهور سده ۱۸ اتریش بود که اتمسفر جنگلهای وین را داشت و خانمی نشسته روی یک نیمکت را نشان میداد. چشم راست زن آسیب دیده بود. چشم چپ او آبی به خصوصی داشت که هر کاری کردم موفق به ساخت آن نشدم. آخر سر هر دو را با رنگی که ساخته خودم بود، رنگآمیزی کردم.» این کار او مورد استقبال قرار گرفت و بدین ترتیب جزو ۱۳ مرمتکاری شد که در میراث فرهنگی اتریش به کار میپرداختند. در مرمت حدود ۲۹ کلیسا مشارکت داشت از جمله تعدادی پیکره و یک در کلیسای متعلق به سده ۱۷ که در جنگ جهانی دوم از میان رفته و از روی عکسی که از آن باقی مانده بود با چوب گردو آن را بازسازی کرد که این کار بسیار تقدیر شد. ۱۷ مجسمه نیز از شخصیتهای مختلف از جمله ابوریحان، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، کمالالملک، دانته، چهره از یک کنتس برای مقبره او، نقش برجسته از پدرش و… ساخت.
فعالیتهای اجرایی صدیقی
در ۱۳۴۹ خورشیدی همراه با خانواده خود به ایران بازگشت. چندی بعد نخستین قرارداد خود را برای تکمیل بنای مقبره فردوسی در طوس با انجمن آثار ملی بست. او میگوید: «چهار قطعه نقوش تمامبرجسته که عرض هر کدام دو متر و طولشان نزدیک به پنج متر میشد. موضوع آنها صحنههایی از شاهنامه که پس از تصویب طرح اولیه بدون داشتن هر گونه ماکت شروع به اجرای آنها کردم. در همین زمان نیز سفارشی برای ساخت اسب بالدار دوره هخامنشی دریافت کردم که آن را با تمام ریزهکاریهایی که داشت، درست کردم. از طرف سفیر هندوستان نیز سفارش ساخت پیکرهای از مهاتما گاندی دریافت کردم که پس از ساخت به کلکته برده شد.»پیکرهای از ابوریحان بیرونی هم به سفارش انجمن ملی آثار ساخت که در ۱۳۵۶ خورشیدی در حرکتهای متعدد مردمی پیش از انقلاب خسارت زیادی به این مجسمه وارد شد.
پس از پیروزی انقلاب و تا چند سالی پس از آن کمتر سفارشی برای ساخت پیکره قبول میکرد و در آن زمان به ساخت مبلمان، کنسول، میز و… به سبک سده ۱۷ میلادی میپرداخت و بدین طریق امرار معاش میکرد. در ۱۳۶۴ خورشیدی از سوی بنیاد مستضعفان دعوت شد تا آثار دفینه را مرمت و بازسازی کند. حدود یک سال و نیم این همکاری را ادامه داد. سپس سازمان میراث فرهنگی با استعلام از میراث فرهنگی اتریش و با نظر سازمان زیباسازی شهر تهران، مرمت تمامی کارهای پدر را به او پیشنهاد کردند. پیکره خیام در پارک لاله چند ترک عمده داشت و به سرعت در حال از میان رفتن بود. مجسمه فردوسی نیز مشکل مشابهی داشت. او آنها را مرمت کرد. کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ساخت نیمتنههایی را از مشاهیر همچون یوسف اعتصامالملک، محیط طباطبایی، ارباب کیخسرو و شاهرخ و علیاکبر دهخدا را به او سفارش دادند. در ۱۳۸۳ خورشیدی از طرف سازمان زیباسازی تهران سفارش ساخت نیمتنهای از سنگ مصنوعی از پدرش را دریافت کرد که به مناسبت هفتادمین سال افتتاح دانشگاه تهران به دانشکده هنرهای زیبا دانشکدهای که پدرش بنیانگذارش بود، اهدا و در همان مکان نصب شد.
ساخت مجسمه سیدجمالالدین اسدآبادی برای میدانی با استفاده از سنگ مصنوعی و نیمتنه کمالالملک از برنز در مقابل تئاتر شهر بخش دیگری از فعالیت پیکرتراشانه فریدون صدیقی تاکنون بوده است.
سرانجام فریدون صدیقی
فریدون صدیقی پس از سالها تلاش در ساخت و آفرینش مجسمههایی از شخصیتها و مشاهیر جهان، سرانجام ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ خورشیدی چشم از جهان فروبست.
مراسم یادبود فریدون صدیقی بعد از کرونا برگزار میشود
عباس مجیدی رییس هیاتمدیره انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران نیز ضمن عرض تسلیت درگذشت این هنرمند به خبرنگار مهر گفت: به روال معمول برنامههای انجمن، زمانی که یک هنرمند و بهویژه وقتی یکی از هنرمندان پیشکسوت فوت میکند، ما مراسمی به عنوان یادبود و گرامیداشت برگزار میکنیم اما در شرایط اجتماعی حاکم به دلیل شیوع بیماری کووید ۱۹، متأسفانه در حال حاضر نمیتوانیم برنامهای برای فریدون صدیقی هنرمند مجسمهساز فقید برگزار کنیم و نتوانستیم حق مطلب را درباره ایشان بجا آوریم.وی اظهار امیدواری کرد در آیندهای نزدیک مراسم یادبود ویژهای برای این هنرمند برگزار شود.
رییس هیاتمدیره انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران همچنین در مورد فریدون صدیقی بیان کرد: فریدون صدیقی ادامه دهنده راه پدرش بود و علاوه بر مجسمهسازی، با توجه به توانمندیهایش در حوزه کارهای کلاسیک و تکنیکی، بیشتر آثار پدرش را مورد مرمت قرار داد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد