18 - 12 - 2022
پنتهاوس نارنج
فرورتیش رضوانیه
دکمه طبقه همکف را میزنید. چند ثانیه بعد همهجا تاریک میشود. برق رفته و شما در آسانسور گرفتار شدهاید. مطمئن هستید که اگر داد و فریاد کنید و کمک بخواهید، فقط خودتان را خسته کردهاید چون آن ساختمان، نوساز است و کسی جز خودتان در آن نیست چون میدانید که اگر در اتاقک آسانسور محبوس باشید هیچ خطری تهدیدتان نمیکند و خطر کمبود اکسیژن تنها یک باور غلط است، روی زمین مینشینید تا کمی استراحت کنید.
چند دقیقه قبل
پنتهاوس برج را به مشتری نشان میدهید. او از آن خوشش میآید و قرار میشود که دو ساعت بعد به بنگاه بیاید تا قرارداد اجاره را مرور کنید. در لابی برج از یکدیگر خداحافظی میکنید چون مطمئن نیستید که در ورودی پنتهاوس را قفل کردید یا نه، تصمیم میگیرید به آنجا برگردید. وقتی در را کنترل میکنید، مطمئن میشوید که قفل است. سوار آسانسور میشوید. دکمه طبقه همکف را میزنید. چند ثانیه بعد همهجا تاریک میشود. روی زمین مینشینید.
با خودتان فکر میکنید که میتوانید با موبایل از کسی بخواهید که به کمکتان بیاید. اما گوشیتان ذخیره باتری کافی ندارد به یکی از همکارهایتان مسیج ارسال میکنید:
برق رفته، من توی آسانسور برج نارنج گیر کردهام. تو کجایی؟
چند دقیقه بعد جواب مسیج میآید:
من هم توی آسانسور برج کاج هستم، میخواستم به تو زنگ بزنم.
به یک همکار دیگرتان مسیج میزنید:
سلام. من توی آسانسور برج نارنج گیر کردهام. برق رفته. شما کجا هستید؟
چند ثانیه بعد جواب مسیج میآید:
سلام. من آرایشگاه هستم. برق رفت، الان موزر به موهایم گیر کرده، نصف کلهام کچله، نصفش مثل رودگولیت است. پریشب مادر خانمم گیر داد و گفت موهاتو کوتاه کن. اسیر شدم. ببخشید.
برای برادرتان مسیج میفرستید:
سلام. برق رفته، توی آسانسور یک برج گیر کردهام. کجایی؟
برادرتان جواب میدهد:
من آمده بودم گواهینامهام را پرس کنم، برق رفته، کارت لای دستگاه گیر کرده. باید صبر کنم تا برق بیاید. بدون گواهینامه هم که نمیشه رانندگی کرد.
به خواهرتان مسیج میزنید:
سلام! کجایی؟
او پاسخ میدهد:
سلام. داشتم ناهار درست میکردم، برق رفت. اجاق گاز ما هم که برقیه، همه کارهام مونده. مهمون دارم امروز. مهرنوش چطوره؟ اصلا شما هم ناهار پاشید بیایید اینجا. نسیم اینا دارن میان.
به یکی از دوستهایتان مسیج میزنید:
سلام. کجایی داداش؟
او جواب میدهد:
- دیگه داداش بیداداش! بیچاره شدم. برق یهو رفت، نفهمیدم چراغ چهارراه سبزه یا قرمز، رفتم زدم به یه سانتافه، داغون شده. واستادیم افسر بیاید.
به برادر کوچکتان مسیج میزنید:
کجایی بچه؟!
سر جلسه امتحان کلاس زبان هستم. هنوز سوالها را نیاوردهاند.
یک مسیج برایتان میآید. رییس بنگاه املاکی است که در آن کار میکنید:
زنگ زدم بهت ولی آنتن نداری. فعلا برای پنتهاوس نارنج مشتری نبر. پول برق را ندادهاند از یک ربع پیش قطع شده. صاحب برج هم گفت تا ماه دیگه پول توی دستش نیست. فعلا بیخیالش میشویم.
در همین لحظه باتری موبایلتان تمام میشود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد