23 - 12 - 2019
هنرمندان نمایشهای ایرانی سالن ویژه و دانشگاه اختصاصی میخواهند
حسین رسولی از کارگردانان و پژوهشگران حاضر در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی اظهار داشت: نمایشها و آیینهای ایرانی در حال نابودی هستند بر احداث سالنی مخصوص نمایشهای ملی و ایرانی تاکید کردند و از ایجاد رشته دانشگاهی در این زمینه گفتند.
سیدحسین رسولی گفت: این روزها نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به دبیری داود فتحعلیبیگی در حال برگزاری است و پرسشهای فراوانی درباره سالن اختصاصی نمایشهای ایرانی و ملی و رشته دانشگاهی مربوط به چنین نمایشهایی مطرح شده است. این موضوع را با چند هنرمند حاضر در این جشنواره مطرح کردیم که در ادامه میخوانید.
هنرمند تحصیلکرده رشته هنرهای نمایشی آیینی و سنتی
هادی حوری که پیش از این نمایشنامههای زیادی از جمله «کیارش»، «ترسا»، «عشق در چاه»، «ملکه جنیان» و… را نوشته است، امسال با نمایش «سیهنامه باستان» در جشنواره آیینی و سنتی حاضر است و درباره نمایش خود گفت: «من با توجه به مسائل جامعه کارهایم را مینویسم. نمایشنامه «سیهنامه باستان» هم براساس شاهنامه ابوالقاسم فردوسی است که در آن به روایت رستم و سهراب توجه کردم. وضعیت اخلاقی جامعه برایم مساله شده است و این داستان هم به طور خاص به اخلاق میپردازد زیرا سهراب معتقد است به وسیله خنجر رستم کشته شده است ولی رستم میگوید قتل سهراب دلایل دیگری دارد.» وی تاکید کرد: «تلاش کردم با بهروزسازی و استفاده از فنون نمایشهای سنتی و نمایشهای مدرن علت مرگ سهراب و سهرابها را در تراژدیهای ایرانی بررسی کنم و به دروغ در جامعه معاصر نظر بیندازم.»
ایجاد موزهای برای هنرهای نمایشی و ملی
مهدی صفارینژاد هم با مقاله «آق حسین کاشی نمونه تقلیدهای ولایتی یا کمدی سپید در کاشان» در این دوره از جشنواره شرکت کرده است و به تاریخ کمدی سپید در شهر کاشان پرداخته است. او درباره تاریخ سپیدبازیهای شهر کاشان گفت: «به طور کلی نمایشهای شادیآور ایرانی به دو دسته تقسیم میشوند که به واسطه حضور آدمها یا عروسکهاست و این آثار هم به دو بخش سیاهبازی و سپیدبازی قسمت میشوند. نمایشهای سپیدبازی به آثاری گفته میشود که شخصیت اصلی آن صورتش سپید است نه سیاه و لهجه خاصی هم دارد. تاریخ سپیدبازهای سپیدبازیهای شهر کاشان در کاشان هم در اوایل دهه ۱۳۷۰ رشد چشمگیری پیدا کرد که به واسطه حضور دو هنرمند به نامهای محسن خسروی و حسین حدادکاشانی بود.»
این استاد دانشگاه و بازیگر نمایشهای ایرانی تاکید کرد: «اغلب هنرمندان نسل گذشته از چرخه روزگار رفتهاند و پژوهشگران ما در زمینه ثبت زندگی و آثار هنری آنان کوتاهی کردهاند. همانطور که در مصاحبههای گذشتهام گفتم بسیاری از اسناد تاریخی هنرهای نمایشی شهر کاشان از بین رفتهاند و حتی برخی از آنها را به نان خشکی دادهاند.» وی در پایان تاکید کرد: «مشکل ما با ایجاد موزهای برای هنرهای نمایشی و ملی و همچنین ایجاد رشتهای دانشگاهی در این زمینه و حتی احداث سالنهایی مخصوص اجرای نمایشهای ایرانی رفع میشود و از مسوولان درخواست داریم در این زمینه وارد عمل شوند.»
نمایشهای ایرانی در حال فراموشی هستند
امین سالاری که با مقاله «پیرمردی – خردهنمایش شادیآور جزیره هرمز» از بندرلنگه در بخش مقالات جشنواره حضور دارد، گفت: «گزارشهایی درباره نمایش پیرمردی (باپِری) مطرح شده است ولی کامل نیستند و من تصمیم گرفتم در باب این مساله تحقیقات گستردهای داشته باشم. این نمایش به دوران هرمز کهن بازمیگردد و همانطور که میدانید جهانگردان و تاجران و افراد گوناگونی به منظور کارهای رفع و رجوع کارهای خود وارد آنجا میشدند. مثلا ماهوان چینی در قرن نهم هجری قمری وارد هرمز میشود و سفرنامه مهمی هم نوشته است. او فرمانده ناوگان تجاری چین بود و در سفرنامه خود به اجرای نمایشی سنتی پرداخته است که اعتقاد دارم همان نمایش «پیرمردی» است.»
وی اشاره کرد: «باید کاری کنیم تا نمایشهای ایرانی تبدیل به جریان اصلی نمایش شود زیرا ما ناچاریم پیشینه خود را حفظ کنیم. باید دانشگاههای تئاتری در زمینه نمایشهای آیینی و سنتی یک رشته دانشگاهی ایجاد کنند تا جوانان به راحتی بتوانند در آن مدرک بگیرند و دست به پژوهشهای گسترده بزنند. اصلا چرا نمایشهای ایرانی را فراموش کردهایم؟! نمایشها و خردهنمایشهایی مانند پیرمردی (باپِری) در حال نابودی و فراموشی هستند.»
بزرگترین مشکل هنرمندان سالن اجراست
منیژه داوری با نمایش «اندر حکایت یوسف و زلیخا» در بخش مرور نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی حاضر است و در همین رابطه گفت: «این نمایشنامه به طور کلی به داستان عشق یوسف و زلیخا میپردازد و از تکنیکها و فنون نمایشهای ایرانی و ملی مانند سیاهبازی، پردهخوانی، نقاشی سنتی و… آن را اجرا میکنیم.»
وی تاکید کرد: «من بیشتر از ۲۰ سال میشود که در خدمت آقای داود فتحعلیبیگی هستم و در زمینه نمایشهای ملی و سنتی فعالیت میکنم و عاشقانه این نمایشها را دوست دارم ولی در ایران بهای چندانی به نمایشهای ملی داده نمیشود و بزرگترین مشکل هنرمندان این ورطه سالن اجراست. اگر بزرگانی مانند فتحعلیبیگی نبودند تا چنین فستیوالهایی را برگزار کنند همه چیز نابود شده بود. باید دست این عزیزان را بوسید و احترام آنان را حفظ کرد چون دیگر جای آنان پر نخواهد شد.»

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد