23 - 04 - 2024
چرخش سرمایه از کار به ثروت
خالد توکلی*- تردیدی نیست در جامعهای زندگی میکنیم که اقشار، گروههای اجتماعی و اعضای آن با مسائل و مشکلات فراوانی دستبهگریبانند و ناخرسندی از وضعیتی که در آن بهسر میبرند در بسیاری از روابط و رفتارها و ایستارهای اجتماعی به چشم میخورد. در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این مسائل به شکل تاثیرگذاری تعاملات اجتماعی و روحیات فردی را تحت تاثیر قرار داده و تا حد زیادی زندگی در جامعه را دشوار ساختهاند. در این نوشتار هدف آن نیست از توسعه و موانع آن، به شیوه کلاسیک سخنی به میان آید و از لزوم سرمایهگذاری، صنعتیشدن و سرمایههای مادی، انسانی و اجتماعی ذکری شود. بیشتر هدف آن است که از منظری غیرتوسعهای به پدیدهای که اکنون در جامعه رواج دارد، پرداخته شود. حال اینکه ممکن است این پدیده که به یک مساله اجتماعی تبدیل شده است، بر روند و مسیر توسعه موثر باشد. یکی از مسائلی که جامعه ما را به این حالوروز انداخته و در محافل علمی و دانشگاهی کمتر مورد بررسی قرار گرفته، این است که دستیابی به مزایای اجتماعی قدرت، ثروت و منزلت برای برخی افراد جامعه بسیار ساده و آسان شده است، بهگونهای که این افراد رهصدساله را یکشبه میپیمایند. در ظاهر شاید گفته شود این امر نهتنها مساله اجتماعی نیست، بلکه باید آن را بهمثابه مزیتی برای جامعه بهشمار آورد که رسیدن به مزایای اجتماعی نهتنها دشوار نیست، بلکه بهسادگی ممکن و میسر میشود. برای تبیین و توضیح این مساله به مثالهایی در حوزه اقتصاد و منزلت و مقایسه آن با گذشته اشاره میکنم.
در گذشتهای نهچندان دور و در آموزش و تربیت افراد و نیروی انسانی، صرفا هدف و آرمان اجتماعی دارای اهمیت نبود، بلکه همراه با آن وسیله و راه رسیدن نیز مهم تلقی میشد. ثروت آنگاه مطلوب بود که نتیجه کار و رنج باشد، در غیر این صورت مورد پسند جامعه واقع نمیشد و این امر را در فرآیند جامعهپذیری به شیوههای مختلف به نسلهای آینده القا میکردند. در آن زمانها، یک راه مقبول و معقول برای رسیدن به ثروت وجود داشت و آن این بود که: نابرده رنج، گنج میسر نمیشود. کار، سرمایه جاودانی و جوهر انسان بود و ثروتی که از این طریق حاصل میشد، حلال و مشروع. این نکته را با روشها و زبانهای مختلف از شعر و داستان گرفته تا تمرین خوشنویسی در کلاس هنر، تکرار میکردند تا درونی شود. افرادی که با عرق جبین و کار و پیشه، ثروت و مالی کسب کرده بودند، الگوی جوانان بوده و قدر میدیدند و بر صدر مینشستند.
در مقابل، چند راه نیز وجود داشت که از طریق آنها دستیابی به ثروت بادآورده فراهم بود اما همواره در داستانهای فولکلوریک و فرهنگعامه مورد مذمت واقع میشدند و پیامدهای ناگوار آن را گوشزد میکردند که مبادا به الگویی برای جوانان تبدیل شوند. یکی از آن راهها دستیابی به مال و ثروت فراوان از طریق ارث بود. حکایات و داستانهایی که محتوا و مضامین اخلاقی داشتند معمولا نگاه خوشبینانهای نسبت به این راه رسیدن به ثروت نداشتند. در بیشتر این افسانهها و حکایات، فردی که ارث فراوانی به او میرسید یا در حلقه دوستان ناباب گرفتار میآمد یا تنبلی و مفتخوری بر وی چیره میگشت و چندی طول نمیکشید که ثروت بادآورده به پایان میرسید و…راه دوم دستیابی به ثروت هنگفت و آسان، یافتن گنج یا تلاش برای دستیابی به ثروت از این طریق بود. در برخی حکایات چنین روایت میشد افرادی که گنجی را مییافتند در نهایت و بههنگام تقسیم آن بر اثر طمع و زیادهخواهی به توافق نمیرسیدند و به علت اختلاف و درگیری همدیگر را میکشتند. در برخی دیگر از حکایتها، گنج طلسم شده و در حالی که به وسیله موجودات یا حیوانات خطرناکی از آن مراقبت میگردد، توصیف میشود، شرط رسیدن به آن نیز همواره گذشتن از آن موقعیتهای مرگبار و رویارویی با موجودات خطرناک بازی با جان و تن بوده است که اگر قناعت و مناعتطبع داشته باشیم ثروت و مال دنیا ارزش آن را ندارد که از جان برای آن هزینه شود.
این دو راه، آنچنان که در حکایات آمده است منجر به ثروت و سرمایه ماندگار و مقبول نمیشود، بلکه کار بهعنوان سرمایه و ثروت جاودانی معرفی میگردد، صرفاً از طریق رنج راه رسیدن به گنج هموار میگردد و این ثروت و گنج است که در جامعه پذیرفته و مقبول واقع میشود. درگذشته اگر فردی پس از سالها کار و کوشش به ثروتی میرسید، به دلایل مختلف ازجمله ارزشهای اجتماعی و نظارت مبتنی بر آنکه بهطور کلی فقر را فخر میدانست؛ برخلاف نوکیسهها و کسانی که دارای ثروتهای بادآورده هستند، آن را بهوسیلهای برای خودنمایی تبدیل نمیکرد. علاوهبر این، معمولا افراد در سنین میانسالی و پیری به ثروت دست مییافتند و در این سنین نه خودنمایی پسندیده است و نه انگیزهای برای آن وجود دارد. ضمنا با توجه به اینکه برای کسب و تحصیل ثروت، سالها در کنار استادکار نشسته و رنج شاگردی را متحمل شده، سختی و مرارت فراوانی را متحمل شده بودند، آن را آسان از دست نمیدادند. رنج شاگردی و نشستن در کنار استادکار صرفا آموزش مهارتهای شغلی نبود در کنار آن اصولی اخلاقی چون شکیبایی، تواضع و فروتنی نیز فراگرفته میشد.
امروزه اما وضعیت بهگونهای دیگر است. راه رسیدن به ثروتهای افسانهای (برای تعدادی از افراد جامعه) هموار است و در سنین جوانی بدون آنکه رنجی را تحمل کنند از تمامی امکانات اقتصادی برخوردار میشوند، به خودنمایی میپردازند، خود را برتر از دیگران میدانند و به دیگران فخر میفروشند. تفاخر، خودنمایی و نمایش ثروت که اکنون به شکلهای مختلف از داشتن اتومبیلهای وارداتی گرانقیمت گرفته تا پوشاکهای مارکدار و تفریحهای آنچنانی موجب شده است که در وهله اول ثروت بر دیگر مزایای اجتماعی اولویت یابد و در وهله دوم این افراد تازهبهدوران رسیده برای بخشی از نوجوانان و جوانان- که تعدادشان هم کم نیست- تبدیل به الگو و گروه مرجع شوند و ایشان نیز بیصبرانه برای پیمودن راهی مشابه تلاش نمایند.
درواقع یکی از نتایج ناخواسته ثروتهای بادآورده اعلام اختلاسهای چندمیلیاردی و پرداختن به آنها در رسانهها در جامعهای که پول، ارزش است گرایش بیشتر به اختلاسگران و روشهایی است که در پیش گرفتهاند. این وضعیت آنگاه تشدید میشود این تصور در میان عامه مردم وجود دارد که با آنها برخورد جدی نیز صورت نمیگیرد. راز اختلاسهای چندمیلیاردی و سیریناپذیری اختلاسگران نیز این نکته نهفته است که ثروت راه رسیدن به دیگر مزایای اجتماعی (منزلت و قدرت) را نیز هموار میسازد.
* جامعهشناس
منبع: آیندهنگر
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد