11 - 01 - 2025
چرا ملتها شکست میخورند؟
کتاب «چرا ملتها شکست میخورند»، نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون، با رویکردی جامع به تحلیل علل موفقیت و شکست ملتها میپردازد و تلاش میکند تا نشان دهد که تفاوت در رفاه و توسعه کشورها نه به موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی یا حتی فرهنگ آنها، بلکه به کیفیت نهادهای سیاسی و اقتصادی این ملتها بازمیگردد. نویسندگان کتاب بر این باورند که آنچه سرنوشت یک ملت را تعیین میکند، نهادهای فراگیر و انحصاری هستند. نهادهای فراگیر به نهادهایی اطلاق میشود که شفافیت، عدالت، حقوق برابر و مشارکت عمومی را تضمین میکنند و زمینه را برای نوآوری، سرمایهگذاری و رشد اقتصادی پایدار فراهم میآورند. در مقابل، نهادهای انحصاری به نهادهایی گفته میشود که تنها در خدمت منافع گروههای خاص قرار دارند و قدرت و ثروت را در دستان اندکی متمرکز میکنند که نتیجه آن، بهرهکشی، فساد و رکود اقتصادی است. نویسندگان برای نشان دادن اهمیت نهادهای سیاسی و اقتصادی، به بررسی مواردی مانند شکاف شدید در رفاه میان کره شمالی و جنوبی، میراث استعماری در آمریکای لاتین و آفریقا، انقلاب صنعتی در بریتانیا و فروپاشی امپراتوریهای بزرگ میپردازند. در این تحلیلها مشخص میشود که ملتهایی که دارای نهادهای فراگیر هستند، توانستهاند از منابع خود بهطور موثر استفاده کنند و مسیر رشد و توسعه را طی کنند، درحالیکه ملتهایی که نهادهای انحصاری بر آنها حاکم بوده، گرفتار فقر، نابرابری و بیثباتی شدهاند. نویسندگان استدلال میکنند که نهادهای فراگیر، بهواسطه فراهم کردن زمینه برای مشارکت گسترده مردم در اقتصاد و سیاست، رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی را بههمراه دارند. در مقابل، نهادهای انحصاری، با تمرکز قدرت و ثروت در دست اقلیتی خاص، نهتنها از نوآوری و پیشرفت جلوگیری میکنند، بلکه زمینه را برای بیثباتی و زوال اقتصادی فراهم میآورند. در تحلیل تاریخی، کتاب به مواردی اشاره میکند که چگونه تغییرات نهادی موجب رشد یا سقوط ملتها شده است. برای مثال، انقلاب صنعتی در بریتانیا تا حد زیادی بهدلیل وجود نهادهای فراگیر مانند حقوق مالکیت قوی و نظام سیاسی باز بود که به کارآفرینان و نوآوران اجازه داد تا از ایدههای خود بهرهبرداری کنند. در مقابل، مستعمرات اسپانیا در آمریکای لاتین بهدلیل نهادهای انحصاری که از زمان استعمار به جا مانده بود، نتوانستند از منابع طبیعی غنی خود برای توسعه اقتصادی استفاده کنند و به یکی از فقیرترین مناطق جهان تبدیل شدند. مثال دیگری که در کتاب بررسی میشود، کرهشمالی و جنوبی است. این دو کشور که دارای تاریخ، فرهنگ و منابع مشابهی بودند، به دلیل تفاوت در نهادهای سیاسی و اقتصادیشان به دو مسیر کاملا متفاوت رفتند؛ کرهجنوبی با نهادهای فراگیر خود به یکی از اقتصادهای پیشرو جهان تبدیل شد، درحالیکه کره شمالی با نهادهای انحصاری و سرکوبگر خود در فقر و انزوا فرو رفته است. در نهایت، کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» با ارائه دیدگاهی جدید درباره علل توسعه و افول ملتها، به چالشهای اساسی در مسیر رشد اقتصادی و سیاسی اشاره و استدلال میکند که آینده ملتها وابستهبه توانایی آنها در ایجاد نهادهایی است که بهجای بهرهکشی، به تقویت حقوق، آزادیها و مشارکت مردم بپردازند. این کتاب تاکید دارد که مسیر رشد یا شکست یک ملت نهتنها به تصمیمات رهبران بلکه به کنش و تعامل مستمر جوامع با ساختارهای سیاسی و اقتصادی بستگی دارد و کیفیت نهادها عامل تعیینکنندهای در سرنوشت کشورهاست.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد