24 - 08 - 2017
پیادهرویی که دیگر برای عابران نیست
شیدا ملکی- خونابه مرغ و ماهی پیادهرو را گرفته بود. بستنی عروسکی پسربچه از دستش افتاد و روی خونابهها پخش شد. آفتاب آخر مرداد آخرین تلاشهایش را میکرد که سوزناکتر پیادهرو را بسوزاند؛ پیادهرویی که عبور کردن از آن پیش از این راحتتر بود، حالا جولانگاه مرغفروشی و میوهفروشی محلهها شده است.
پیرزن تلاش میکرد از باریکه راهی که باقی مانده عبور کند اما واکر او به گوشه میز مرغفروشی که پیادهرو را اشغال کرده بود گیر کرد. پیرزن زمین خورد. لباسهایش خیس و خونی شد و شروع کرد به فریاد زدن که این چه وضعیتی است. چند زن نزدیک پیرزن آمدند تا راحتتر از جا بلند شود.
میوهفروش از مغازهاش با یک جارو بیرون آمد تا آب و خونابه مغازه همسایهاش را جارو کند. پیرزن هنوز فریاد میزد که میوهفروش با بیتوجهی گفت: «خوب وقتی پیادهرو شلوغه شما از خیابون رد شو مادر جان. بالاخره اینجا خیس شده صبح جلو مغازه را آب و جارو کردیم، همین میشه دیگه…». پیرزن آسیب دیده بود و مغازهدارها پیادهرو را بخشی از ملک مغازه خود تصور میکردند.در حالی که جمعیت هنوز تلاش میکرد به پیرزن کمک کند. یک خانم جوان به سمت مغازهدارها رفت و گفت: شما امنیت و آرامش ما را به هم ریختید حالا ناراحت هم هستید که چرا از پیادهرو استفاده میکنیم؟ شما باید از کاری که کردید شرمنده باشید، حالا به این خانم هم معترض هستید؟
مغازهدارها با بیتوجهی به ماجرایی که رخ داده بود به کار خود ادامه دادند. پیرزن به مغازهدارها چند کلمهای ناسزا گفت و رفت. مرد مرغفروش همانطور که وسط پیادهرو ایستاده بود به پیرزن گفت: «حیف که سن و سال مادرم را داری، اگر اینطور نبود بهت میگفتم پیادهرو حق ماست یا تو…»
شاید نام این معبر باریک را باید تغییر دهند. اگر بساط مغازهدارها از پیادهرو مناطقی که بافت قدیمی و سنتیتری دارند هم جمعآوری شود هنوز عدم امنیت برای راه رفتن در این شهر رنگ نمیبازد. از سویی دیگر بوقهای پیادهرویی که گاهی جولانگاه موتورسوارهایی است که امنیت عابران اهمیتی برایشان ندارد زندگی مردم را دشوار میکند.
موتورسوارهایی که ویراژ دادن برای فرار از چراغ قرمز و ترافیک مهمتر از امنیت هر انسانی برای آنهاست. با این تفاسیر، نامش هر چه هست پیادهرو نیست و اهمیتی به عابر پیاده در این شهر داده نمیشود.
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد