17 - 04 - 2025
چرا کشورهای اوپک به سمت پالایش و پتروشیمی میروند؟
حامد قدوسی، حسین مقدم، فرانتس ویرل*
این مقاله به بررسی استدلالهای هنجاری و اثباتی درباره اینکه چرا کشورهای صادرکننده نفت و گاز- بهویژه اعضای اوپک – ممکن است به جای صادرات موادخام، به گسترش فعالیت در صنایع پاییندستی (مانند پالایش و پتروشیمی) روی بیاورند، میپردازد. در واقع، پالایش در داخل کشور میتواند نوعی پوشش در برابر نوسانات قیمت نفت فراهم کند. افزون بر این، از آنجا که فعالیتهای پاییندستی شامل وظایف پیچیدهتری هستند، این ظرفیت را دارند که آثار سرریز گستردهای در اقتصاد ایجاد کرده و در نتیجه، موجب توسعه اقتصادی فراگیر شوند.
توضیحات اصلی در این زمینه شامل تفکیک قیمتی (مانند مالیاتهای صادراتی)، سازمان صنعتی (مانند حقوق مالکیت)، کارایی (مانند ادغام عمودی)، توسعه محلی و آثار سرریز (مانند تاثیر بر مزیت نسبی)، پوشش ریسک، تغییرات اقلیمی و در نهایت اقتصاد سیاسی (مانند لابیگری و ساخت امپراطوری) هستند که هم از منظر هنجاری و هم از منظر اثباتی بررسی شده و سپس با واقعیتها سنجیده میشوند.
در این مقاله تاکید شده است که تمام این توجیهات تنها زمانی اثر بخش هستند که ملاحظات سیاسی کنار گذاشته شوند. سیاستهایی مانند اعطای انحصار به شرکتهای ملی نفت و یارانههای بسیار گسترده برای فرآوردههای نفتی پالایش شده، در واقع میتوانند مانعی برای دستیابی به برخی از این اهداف باشند.
1- چرا کشورهای صادرکننده نفت و گاز به توسعه صنایع پاییندستی (پالایش، پتروشیمی، و …) علاقهمند هستند؟
کشورهای صادرکننده نفت و گاز به دلایل مختلفی به دنبال فعالیتهای پاییندستی هستند، از جمله پتانسیل برای تولید سود، ایجاد اشتغال و توسعه سرمایه انسانی. آنها همچنین ممکن است قصد داشته باشند منابع را با نرخهای ترجیحی از طریق یارانهها به جمعیتهای محلی ارائه دهند، از طریق ادغام عمودی از اقتصادهای مقیاس بهرهبرداری کنند، در ارتقای منابع مزیت مقایسهای کسب کنند، توسعه اقتصادی وسیعتری را از طریق اثرات صنعت تحریک کنند و در برابر نوسانات قیمت که ویژگی بازارهای منابع است، پوشش دهند.
2- توجیهات «هنجاری» (کارایی اقتصادی) اصلی که از پاییندستی شدن کشورهای صادرکننده نفت و گاز پشتیبانی میکنند، چیست؟ آیا این توجیهات در عمل تحقق یافتهاند؟
توجیهات هنجاری شامل ارائه منابع به جمعیت محلی با نرخهای یارانهای، کسب اقتصادهای مقیاس از طریق ادغام عمودی (همانطور که هفت خواهران انجام دادند)، ایجاد مزیت مقایسهای، ایجاد اثرات اقتصادی از طریق نیاز به کارهای پیچیدهتر و پوشش در برابر نوسانات قیمت است. با این حال، مطالعه نشان میدهد که کمتر از این توجیهات هنجاری در عمل به طور کامل فعالیتهای این کشورها را توضیح میدهند. یارانهها اغلب بهطور سیاسی سوءمدیریت میشوند و به شرکتهای نفتی ملی انحصار داده میشود که کارایی اقتصادی را مختل میکند.
3- علاوه بر دلایل اقتصادی، انگیزههای سیاسی و استراتژیک برای سرمایهگذاری کشورهای صادرکننده نفت و گاز در صنایع پاییندستی چیست؟
دلایل مثبت یا اقتصادی- سیاسی شامل تقویت امنیت تامین، بهویژه برای کشورهایی که تحتتحریمها هستند، ارائه یارانه به صنایع محلی از طریق لابیگری، تجمیع قدرت برای نخبگان و ساخت امپراطوری بهمنظور راضی کردن مقامات قدرتمند است. سرمایهگذاری در صنایع پاییندستی میتواند بهعنوان یک ابزار تعهدی عمل کند که پرتفویهای مالی قادر به ارائه آن نیستند، زیرا دارایی ملموستری است که کمتر تحت فشار سیاسی برای فروش قرار میگیرد.
4- برخی از مشکلات یا معایب توسعه صنایع پاییندستی در کشورهای MENA که در حال حاضر پیادهسازی میشود، چیست؟
با وجود اعلام چندین دهه اهداف، صنایع پاییندستی کشورهای MENA اغلب از وعدههای خود عقب میمانند. معمولا ظرفیت پالایش اضافی وجود دارد و ظرفیت پالایش داخلی ممکن است در بسیاری از کشورها از تقاضا فراتر رود. یارانههای ارائه شده به مصرفکنندگان محلی که معمولا برای جلب حمایت سیاسی اجرا میشوند، منجر به نتایج اقتصادی مشکوک میشوند و میتوانند حذف آنها دشوار باشد. اعطای انحصار به شرکتهای نفتی ملی میتواند رقابت و نوآوری را مختل کند.
5- ادغام عمودی (ترکیب فعالیتهای بالادستی و پاییندستی) چگونه بر سودآوری و کارایی در صنعت نفت و گاز تاثیر میگذارد؟ آیا ادغام عمودی مزیت دارد؟
مطالعه نشان میدهد که منافع ادغام عمودی مشکوک است. اگرچه ممکن است منافع ناشی از ترکیب انواع مختلف نفت خام را فراهم کند، ممکن است مزایای ناشی از تطبیق با تغییرات تقاضا را قربانی کند. شواهد نشان میدهند که بسیاری از شرکتهای نفتی بینالمللی تخفیف در سرمایهگذاری بازار را تجربه میکنند که نشان میدهد بازدههای ناشی از ادغام عمودی منفی هستند. شرکتهای یکپارچه لزوما سودآوری بالاتری ندارند. نظریههای هزینههای معامله و حقوق مالکیت لزوما ادغام شرکتهای بالادستی با پاییندستی را توجیه نمیکنند.
6- آیا فعالیتهای پاییندستی مانند پالایش و پتروشیمی میتوانند واقعا توسعه اقتصادی وسیعتری (مانند ایجاد شغل، ترویج آموزش) در کشورهای صادرکننده منابع ایجاد کنند؟
پتانسیل ایجاد اثرات جانبی اغلب بهعنوان یک مزیت مطرح میشود. با این حال، پالایش خود نیروی کار زیادی نسبت به سرمایهگذاری بهکار نمیگیرد و لزوما از نظر تکنولوژیکی پیشرفتهتر از استخراج نیست. پتروشیمیها ممکن است به نیروی کار ماهرتر نیاز داشته باشند و پتانسیل اثرات تحقیقاتی را دارند اما تنها در صورتی که این کارخانهها فراتر از تولید کالاهای خام حرکت کنند. اینکه گسترش در این فعالیتها معمولا در خارج از کشور انجام میشود، نشان میدهد که هدف، توسعه داخلی نیست. نیاز به توسعه معیارهای دقیقتری برای ارزیابی چگونگی تحریک صادرات منابع و صنایع پاییندستی مرتبط در توسعه محلی وجود دارد.
7- چگونه فعالیتهای پاییندستی میتوانند بهعنوان پوشش در برابر نوسانات قیمت نفت عمل کنند؟ آیا روشهای بهتری برای پوشش وجود دارد؟
فعالیتهای پاییندستی مانند پالایش میتوانند بهعنوان پوشش عمل کنند زیرا حاشیههای سود آنها ممکن است با قیمتهای نفت رابطه معکوس داشته باشند. هنگامی که قیمتهای نفت خام کاهش مییابند، حاشیههای پالایش ممکن است افزایش یابند. با این حال، این استراتژی احتمالا از یک پرتفوی مالی جهانی و متنوعتر ضعیفتر است. یک پرتفوی متنوعتر در برابر فشارهای سیاسی مقاومتر است، زیرا اجزای آن میتوانند برای رفع نیازهای مالی به فروش برسند.
8- پیامدهای سیاستهای تغییرات اقلیمی برای کشورهای صادرکننده نفت و گاز در حال پاییندستی شدن چیست؟
کشورهای صادرکننده نفت و گاز میتوانند بر توسعه فناوریهای جمعآوری و ذخیرهسازی کربن تمرکز کنند تا تاثیرات زیستمحیطی صنایع خود را کاهش دهند که آنها را در موقعیت منحصربهفردی برای برآوردن تقاضای جهانی برای کالاهای انرژیبر با اثرات کربنی کمتر قرار میدهد. با این حال، شواهدی از پروژهها یا برنامههای واقعی در این زمینه وجود ندارد.
* این مطلب از مقالهای با عنوان « Going downstream – An economical option for oil and gas exporting countries?» استخراج شده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد