27 - 07 - 2017
ورود به جهان ساختگی
بنیامین بهادران- گروهی از فارغالتحصیلان تازه نقاشی دانشگاه هنر با همکاری و حضور برخی فارغالتحصیلان و دانشجویان دیگر دانشگاهها در نگارخانه لاله، نمایشگاه گروهی با عنوان «آستانه جهان ساخته» ترتیب دادند. عماد مردانی و حمیدرضا آزاد جدا از حضور آثارشان خود در پدید آمدن این گردهمایی نقاشانه نقشی اساسی و تعیینکننده داشتهاند. در بخشی از استیتمنت نمایشگاه به قلم عماد مردانی میخوانیم: «... «جهانساخته» با آغشتن واقعیت به خصوصیاتی چون وهم، خیال و... قلمرو جدیدی ایجاد میکند و سعی دارد همچون وضعیتی که سرشار از واقعیت است به چیزی فراتر از خود اشاره کند». در اینجا تلاش بر آن بوده عنوان مجموعه آثار با نام «جهان ساخته» شرح داده شود و یکی از نقاطی که تاویل آن میتواند سویهای سیاسیتر بیابد چراکه امکان بحرانی کردن وضعیت با تفحص در مساله ایجاد قلمروی نو و تازه در معاصر خود افزایش مییابد.
با همدانشگاهیها نشستیم و درباره کارهای کسانی که اکثرا چند سالی است در جریان رویدادهای نقاشانهشان هستیم گفتوگو کردیم. این نکته که تعدادی آثار بودند که در نشست با عماد مردانی و حمیدرضا آزاد با توافقی جمعی به تحلیل آنها نپرداختیم، چراکه اساسا رویکرد چنین گردهماییهایی، برپایی فضایی است برای به اشتراکگذاری روشها و بیانهای گوناگون هر چند دور از فضای تحلیل و کاوش در نظریه باشند و البته نکته دیگر که بر سر تجربهگرایی است. به هر روی آنچه در ادامه میخوانید چکیده و حاصل گفتوگویی سه نفره است که در آن تلاش شده در نهایت صمیمیت، قاطعیت حفظ گردد و اثر به مثابه یک سوژه بیانگر نقد شود.
بهادران: «اتوپیا در دور دست» یادآور بخشی از فضای نقاشی امروز ماست که با تفحص و در ساز و کار فرم این اندیشه بر ما وامیدارد که اساسا ایده قابل بسط و تعریف است اما گویی شیوه برخورد با تکنیک به دور از اولویت محتوایی برخوردی دمدستی به نظر میرسد. به این منظور که انتخابهای آرتیست در حدود اثر کاملا از پیش موجود به نظر میرسد.
آزاد: یکی از دلایلی که ما را بر آن داشت این نقاشی اثر قادر منصوری را برای نمایش برگزینیم مرکززدایی موجود در کار بود و در واقع بیان اثر که به نظرم خیلی نترس و جسورانه آمد در خود چالشی ایجاد میکند تا دست کم به فضای تازهای دست پیدا کند.
بهادران: درباره کار امیرحسین اسدی با عنوان «گروتسک شماره ۵٫ »
مردانی: با شناختی که ما از فضای کارهای او سراغ داریم، قسمی جستوجوگری است، همین کار در پروسهای طولانیمدت و جستوجوگرانه شکل گرفتهاست. مسیر تجربهگری که میخواهد کارکردی جدید از عناصر تولید کند. به عنوان مثال در همین اثر طوری با این رنگ زرد برخورد شود که با وجود روشن و گرم بودن اتفاقا بعد ایجاد کند و در پلان دوم اثر به مشاهده و درک درآید.
آزاد: یکی از فضاهایی که به عنوان درگیری و چالش شخصی ذهن نقاش است، علاقه و شناخت فضای قرن نوزدهم و بیستم است. شاید نتوان از این کار خوانش دقیقی بدون برخورد و اشارهای به آثار هانری ماتیس داشت. به هر روی برخی هنرمندان با ارجاع کار میکنند یا برای همین رنگ زرد احتمالا با فضای گوگن باید آشنا باشی تا خاستگاه این عنصر را جستوجو کنی.
مردانی: البته همین چالش خودخواسته است چراکه این چالش میتواند سبب آن شود که ایده اولیه نقاشانه کنار بایستد و پیام خیلی در پوسته اول خود را نشان ندهد اما چیزی که با خود فکر میکردم این بود که امیرحسین در سیر واکنش به عناصر بصری اولویتمند نیست.
بهادران: آثار درسا اسدی «بدون عنوان» روی دف. به هر حال حضور این جنس از انتخاب در بستر اجرای نقاشی با توجه به زمینههای فرهنگی که برخی ریشه در سنت دارند قابل بحث است که در نهایت این شیوه ارائه اثر با این متریال و ویژگیها چه کارکردی ایجاد میکند.
آزاد: خب این تبدیل به راهکاری هم شده است که خیلیها هیچ توجیهی که چرا در فرم دایره کار میکنند ندارند، طرف کار دیگری میکرده بعد دیده که خب اگر این فرم دایره را انتخاب کند بر دیده شدن و حتی فروش اثر تاثیر دارد، نمیدانم چرا الان چنین چیزی مد شده است. البته من کارهای درسا را در قالب چیدمان دیده بودم و ما متاسفانه در این مکان فعلی امکان استفاده از مدیاهای دیگر را اساسا نداشتیم.
مردانی: به نظر من در این اثر این فضا بسیار توجیهپذیرتر است که در چارچوب دایره قرار بگیرد تا تصویر منظرهای به اصطلاح شرقی و البته آثار این هنرمند استفاده از اسطوره را به خوبی نشان میدهد.
احسان منصوری هم از دیگر کسانی بود که با اثری با عنوان «رسوب ساختگی» که تابلویی از پروژه پایان دوره کارشناسی وی بوده در این نمایشگاه حضور دارد، چنانکه از اثر پیداست استفاده مکرر و درهم پیچیده از مفاهیمی چون طبیعت و اقلیم به فرمهای استیلیزه و انتزاعی دست یافته است و این به نظر میرسد یک نتیجه از پروسه ایدهپردازی اوست.
درباره «لرزش بیپایان یک رقص حرکتی» که تصویر چاپ شده و ارائه شده از نقاش با خود اثر از نزدیک در جزییات پردازش دچار اختلافاتی بود پرسیدم:
مردانی: برخورد با این کار اینگونه بود که در استیتمنت هم به آن اشارهای کردم، فضایی است که واقعی است ولی گویا بیش از حد واقعی است. تصور کن در یک فیلم کارگردان به سراغ سوژهای واقعی میرود یک رویداد واقعی و حتی موجود در طبیعت، مانند تصاویر پرسونای برگمان گاهی شدت بیان واقعگرایانه به حدی است که شاید به سادگی قابل دریافت نباشد.
حالا به حرف خودت برمیگردم، این اثر اگر عکاسی بود دیگر این حرف مصداق پیدا نمیکرد و حالا در مدیوم نقاشی در مسیری پیش میرود که مفهوم اثر با ویژگیهای بصری موجود در آن این امکان را تا حدی مییابد که به چیزی فراتر از خود زنبور یا زنبورها دست یابد.
در تابلوی «قعر» از خاطره عزیزجلالی یکی از موارد اولیه ویژگی بصری کار در نوعی ترکیببندی جسورانه است که در ابتدا با ایجاد حسی از ایستادن در لبه یک پرتگاه به وضوح توجه به خود جلب میکند. آنچه در این نقاشی قابل تامل به نظر میرسد در پسِ این ترکیببندی ترسآور رابطه میان عناصر بصری است.
مردانی: به نظرم این کارکرد فضا و جنسیت رنگ که خیلی روحی است با تک فیگور موجود به سمت رویا شدن پیش میرود.
آزاد: از طرفی جهت به خصوصی حتی برای فیگور نمیتوان در نظر گرفت که آیا به سوی پرتگاه در حرکت است یا خلاف جهت آن و البته در خود نوع رنگپردازی در مراحلی حتی با تضادی اساسی در برابر آن پرداخت رقیق اولیه در رنگ مواجه میشویم.
نیلوفر نادری هم در این نمایشگاه با فضای شخصی خود با نقاشی «آیدا در حال خواندن نامهای در داخل اتاق قرمز به تقلید ویلهلم همرسهوی» حضور پیدا کرد. فضایی تخت همراه با ایجاد چالش در مساله پرسپکتیو و تلاش برای دستیابی به گونهای فضای بصری متفاوت و از سویی کلاژگون بودن برخی تابلوهای وی این امکان را میدهد تا نقاش با تکرار یک فضای کلی مشخص به جزییات در چیدمان فرمهای گوناگون فکر کند.
ابوالفضل ابراهیمی، بدون عنوان در نقاشیهایش عریانتر از بسیاری از یک قاب مقدس شکسته و پرترهای مبهم و مخدوش و تیره صحبت میکند. نقاشیها در عین کوچکی در اندازه اما به وسعت فضایی را ایجاد میکند که امکان تاویل و برداشت شخصی مخاطب و فریاد را به نوعی همزمان پذیرا میشود.
آزاد: در اثر مهتاب الماسیان آنچه با توجه به سوژه اثر مورد تامل است، تکنیک فتواچینگ در کار اوست.
مردانی: کانسپت با تکنیک در ارتباط است. نقاش معتقد است تلاشش بر بارزدایی از اشیا از پیش شناخته شده است.
در ادامه به بحث و گفتوگو درباره اثر «قارقا» از رضا جماعتی پرداختیم که از حیث برخورد با سوژه به صورت مجرد و براساس عنوان که دلالت مستقیم بر کلاغ دارد موفق بوده و درواقع اثر شاید بتوان گفت به نوعی در تلاش است تا با سوژههایی از پیش فهمیده شده و با درک از پیش موجود در مخاطب روایتی را ادامه دهد، شاید اینکه اگر این یک کلاغ مرده است، نقاش در تلاش است مخاطب را با لاشه پرندهای روبهرو کند که عموما به خاطر طبیعتش از دیده شدن آدمیان جسدش پنهان است و مرگش غیر قابل دیدن.
پیام قلیچی به طور کلی گویی دقت به خصوصی در کاراکترسازی و کاراکترپردازی دارد و البته در پروسهای زمانبر در حال کشف و بسط فضایی است که حتی پتانسیل این را دارد تا در مقام یک بیانیه سیاسی، یک نگاه زیباییشناسانه و یک رویداد، خود را بسازد و همزمان ویران کند.
پارمیدا فرهمند از دیگر هم دورهایها بوده و هست که به شدت در آثارش از فضای ذهنی ریاضیوار خود پیش از آنکه به طور جدی و درواقع آکادمیک وارد حوزه هنر و نقاشی شود، بهره میبرد.
در نهایت بعد از مرور کامل نقاشیهای به نمایش درآمده به سراغ کارهای خود عماد و حمیدرضا رفتیم و مفصل بر سر دغدغههای اساسی در نقاشی و از سویی پیوندهای اجتماعی و از طرف دیگر برخورد و زاویه با تکنیک صحبت به میان آمد. البته آنچه در این متن یارای گنجاندن داشت خلاصهای از گفتوگوی سه نفرهمان بود درباره نقاشی(هایمان)، آنچه تا به امروز آموختهایم، آنچه تجربه کرده و یافتهایم و البته بزنگاههایی که خود حسی مبهم و غیرقابل اعتماد به آن داریم، به هر روی این مجموعه شایسته آن بود که بیش از این انتقادی و با جزییات بیشتر مورد بحث قرار گیرد که روی داد اما در چنین فرصتی اندک بنا بود گزارش و گفتوگویی با نگاهی کلی به این مجموعه به دست مخاطبان و علاقهمندان برسد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد