8 - 03 - 2025
پایان جهانی شدن به شکل کنونی
«جهانصنعت»- دالیا مارین، استاد اقتصاد بینالملل در دانشکده مدیریت دانشگاه فنی مونیخ، پژوهشگر مرکز تحقیقات سیاست اقتصادی (CEPR) و عضو غیرمقیم اندیشکده بروگل است. او در مقالهای که بهتازگی منتشر کرده، آورده است: از سال ۲۰۰۸، افزایش ریسکهای اقتصادی، ژئوپلیتیکی و اقلیمی، همراه با پیشرفتهای اتوماسیون، محاسبات شرکتها را در مورد زنجیرههای ارزش جهانی بهطور اساسی تغییر داده است. در حالی که شرکتها همچنان ممکن است بخشی از تولید خود را در خارج نگه دارند- در صورتی که امکان اتوماسیون آن در داخل وجود نداشته باشد- روند بازگشت تولید (reshoring) به کشورهای مبدأ بهزودی شتاب خواهد گرفت.
در حالی که دولت رییسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، در حال آماده شدن برای اعمال «تعرفههای متقابل» بر شرکای تجاری آمریکاست، مشخص شده که شرکتها دیگر نمیتوانند فرض کنند که مدلهای تجاریشان بدون اختلال ناشی از موانع جدید تجاری و حتی یک جنگ تجاری تمامعیار ادامه خواهد یافت. آیا این میتواند آخرین ضربه بر تابوت جهانی شدن باشد؟
آخرین ضربه به تابوت جهانی شدن
مدتهاست که جهانی شدن در حال عقبنشینی است اما همانطور که من و همکارانم در مقالهای جدید نشان دادهایم، این روند زودتر از آنچه که بسیاری تصور میکنند آغاز شده است، بهطوری که بحران مالی جهانی (GFC) سال ۲۰۰۸ نقطه عطف آن بوده است. در دوره ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۸ که میتوان آن را دوره «ابرجهانی شدن» نامید سهم تجارت از تولید ناخالص داخلی بهطور متوسط سالانه بیش از یکدرصد افزایش یافت. تنها در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷، سهم نهادههای کل که اقتصادهای پیشرفته از کشورهای در حال توسعه تامین میکردند، تقریبا سه برابر شد اما پس از بحران مالی ۲۰۰۸، این روند بهطور ناگهانی متوقف شد و از سال ۲۰۱۱ معکوس شد، بهطوری که رشد کلی تجارت از آن زمان تاکنون در حالت رکود باقی مانده است.
توضیح محتمل این تغییر نسبتا ساده است: بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ اولین مورد از یک سلسله شوکهای منفی بود. در سال ۲۰۱۲، منطقه یورو با بحران بدهیهای دولتی مواجه شد. در سال ۲۰۱۶، بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رای داد. در سال ۲۰۱۸، دولت اول ترامپ کمپین تعرفهای علیه شرکای تجاری اصلی
ایالات متحده، بهویژه چین، راهاندازی کرد که در دوره جو بایدن نیز ادامه یافت . در سال ۲۰۲۰، همهگیری کووید-۱۹ آغاز شد. در سال ۲۰۲۲، روسیه تهاجم گستردهای به اوکراین انجام داد و در سال ۲۰۲۴، ترامپ که خود را «مرد تعرفهها» مینامد برای دور دوم انتخاب شد.
وقتی عدم اطمینان تجاری بالا باشد، ریسک نیز بالا میرود و این باعث افزایش هزینه زنجیرههای ارزش جهانی میشود. اگر شرکتها نگران باشند که تعرفههای جدید ممکن است واردات نهادههای کلیدی را گرانتر کند یا اینکه موانع تجاری جدید و سایر اختلالات ممکن است مانع از رسیدن این نهادهها شود، آنها در مورد منطقی بودن تامین این کالاها از عرضهکنندگان خارجی تردید خواهند کرد. با توجه به پیشرفتهای سریع فناوری که اتوماسیون طیف وسیعی از وظایف را امکانپذیر کرده است، آنها ممکن است به این نتیجه برسند که دیگر نیازی به تامین این نهادهها از خارج نیست. در چنین شرایطی، شرکتها ممکن است تولید را به داخل کشور بازگردانند (reshoring) چه از طریق افزایش وابستگی به تامینکنندگان داخلی و چه از طریق انتقال تولید به داخل شرکت (ادغام عمودی). ما دریافتیم که افزایش عدم اطمینان در اقتصادهای در حال توسعه منجر به افزایش قابلتوجهی در سهم نهادههای تولید شده در کشورهای با درآمد بالا میشود اما این اثر تنها در صنایع با سطح بالای رباتیک دیده میشود. در صنایعی که اتوماسیون چندان رایج یا امکانپذیر نیست، هزینه نیروی کار محلی برای بسیاری از شرکتها بسیار بالاست.
دریافتیم که در فرآیند بازگشت تولید، شرکتها بیشتر تمایل به ادغام عمودی دارند تا وابستگی به تامینکنندگان داخلی. این امر ممکن است به این دلیل باشد که شرکتها میخواهند حداکثر کنترل را بر زنجیرههای ارزش خود اعمال کنند که نوعی پوشش ریسک در برابر عدم اطمینان محسوب میشود. یا به این دلیل که تامین نهادهها از تامینکنندگان جدید هزینهبر است. (ایجاد روابط با تامینکنندگان معمولا نیازمند سرمایهگذاری، از جمله انتقال دانش و فناوری است.)
بازگشت تولید پاسخ ممکن به عدم اطمینان
شرکتهای کوچک و متوسط احتمال بیشتری دارد که این مسیر را انتخاب کنند زیرا معمولا فاقد شبکههای گسترده چندملیتی هستند که به شرکتهای بزرگتر در یافتن تامینکنندگان جدید کمک میکند. در حالی که شرکتهای مستقر در کشورهای با درآمد بالا پیش از بحران مالی جهانی (GFC) تا حدی به بازگشت تولید (reshoring) روی آورده بودند، واکنش آنها به عدم اطمینان از سال ۲۰۰۸ بیش از سه برابر شده است. محیط نرخ بهره پایین که برای بیش از یک دهه پس از بحران مالی جهانی ادامه داشت، احتمالا در این تغییر نقش داشته است- همراه با افزایش ریسکگریزی و پیشرفت فناوریهای اتوماسیون- زیرا سرمایهگذاری در رباتها را جذابتر کرده است.
البته بازگشت تولید تنها پاسخ ممکن به عدم اطمینان نیست. سیاستگذاران و مشاوران معمولا به شرکتهایی که با ریسکهای ژئوپلیتیکی، اقلیمی یا تجاری مواجهند توصیه میکنند که تابآوری زنجیره تامین خود را با متنوعسازی تامینکنندگان در مناطق مختلف تقویت کنند و به این ترتیب، تاثیر اختلالات در یک یا چند نقطه را کاهش دهند اما ما شواهد اندکی در حمایت از این توصیه یافتیم چرا که یافتن تامینکنندگان جدید بسیار پرهزینه است. علاوهبراین، برخی از انواع تولیدات بهشدت در مناطق خاصی متمرکزند. به عنوان مثال، منابع معدنی نادر و باتریهای خودروهای الکتریکی عمدتا در چین تولید میشوند.
استراتژی دیگری برای مقابله با عدم اطمینان، نزدیکسپاری- (nearshoring) انتقال زنجیرههای تامین به کشورهای همسایه، بهویژه کشورهای دوست- (friendshoring) است اما ما شواهد اندکی یافتیم که نشان میدهد شرکتها این رویکرد را پذیرفتهاند. برعکس، در صنایعی که اتوماسیون گزینهای قابل اجراست، کشورها حتی تولید را از همسایگانی که احتمال ایجاد موانع تجاری در آنها کم است نیز بازگرداندهاند. آلمان نمونه بارزی از این روند است: به جای انتقال تولید به اعضای اتحادیه اروپا در اروپای مرکزی و شرقی که هزینه نیروی کار در آنجا کمتر است، تولید را به داخل مرزهای خود بازگردانده است. شرکتهای آمریکایی نیز تولید را از مکزیک بازگرداندهاند. البته در اینجا نیز امکان استفاده از رباتها بهجای نیروی کار داخلی پرهزینه، عاملی کلیدی بوده است.
از زمان بحران مالی جهانی، افزایش ریسکهای اقتصادی، ژئوپلیتیکی و اقلیمی، همراه با پیشرفتهای اتوماسیون، بهطور اساسی محاسبات شرکتها را در مورد زنجیرههای ارزش جهانی تغییر داده است و برونسپاری (offshoring) بهطور فزایندهای پرهزینه تلقی میشود. در حالی که شرکتها همچنان ممکن است بخشی از تولید خود را در خارج از کشور نگه دارند- اگر امکان اتوماسیون آن در داخل وجود نداشته باشد- روند بازگشت تولید احتمالا با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت، بهویژه تحت تاثیر جنگ تجاری رو به تشدید ترامپ. جهانی شدن شاید از بین نرود اما دیگر هرگز مانند گذشته نخواهد بود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد