1 - 06 - 2024
ویژگیهای رییسجمهور آینده
نادر کریمیجونی- نگ انتخاب رییسجمهور بعدی به صدا در آمده و چهرههایی که خود را واجد شرایط و صاحب صلاحیت میدانند یکی بعد از دیگری برای حضور و رقابت در این کارزار ثبتنام میکنند. موازی با ثبتنامکنندگان، هواداران ایشان هم به میدان آمدهاند و تلاش میکنند تا نامزد اردوگاه خود را بهعنوان نامزد معیار و کسی که در صورت پیروزی میتواند ایران را به منزل مقصود برساند، معرفی کنند.گروههای سیاسی فعال در صحنه کشور البته برای معرفی نامزد خود معیار و شاخصههای مشخصی بیان نکردهاند و بیشتر هیجان ناشی از شهادت سیدابراهیم رییسی و همراهانش بر فضای انتخابات و تعیین نامزد معیار و اصلح برای حمایت در مبارزات انتخاباتی سایه انداخته است. به همین دلیل اکنون بسیاری از شهروندان ایرانی با کنجکاوی میپرسند که چگونه و براساس چه شاخصههایی میتوان فرد مناسب برای تصدی ریاستجمهوری اسلامی ایران را شناخت و به وی رای داد تا او بتواند بر بالاترین مسند اجرایی کشور تکیه بزند و امور ایران را آنطور که صلاح است اداره کند؟ دستکم تاکنون و درباره فرد مناسب شرایط کنونی، ویژگی شفاف و روشنی ارائه نشده است.
برخی محافظهکاران در هفتههای اخیر درباره اهمیت مهربانی مقامهای اجرایی و مردمداری این مقامات سخن گفتهاند. نمونههای متعددی در این خصوص وجود دارد که رییسجمهور پیشین محمود احمدینژاد یکی از شاخصترین چهرههای مردمدار است. تصور کنید در یک حالت انتزاعی، رییسجمهور در طول زمان چهار سال تصدیاش با همه شهروندان ایرانی دیدار کرده و از آنها به خاطر سختیهایی که متحمل شدهاند، دلجویی کند. طبیعی است که درصدی از ایرانیان حتی در خواب هم تصور نمیکنند که چنین اتفاقی رخ دهد. باز هم طبیعی است که اگر چنین شود و آقای رییسجمهور با تمامی شهروندان ایرانی ملاقات و از آنها دلجویی کند، میتوان هزاران ساعت فیلم پراحساس و متاثرکننده از این ملاقاتها و واکنشهای ملاقاتشوندگان ساخت که در آن رییسجمهور محبوب شناخته میشود و همگان به مدح و ستایش او میپردازند. اما همه این دیدارهای احساسبرانگیز و عاطفی و واکنشهایی که پس از آن مشاهده میشود آیا میتواند تورم را کاهش دهد؟ آیا میتواند قدرت خرید مردم و ارزش پولی ایران را تقویت کند؟ آیا دلجویی رییسجمهور میتواند محدودیتهای نادرستی که مثلا در مسدود شدن پایگاههای اینترنتی وضع شده را برطرف و زندگی مردم را بهتر کند؟
حالا در یک موقعیت انتزاعی و خیالی تصور کنید رییسجمهور آینده کشورمان حرفهای همه شهروندان ایرانی را بشنود و به خواستها، تقاضاها و اعتراضهایشان توجه کند اما زندگی ایرانیان روزبهروز حقیرتر و سختتر شود و فقیران، فقیرتر شوند، میزان غذای مورد نیاز ایشان به مرور زمان کمتر و کمتر تامین شود و رفاه ایشان هر هفته نازل و نازلتر شود. آیا شنیدن حرفهای مردم از طرف رییسجمهور فینفسه رویداد خوبی محسوب میشود؟ در واقع مردم احتمالا دوست دارند که رییسجمهور هیچ دیداری با ایشان نداشته باشد ولی در عوض میزان و سطح زندگی و رفاهشان هر هفته ارتقا پیدا کند.
اگر به حافظه تاریخی خودمان مراجعه کنیم به یاد میآوریم که روزی در همین ایران، محمود احمدینژاد در میان مردم حضور پیدا میکرد، نامههای ایشان را شخصا یا به وسیله اطرافیانش دریافت میکرد و حتی گاهی در همین سفرهای استانی از طریق همراهان و اطرافیانش به مردم هدیه میداد. اتفاق نظر متواتری وجود دارد دال بر اینکه همان به اصطلاح مردمداری و مهربانی محمود احمدینژاد باعث شده که اگر او هماکنون نامزد انتخاب شود، احتمال جدی وجود دارد که پیروز شود. با این حال آیا مجموعه کارشناسان نظام جمهوری اسلامی ایران- بدون توجه به رویکرد سیاسی، اجتماعی ایشان- دولت و عملکرد محمود احمدینژاد را موفق ارزیابی میکنند؟
علاوه بر این تصور کنید رییسجمهور آینده در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی شعارهای مقتدرانه بدهد، پیشنهادهای عجیب و جنجالی بدهد، نابودی همه دشمنان جمهوری اسلامی ایران را حتمی و قریبالوقوع بداند و وعده بدهد که در آینده نزدیک ایران رهبری منطقه یاکشورهای مسلمان را در دست خواهد گرفت و راهبردهای دیپلماسیاش را به جهان یا منطقه دیکته خواهد کرد. فرض کنید همه ایرانیان برای این مواضع مقتدرانه که حکیمانه نیز خوانده میشود، هورا بکشند، تحسین کنند و این شعارها را افتخارآمیز بدانند. با این همه، آنچه در عمل رخ میدهد عملی شدن هیچیک از این وعدهها یا ادعاها نباشد و رییسجمهور و وزیر امور خارجه نتوانند در طول عمر کاری یا طبیعیشان این اظهارات را محقق سازند. آیا باز هم میتوان ادعاها و وعدههای پیشگفته را مقتدرانه و حکیمانه توصیف کرد؟ روزی در کشورمان محمود احمدینژاد هولوکاست را به چالش کشید و تمام خط دیپلماسیاش را بر همین محور استوار کرد.
اما آیا همه آن تلاشها و هزینههای پرداخت شده از ایرانی و ایران، ثمربخش و تاثیرگذار بود؟ همان وقت برخی کارشناسان سوال کردند که اصولفایده این هزینهسازی چیست؟ اما محمود احمدینژاد و اطرافیانش لجوجانه بر سر انکار هولوکاست اصرار میورزیدند و برخی مقامات ارشد کشور به احمدینژاد و شعارهایش آفرین میگفتند اما حالا همان مقامات در قبال هزینههای ایجادشده چه پاسخی به افکار عمومی ایرانیان دارند؟ رییسجمهور آینده به ویژه در حوزه دیپلماسی باید متوجه باشد که در ادامه دادن رویههای دیپلماسی و دادن شعارها، موازنه هزینه- فایده باید کفه فایده سنگینتر باشد.
رییسجمهور بعدی کشورمان باید بداند که با تغییر شیوههای آمارگیری و ثبت اطلاعات میتوان برخی شاخصها را دستکاری و به نفع خود تغییر داد اما اگر کسی گنجشک را رنگ قناری کند باز هم همگان تفاوت گنجشک و قناری را متوجه میشوند.
مثلا اگر در آمارگیری تعداد شاغلان و ارائه تعداد بیکاران، یک فرد شاغل در آمار چند نهاد و مجموعه اقتصادی دیده شود و در محاسبه یک نفر، سه یا چهار نفر به حساب بیاید، ممکن است تعداد شاغلان افزایش و شاخص بیکاری کاهش پیدا کند اما در واقعیت همه میفهمند که ظرفیتهای اقتصادی کشور چه تغییری کرده و بیکاران به تعدادی که ادعا میشود، کاهش نیافته است.
رییسجمهور بعدی میتواند برای همه ایرانیان دلسوزی کند و از ۲۴ساعت شبانهروز فقط یک ساعت را به خواب و کارهای شخصی اختصاص دهد. او میتواند ۲۳ از زمان شبانهروزی را به کارهای مردم و کشور بپردازد. در این صورت همه این رییسجمهور را دعا و تحسین میکنند. اما تصور کنید با این حجم زحمت کشیدن، محصول کار این رییسجمهور سقوط قدرت خرید مردم باشد، قیمت کالاهای مصرفی دو یا چند برابر شود، ارزش پول ملی به شدت سقوط کند و سفره مردم فقیر و حقیر شود. با این نتیجه آیا آن همه زحمات و تلاشها قابل تقدیر است؟ در ظاهر امر میزان زحمت کشیدن افراد نشاندهنده تعهد آنها به کار و مسوولیتشناسی است اما به ویژه در مورد مدیران و رهبران جامعه، تعداد ساعتها و آنچه زحمت کشیدن فرد توصیف میشود، در مقابل میزان شعور و هوشی که باید مصرف کنند، اهمیت چندانی ندارد. همه افراد عاقل و فهمیده از یک مدیر انتظار کار زیاد و پرحجم ندارند اما همگان انتظار دارند که این مدیر تصمیمهای هوشمندانه و دقیق بگیرد که در کوتاه و میانمدت، اثر آن در جامعه و زندگی مردم مشاهده شود. در این صورت حتی یک ساعت کار کردن در هفته هم ارزشمندتر از آن ۲۳ساعت کار در شبانهروز است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد