21 - 06 - 2020
وصیتنامه سیاسی- تعلیمی قاضی فراری!
محمدرضا ستوده
به نام آنکه هر چه دارم از اوست(طبری)
امروز سیاُم خرداد است و چند نفر پشت در اتاق هستند و محکم به در میکوبند. این چند خط را مینویسم تا بعد از مرگم چیزی به من نبندند و حقیقت پایمال نشود.
پروردگارا… تو خود شاهدی که من جز خدمت به مردم، کشور و نظام اندیشهای در سر نداشتم به غیر از این ۵۰۰ هزار یورویی که مجبور شدم آن را بگیرم!
پروردگارا… تو باید جای من باشی تا متوجه شوی گرفتن ۵۰۰ هزار یورو چه طعم شیرینی دارد. تو خدایی و بینیاز. همه جهان از آنِ توست و ۵۰۰ هزار یورو برایت جذابیتی ندارد. باید جای من باشی تا به من حق بدهی…
من از ابتدا هم بدشانس بودم. بابک زنجانی و دهها بابک زنجانی دیگر هزاران برابر من خوردند و بردند. الان هم زنده هستند ولی من به خاطر ۵۰۰ هزار یورو احتمالا تا چند دقیقه دیگر، آخرین برگ زندگیام ورق خواهد خورد.
پروردگارا… تو خود شاهدی که من نمیخواستم به عنوان یک قاضی روحانی یا روحانی قاضی، اختلاس و ارتشاء و اختلاس و لفت و لیس کنم، اما با این وضع گرانیها حقوق قضاوت کفاف نمیداد!
پروردگارا… در این لحظات نه مردم من را درک میکنند، نه دوستان و نه همکارانم در قوه قضاییه. همانا که تو پناه بیپناهانی.
در این لحظات سخت به نحوی «دکمه غلط کردم» را نشانم بده تا همه چیز به حالت اول برگردد. قول میدهم ۱۰هزار یورو از آن ۵۰۰ هزار یورو را به موسسه محک و بهنام دهشپور و انجمن بیماران اماس هدیه کنم. کم است؟ خب ۱۵ هزار یورو! چون آنهایی که پشت در هستند و الان دارند با تمام وجود در میزنند، همه ۵۰۰ هزار یورو را برمیدارند و ۱۰۰ هزارتای آن را به دولت رومانی میدهند تا اعلام کنند من خودکشی کردم که اتفاقا این عین حقیقت است. چه کسی جرات دارد وقتی اسلحه را جلوی او گرفتهاند خودش را از پلههای طبقه ششم به پایین پرت نکند؟!
پروردگارا… من این در را باز میکنم تا عبرتی باشم برای دیگر رشوهبگیران که مثل من ببوگلابی و نابلد نباشند.
در آخر از پدرومادر، خانواده و همه مسوولان کشور تشکر میکنم که زمینه رشد و نمو من را در کشور فراهم کردند تا بتوانم این ۵۰۰ هزار یورو را به دست بیاورم، هر چند که فرصتی برای خرج کردن آن پیش نیامد.
امضا
غلامرضا منصوری

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد