29 - 10 - 2017
هم در «راهنمایی» مشکل داریم هم در «رانندگی»
محمد میلانی- صدای برخورد دو یا چند وسیله نقلیه وقتی به گوش ما ایرانیها برسد، برخلاف مردم اغلب نقاط جهان، ترسی مضاعف در درونمان شکل میگیرد. ترسی که از مبادا مباداهای «کسی کشته نشده باشد» نشأت میگیرد. بیهیچ تردیدی وقوع تصادف در بنمایه فعلیت و حتی در مقام لفظ، تخریب و خسارتی را درذهن ما ایرانیها متبادر میکند که میزان و حجم تخریبش به مراتب بسیار گستردهتر از امری مشابه در جاهای دیگر دنیاست. بر این اساس اگر تنها کشور پرزیان در امر تصادفات جادهای و شهری نباشیم اما براساس آمار از اولینها در بحرانهای خیابانی و جادهای هستیم. تاسف بیشتر آنجاست که به صورت کاملا غیرارادی زمانی که از تصادفات چیزی میشنویم یا میبینیم با پرسشهایی که مطرح میکنیم یا تجزیه رویداد، به جرحی بودن و حتی مرگ در این رویداد نیز نظر داریم و در کمال تاسف جزو دادههای ذهنی ما شده است.
از سویی دیگر با تحولهای جدید و بنیادین که در شناخت و آسیبشناسی مقوله راه و وسایل نقلیه ایجاد شده و امروزه جزء لاینفک زندگی شهری و اجتماعی ما شدهاند؛ اعم از جادهها و خیابانها و ضرورت توجه به ایمنی بیشتر وسایل نقلیه و رانندگان و افرادی که در یک وسیله نقلیه حاضر میشوند، آسیبشناسی تصادف نیز به طور بسیار جدی مورد اهمیت و توجه مقوله امنیت حتی در عرصه بینالمللی قرارگرفته است. اگرچه این مساله ابعاد متنوع مفهوم رانندگی و تردد وسایل نقلیه را مورد توجه قرار میدهد اما به رسم آسیبشناسی اصل بحران، وضعیت معکوسی را در این فرآیند طی میکنیم. به سادهترین باور ممکن کلیه اصول آموزشی، آگاهسازی، قانونی و حتی جزایی هیچگونه بازدارندگی ندارند و هرروز با افزایش ارقام تاسفبار فجایع انسانی و هنگفت مالی مواجه میشویم.
توجه به بحران تصادفات در ایران و تلاش به منظور بهبود وضعیت دقیقا به همان دلیل هیچگاه اثربخشی لازم را نداشته و نمیتواند داشته باشد که اولا مفهوم حمل و نقل هنوز مفهومی ضروری تلقی نمیشود، بلکه کاملا ساختاری ابزاری و مصرفی در میان ما دارد و دوم آنکه هیچگاه برای افراد جامعه رانندگی صحیح، توجه به مقررات راهنمایی و رانندگی یا هر عنصری که میتواند امنیت و آرامش خاطر را در رانندگی به افراد بدهد، امری آموزشی یا تعلیمی نبوده است. مقررات و ضرورت توجه به اصول تردد و رانندگی سالم و ایمن را یاد میگیریم اما هیچگاه آموزش نمیبینیم. اینکه چه تفاوتی میان یادگیری و آموزش وجود دارد را در یک مثال میتوان عنوان کرد. به این مفهوم وقتی که برای رسیدن به جایی یک بار مسیر را طی میکنیم و مبدا را میشناسیم، درواقع مبدا را یاد گرفتهایم. اما اینکه به چه طرقی میتوان به مبدا رفت یا میزان مسافت و سروقت لازم تا مبدا را چگونه تنظیم کنیم تا برای مثال به موقع برسیم، دقیقا معنای آموزش رسیدن به مبدا را به ما میآموزد. با تاملی بر چنین ساختاری دقیقا متوجه میشویم که سهم ما از آموزش قوانین و مقررات رانندگی و نوع حضورمان در راهها در مقام راننده رقمی بالغ بر ۱۰ درصد از کل آموزش را نیز دربر نمیگیرد.
آمارهای تکاندهنده، فوت روزانه دستکم ۴۳ نفر در تصادفات شهری و جادهای، میزان تصادفات رخ داده، میزان زیانها و خسارات مالی و عمومی برجا مانده نزد ما دقیقا بیش از دوبار حد وقایع جهانی را شامل میشود. عامل انسانی بهعنوان اصلیترین عامل در تصادفات، آمار ناچیز و تاسفبار امنیت خودروها و همچنین فاجعه عدم توجه و استفاده از وسایل امنیتبخش هنگام رانندگی، مشکلات زیرساختی که در راهسازی وجود دارد که از فرسودگی جادهها یا عدم تناسب ساخت صحیح جادهها با اقلیم مناطق مختلف ایران ناشی میشود عملا نشان میدهد که به هیچ عنوان و با فرض برنامههای فرهنگی و آموزشی یا طرحهای ضربتی-عمرانی تحت هیچ شرایطی بحران تلفات جادهای و رانندگیهای جادهای ما برطرف نخواهد شد.
درست به موازات ارائه آمارهای فصلی و سالانه میتوان با توسل به آنها به یک جمعبندی رسید که ما نه تنها هیچ ساختار مدون و قابل قبولی در راستای آموزشها، هشدارها و تبیین قوانین اثربخش در مورد وضعیت تصادفات نداریم بلکه به موازات افزایش میزان تصادفات و خسارات جبرانناپذیر ناشی از آن به هیچ عنوان الگوی صحیح و اثربخشی که بتواند بهطور متعارف و حداقلی از میزان خسارات و معضلات تصادفات بکاهد نیز نداریم. به معنای بهتر هنوز تنها عامل موجود در این میان اعمال قوانین بازدارنده، جریمه و هشدارهای مکرر به رانندگان و در عرصه فرهنگی نصب پلاکارد در جادهها آموزشهای سطحی در مدارس یا اصرار به ساخت برنامههای تلویزیونی بدون کمترین میزان درک از ماهیت برنامههای آموزشی است.
عوامل موثر در تصادفات جدی گرفته نمیشوند
بیهیچ اغماضی باید گفت همه عوامل درگیر و موثر در تصادفات به هیچ عنوان جدی گرفته نمیشوند. نوع و نحوه ساخت راههای جادهای، خیابانها، تعریف راه به عنوان عامل و حضور وسایل نقلیه و انسان هنوز معنای درستی ندارند. بهطور مثال هنوز معنای جاده و بزرگراه هنگام وقوع تصادفات جرحی برای پیاده و سواره حد و مرز مشخصی ندارد چراکه مفهوم «سرعت»، هنوز در جاده و بزرگراه سرفصل مصوبی معادل تعاریف جهانی ندارد. در سوی دیگر این بحران بزرگ همیشه از بسترسازی مفهوم صحیح آموزش بینصیب بودهایم و بدونهیچ طرح اثربخشی روزها را به شب میرسانیم. اگر مبنای توجه به بحران تصادفات به سبک و سیاق فعلی باشد، به هیچ عنوان نهتنها از میزان تصادفات و تلفات انسانی و مالی کاسته نمیشود بلکه در کشور همیشه باید با واقعیتی به نام عدم امنیت در رانندگی، زیستی قرین و همسو داشته باشیم.
وقتی هیچ ارگانی متولی سلامت رانندگی نمیشود
به نظر میرسد اگر بنا بر توجه جدی به این مهم باشد، دستکم باید به میزان آمارهای موجود به حدی توجه کرد و به معیاری درست و منسجم از طرحی رسید که بتواند بهطور بنیادین معضل تصادفات جادهای و عدم امنیت رانندگی در ایران را تا حد بسیار زیادی به سمت امنیت و کاهش حداکثر تلفات انسانی و خسارات جبرانناپذیر مالی و عمومی سوق دهد. از اینرو با توجه به آمارهای موجود سه بخش اولویتدار و قابل توجه که باید مورد توجه جدی قرار گیرند، علاوه بر دو موردی که پیشتر عنوان شد، امنیت خودروها متناسب با استانداردهای جهانی، کمک به رشد فرهنگ صحیح رانندگی با توسل به برگزاری آزمونهای سخت کسب گواهینامه رانندگی و همچنین بالابردن سطح امنیت بزرگراهها و جادهها براساس استانداردهای جهانی است. در وضعیتی که هیچکدام از این مولفهها مورد توجه قرار نمیگیرند و یکی پس از دیگری سعی در پنهان کردن و کماهمیت جلوه دادن آنها میشود، نهتنها نمیتوان سخن از بهبود نسبی اوضاع گفت بلکه زمینههای موجه و مطلوب در جهت افزایش آمار تلفات و مرگ انسانها و نیز تلفات خودرویی فراهم میشود و شاهد تشدید بحران موجود خواهیم بود. بر این مبنا نیز به واقع هیچ ارگانی به طور مستقل و جدی متولی تحقق سلامت رانندگی و عامل کنترل و کاهش جدی تلفات رانندگی در کشور نیست. وقتی از طریق چند ارگان و سازمان هر کدام به نحوی محدود متولی بررسی و کنترل اوضاع هستند، طبیعی است که هیچگاه وضعیت مطلوب حاکم نمیشود و اینچنین سالها پشت سر هم صرفا به افزایش تلفات، وجه و اعتبار دردآور میبخشیم.
نبود یک سازمان متولی یا انشقاق یک بخش از درون چند سازمان متولی باعث شده تا امروز کسی نتواند مرهمی بر این درد باشد و بهطور بسیار دقیق بر فرهنگ ترافیکی تکتک ایرانیها تاثیرگذار باشد. این مساله نیازی اساسی است که رفتهرفته ضرورت آن بیش از گذشته احساس میشود. اینکه تا چه حد این مهم محقق میشود، منوط به تمایل دستاندرکاران و متولیان سامانه حملونقل و ترافیک برای سامان بخشیدن به این فاجعه انسانی است که در کشور رخ میدهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد