18 - 12 - 2022
چاپ کتاب در ۱۰۰ نسخه
ثمین مهاجرانی
این روزها دیگر صحبت کردن درباره قیمت بالای کاغذ تبدیل به موضوعی تکراری شده است که شبیه خیلی از موضوعات روز، برایمان به عادت تبدیل میشود اما اگر به دور و اطرافمان نگاه کنیم، میبینیم که خیلی از نویسندگان جوان، توانایی انتشار کتابهای خود را ندارند چراکه خیلی از ناشران مطرح توانایی خرید کاغذ و منتشر کردن کتابهای جدید را از دست دادهاند و نمیتوانند شمار عناوین خود را از این بالاتر ببرند، تازه اگر فرض کنیم بتوانند از تعطیلی انتشاراتی خود جلوگیری کنند و راهشان را ادامه دهند. برای همین روزبهروز از تعداد عناوین کتابهای جدید کاسته میشود، کتابفروشیها بیسر و صدا تعطیل میشوند، تعداد مراجعهکنندگان به کتابفروشیهای باقیمانده کم میشود، مغازهها پشت شیشههایشان تبلیغ چاپ دیجیتال درصد نسخه میکنند و فرهنگ تضعیف شدهای باقی میماند که انگار کسی برای آن دل نمیسوزاند و آنهایی که دل میسوزانند هم کاری از دستشان ساخته نیست.
تعطیلی کتابفروشی اگر
کتابفروشی اگر، یکی از کتابفروشیهای کوچکی بود که در خیابان شانزدهم آذر بازگشایی شد. خیلی طول نکشید تا این کتابفروشی کوچک، جای خود را بین کتابخوانها و اهالی فرهنگ باز کند. «اگر» تبدیل به باشگاه کتابی شده بود که برای مخاطبان خود با پیک کتاب میفرستاد، آنها را هر ماه مهمان کتابفروشی خود میکرد و با نویسندگانی شبیه احمد غلامی، حدیل لزرغلامی، کیوان مهرگان، حمیدرضا صدر و… نشستهای نقد و بررسی کتاب برگزار میکرد اما مدت زیادی از گران شدن کتابهای چاپ جدید و بالا رفتن هزینهها نگذشت که کتابفروشی اگر با انتشار اعلامیهای در صفحه مجازی خود، نوشت: «همراه با شما به بوی کتاب عادت کرده بودیم در گوشه دنجی که داشتیم در میان کتابها چرخ میخوردیم و با کتاب زندگی میکردیم، آنچه ما را استوار میکرد همراهی شما بود، «اگر» برایمان تجربهای زیبا و روح نواز بود که دوست داشتیم سالیان سال از آن بهرهمند باشیم. اما متاسفانه نشد، نتوانستیم، توانمان دیگر قد نداد، اگر یک محل درآمد نبود، پاتوقی بود از جنس فرهنگ، زیبایی و دوست داشتن اما توان اندکی که داشتیم نتوانست همچنان در این مسیر استوارمان نگاه دارد. اجبار تا بدانجا پیش رفت که راهی نماند جز گذر کردن از «اگر» اگر، کتابهای خود را حراج کرد و اگر این روزها با آن تماس بگیرید، کسی آن طرف خط به شما خواهد گفت که «اینجا تبدیل به مرکز پخش کتاب شده است و تنوع قبل را نخواهد داشت. دیگر کتابفروشی هم نخواهد بود و گاهی اگر کتابی بخواهید، میتوانید سفارش دهید.»
تعطیلی کتابفروشیها، تنها به «اگر» محدود نمیشود. این روزها اگر به راسته کتابفروشیهای کریمخان بروید، میبینید یک کتابفروشی کوچک که مدتی پیش کتابهای خود را حراج کرده بود، تعطیل شده است و تغییر کاربری میدهد. با کتابفروشهای دیگر هم که حرف بزنید، همگی دل پری از بازار نابسامان نشر دارند. این روزها کمتر کسی به کتابفروشیها سر میزند. فروشنده کتابسرای روشن در خیابان سمیه میگوید: وضعیت کتابفروشی که از قبل هم بد بود این روزها با بالاتر رفتن قیمتها، وضع خیلی بدتر شده است. این کار از اول هم سودی برای صاحبانش ندارد. در حال حاضر هم ضرر است. چون کمتر کسی دیگر کتاب میخرد. مردم خرجهای بزرگتر و مهمتری دارند. شاید برای همین است که کتابفروشیهایی شبیه اگر، آبی و… با وجود علاقه زیاد صاحبانشان به کتابفروشی، کتابهای خود را حراج میکنند و عطای فروش کتاب را به لقای آن میبخشند.
برای زنده نگه داشتن نشر
وضعیت ناشران هم بهتر از این نیست. وقتی قیمت دلار بالا رفت و بهای کاغذ هر ساعت تغییر میکرد، خیلی از ناشرها برای خرید کاغذ دست نگه داشتند و چاپ کتابها را تقریبا متوقف کردند. این روزها انگار قیمت کاغذ کمی پایینتر آمده است اما هنوز ناشرها به نقطه ایمن خود بازنگشتهاند و از بازار کاغذ مطمئن نیستند. سید صدرا بهشتی، مدیر انتشارات روزنه درباره اوضاع این روزهای بازار نشر به «جهانصنعت» میگوید: انتشاراتیها در حال حاضر خیلی کم انتشار کتابهای جدید را قبول میکنند. البته یک ناشر، حتما باید کتاب جدید منتشر کند چرا که اگر این کار را نکند، چرخه اقتصادی خود را دچار آسیب میکند. در واقع اگر ناشر، تعداد کتابهای در گردش خود را بالا نبرد، تعطیل میشود. بهشتی توضیح میدهد که صنعت نشر به طور کلی صنعت پرسودی نیست اما ناشرها در هر وضعیتی مجبور هستند تعداد عناوین خود را بالا ببرند، این یک اصل است که اگر در اقتصاد میخواهید به سود بیشتری برسید باید تعداد کالاهای تولیدی خود را افزایش دهید. اما اتفاق بدی که برای ناشرها افتاد، این بود که قیمت کاغذ ثانیهای تغییر میکرد. پیش از این ناشر سه، چهار روز فرصت داشت که بهای کاغذ را بپردازد چون قیمت آن تقریبا ثابت بود. مساله این است که در حال حاضر کاغذ در کشور وجود دارد اما آن را دو برابر قیمت واقعی میفروشند. تعزیرات باید جلوی این اتفاق را بگیرد چون قیمت بالای کاغذ زیر دهان عدهای مزه کرده است و آن را دیگر به قیمت واقعی نمیفروشند که این برای ناشر مشکل ایجاد میکند. بهشتی با اشاره به اینکه ناشران مجبور هستند کتابهای خود را منتشر کنند، ادامه میدهد: من حساب کردهام اگر یک انتشاراتی کمتر از ۱۵۰ عنوان کتاب در گردش داشته باشد تا آخر سال ۹۱ دوام نخواهد آورد و تعطیل میشود. همانطور که الان خیلی از انتشاراتیها اعلام کردهاند که دیگر کار نخواهند کرد. در حال حاضر وضعیت به شکلی است که کتابفروشیها و مراکز پخش کتاب به دلیل اوضاع نابسامان بازار ۹ ماه بعد به ناشر پول میدهند، این برای ناشر مشکل به وجود میآورد.
بهشتی معتقد است که اگر صنعتگران در این اوضاع درست فکر و عمل کنند، میتوانند از این بحران سربلند بیرون بیایند. مدیر انتشارات روزنه میگوید: در این دوره خیلی از ناشران تعدیل میشوند بنابراین اگر ناشران بتوانند اوضاع را تا حدی کنترل کنند، مقاومت کنند، کاغذ خود را تامین کنند و ماهی دو، سه کتاب جدید منتشر کنند، میتوانند پس از این یک پله بالاتر بروند. بهشتی در پاسخ به این سوال که آیا امیدوار است این اوضاع درست شود یا خیر، میگوید: مسوولان چند بار خواستهاند این اوضاع را درست کنند اما نتوانستهاند. توجه کنید که قیمت جهانی کاغذ قیمت ثابتی بوده و چیزی شبیه قیمت نفت است اما مسوولان به این نکته کاملا بیتوجه هستند. اگر این اوضاع را کنترل نکنند، مشکلات اساسی برای کشور به وجود میآید.
یوسف علیخانی، مدیر نشر آموت نیز درباره وضعیت این انتشارات به «جهانصنعت» میگوید: نشر کوچکی شبیه آموت که کتابفروشی ندارد و عمر آن به شش سال نرسیده، اگر ماهی یک عنوان جدید کتاب منتشر نکند، محکوم به مرگ است چون ما کتابهای خود را به پخش کتاب میدهیم و اگر کتاب جدیدی وارد بازار نکنیم، کتابهای قبلی مان هم پخش نخواهد شد برای همین مجبوریم در این شرایط به هر شکلی که هست، ماهی یک عنوان جدید به بازار بفرستیم تا باقی بمانیم. اما اوضاع بازار نشر به شدت خراب است. من در سال ۱۳۹۰، ۴۳ عنوان جدید کتاب منتشر کردم اما از اول سال ۹۱، کتابهای جدید آموت به پنج عنوان نرسیده است. شش عنوان هم تجدید چاپ داشتهایم.
علیخانی درباره هزینه بالای انتشار کتاب توضیح میدهد: اگر ما بخواهیم با توجه به هزینههای چاپ، قیمت واقعی کتاب را روی جلد بزنیم، هیچکس کتاب نمیخرد. قیمت کاغذ تا ۹۵ تومان هم بالا رفت البته حدود یک هفته است که کمتر شده و به ۶۵ تومان رسیده است. اما در تمام این شرایط ما یا مجبوریم به طور مداوم کار کنیم یا رسما اعلام کنیم که دیگر کار نخواهیم کرد. علیخانی معتقد است آسیب این اتفاق را همه آدمها میبینند و همه متضرر خواهند شد، آسیب اصلی این وضعیت به فرهنگ مملکت میخورد. این اوضاع فقط گریبانگیر بازار نشر نیست. من ناشر اگر ببینم اوضاع خیلی خراب است در نهایت دیگر کار نمیکنم. اما بغض من، بغض برای فرهنگ مملکت است که آسیب شدید میخورد. الان نویسندههای جوان مدام برای چاپ کتابهای خود تماس میگیرند و ما آن را به زمان دیگری موکول میکنیم. مدام میگوییم دست نگه دارید. اما کسی نمیپرسد اگر کتاب اینها منتشر نشود از کجا نان شب خود را بیاورند؟ خیلیها تنها منبع درآمدشان کتاب است. سال گذشته تیراژ کتاب دو هزار جلد بود که به نفع مولف بود اما امسال به یکهزار رسیده است. ما زمانی چاپ دیجیتال را مسخره میکردیم اما من چند روز پیش در ژاندارمری میرفتم که دیدم پشت شیشه مغازهای زدهاند: چاپ کتاب در یکصد نسخه با کیفیت عالی. یکصد نسخه، یعنی چاپ دیجیتال. این با کپی تفاوتی ندارد. این اصلا چاپ و نشر نیست. من احساس میکنم بحران را پشتسر خواهیم گذاشت اما با آسیبهای زیاد. گاهی فکر میکنم ما داریم کابوس میبینیم و کاش زودتر یک نفر بیدارمان کند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد