4 - 12 - 2019
و من در آینه او را بر آب میپاشم
محمد بیابانی (زاده ۷ خرداد ۱۳۲۴ بوشهر) شاعر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است.
وی بامداد روز چهارشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۱، بر اثر سرطان ریه در بوشهر درگذشت.
محمد بیابانی از جمله شاعرانی است که زبان و ساختار بیانی ویژهای دارند. آگاهی وی از مفاهیم آرکائیک و استخدام اسطوره و تلمیحات افسانهای در زبان شعریاش، شناخت تاریخ و ادبیات قدیم ایران، تخیل قوی، عاطفه- اندیشه سرشار، ابهام و استعارههای تودرتو و دقت و وسواس وی در گزینش و چینش کلمات از شاخصههای بارز در اشعار بیابانی بهشمار میرود. مضامین شعری وی، بیشتر مسائل اجتماعی و سیاسی است. همچنین از خصایص شعری او، تمایل به ادبیات فولکلوریک و استفاده از باورها، آرمانها و اعتقادات مردمی است.
بیابانی در کنار شاعران بزرگ خطه جنوب همچون منوچهر آتشی، فرجالله کمالی، بهرام اکبرزاده، ایرج شمسیزاده و دکتر سید جعفر حمیدی در جهت بومیسرایی و بهکارگیری واژگان محلی در زبان شعری، گامهای بزرگی برداشته است. سرودههای وی از ابتدا در میان خوانندگان مورد استقبال قرار گرفت و جایگاهی ویژه یافت. منوچهر آتشی شعر بومی بیابانی (کلِنگ گُل پُر گُل واویدن انگار بهاراندن) را که مورد استقبال قرار گرفته بود سروده سالهای ۱۳۴۱ او میداند.بیابانی پیش از دهه چهل در سه ساحت بومیسرایی، کلاسیک (بهخصوص غزل)، سپید و عمدتا نیمایی شعر میسروده است. وی از بنیانگذاران بومیسرایی (با گویش محلی) در بوشهر بودهاست. وی همچنین دستی در نثرنویسی داشت و کارهای سترگی در این زمینه انجام داده است. از جمله این آثار میتوان به آسیبشناسی هنر، رمان از پیدا تا پیدایش، داستانهای کوتاه و نقدهای متعدد راجع به اشعار شاعران برجسته معاصر اشاره کرد. بیابانی بنا به دلایلی، چندان تمایلی به چاپ اشعارش نداشت و اولین اثر وی که پس از سالها شاعری منتشر شد، منظومهای بود با نام «حماسه درخت گل بانو».
و باز طاقت ره، ساری ست
به خندههای در آتش گرفتهام بنگر
به دست بیسببم
از زمین اگر خالی ست
دو چشم
سر بریده به دنبال
و من در آینه او را بر آب میپاشم
خروش یک قفس احساس
پری که تر نکرده لب از پرواز
و گریه چندی گاه ست
و من در آینه او را بر آب میپاشم
گیاه خون سیاوش روانهی رستن
صدف نشانهی دیگر
و چند قطرهی باد
و من در آینه او را بر آب میپاشم
سفر: هنوز تو را میبرد
و مرده: از سر گلهای تازه میگذرد
و عشق: خانه اگر دور میشود
با اوست
و من در آینه او را بر آب میپاشم
بگو: دوباره در این گاهواره
حرفی هست
و کوکبی تنهاست
و موریانه در اندوه کوچهها جاری ست
و من در
آینه او را بر آب میپاشم
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد