15 - 01 - 2025
چشمانداز ژئواکونومیک خاورمیانه و ایران
بازگشت ترامپ به قدرت و سیاستهای او در حوزه انرژی، تغییر اقلیم و گذار به انرژی سبز، پیامدها و فرصتهایی را در خاورمیانه ایجاد خواهد کرد. در این میان آینده روابط ایران و آمریکا به رویکردهای طرفین، سناریوهای مختلفی دارد.
در گزارش مرکز پژوهشهای اتاق ایران با عنوان «ترامپ در کاخ سفید: چشمانداز ژئواکونومیک خاورمیانه و ایران» بازگشت دونالد ترامپ به قدرت بررسی شده است. در این گزارش عنوان شده است: بازگشت دونالد ترامپ به قدرت میتواند فصل جدیدی از روابط پیچیده میان ایالاتمتحده و خاورمیانه را رقم بزند. سیاستهای او در حوزه انرژی، اقتصاد، تغییرات اقلیمی، ثبات ژئوپلیتیکی، زنجیره تامین و گذار به انرژی سبز پیامدهای گستردهای برای منطقه داشته و چالشها و فرصتهایی را پیشروی این روابط قرار خواهد داد. این تحولات، مسیر تعامل آمریکا با خاورمیانه بهویژه ایران را به شکلی عمیق متأثر خواهد کرد.
در حوزه انرژی، ترامپ احتمالا با افزایش تولید داخلی نفت و گاز و کاهش محدودیتهای زیستمحیطی، موجب افزایش عرضه جهانی و کاهش قیمت نفت خواهد شد. این سیاستها، اگرچه ممکن است درآمد کشورهای تولیدکننده نفت نظیر ایران و قدرت اوپک در تنظیم بازار انرژی را کاهش دهد اما فرصتهایی برای تقویت زیرساختهای انرژی آمریکا فراهم میکند. اجرای پروژههای بزرگ زیرساختی و توسعه خطوط لوله نیز از دیگر اولویتهای احتمالی خواهد بود که تاثیرات ژرفی بر اقتصاد جهانی و روابط انرژی منطقهای خواهند داشت.
در بعد اقتصادی، توافقنامههای ابراهیم و پروژههای بلندپروازانهای نظیر چشمانداز ۲۰۳۰ در خاورمیانه، فضایی برای همکاریهای اقتصادی میان ایالاتمتحده و کشورهای منطقه ایجاد میکند. سرمایهگذاری در حوزههای زیرساخت، فناوریهای نوظهور و گردشگری میتواند فرصتهای جدیدی برای شرکتهای آمریکایی فراهم کند. با این حال، کاهش وابستگی اقتصادی خاورمیانه به نفت، فرآیندی زمانبر و نیازمند اصلاحات ساختاری خواهد بود که ممکن است اجرای این همکاریها را به تاخیر بیندازد.
سیاستهای ترامپ بر حوزه تغییرات اقلیمی نیز اثرات قابلتوجهی خواهند داشت. بازگشت به سیاستهای مبتنیبر سوختهای فسیلی و احتمال خروج مجدد از توافقنامه پاریس، روند جهانی گذار به انرژیهای تجدیدپذیر را مختل خواهد کرد. این سیاستها میتوانند سرمایهگذاری در پروژههای انرژی تجدیدپذیر در خاورمیانه، نظیر انرژی خورشیدی و بادی را به تاخیر بیندازند و تلاشها برای کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی را تحتالشعاع قرار دهند.
از منظر ژئوپلیتیکی، سیاست «فشار حداکثری» ترامپ علیه ایران و حمایت گسترده از اسرائیل احتمالا به افزایش تنشها در منطقه منجر خواهد شد. این تنشها میتوانند در مناطقی نظیر خلیجفارس، سوریه و مناقشه اسرائیل و فلسطین تشدید شوند و ثبات منطقهای را به خطر اندازند. از سوی دیگر، سیاستهای تجاری ترامپ، از جمله اعمال تعرفههای سنگین بر واردات، ممکن است بر زنجیره تامین و تجارت جهانی تاثیر بگذارد و اهمیت بنادر استراتژیک خاورمیانه را کاهش دهد.
در بعد پولی و اقتصادی، کنترل تورم توسط فدرالرزرو و تاثیرات آن بر اقتصادهای وابسته به دلار در خاورمیانه، نقشی کلیدی در ثبات اقتصادی منطقه خواهد داشت. کاهش نرخ بهره و تورم داخلی میتواند سرمایهگذاری در بخشهایی مانند املاک و گردشگری را تقویت کرده و زمینه را برای همکاریهای اقتصادی گستردهتر میان آمریکا و کشورهای منطقه فراهم کند.
سرانجام آینده روابط ایران و ایالاتمتحده نیز بهشدت به رویکردهای طرفین و سناریوهای مختلف وابسته است. احتمال بازگشت به سیاست فشار حداکثری، تعامل دیپلماتیک برای دستیابی به یک توافق جامعتر یا حتی تشدید تنشها تا حد درگیری نظامی، مسیر روابط را تعیین خواهد کرد. از سوی دیگر، حفظ وضعیت موجود با مدیریت تنشها نیز میتواند بهعنوان راهبردی موقت در نظر گرفته شود. موفقیت در مدیریت این پیچیدگیها به توانایی آمریکا و کشورهای خاورمیانه در ایجاد نقاط مشترک و تعریف چارچوبهای همکاری چندجانبه وابسته است. سرانجام، سیاستهای ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری، باوجود چالشها میتواند فرصتی برای تقویت تعاملات اقتصادی و پیشبرد ثبات در منطقه فراهم کند.
نفت، انرژی و تنوعبخشی اقتصادی
انرژی، بیتردید مهمترین عامل شکلدهنده به روابط خاورمیانه با بلوکهای قدرت و ثروت جهانی است. سیاستهای انرژی دونالــد ترامپ، تاثیرات گستردهای بر صنعت نفت، هم در داخــل ایالاتمتحـده و هم در سطح جهانی، خواهد داشت. دولـت او با تمرکز بر گسترش تولید داخلـی نفت و گاز و تحت شعار «حفاری، حفاری، حفاری» به دنبال دستیابی به تسلط انرژی و کاهش وابستگی به واردات نفت خارجـی است. این سیاست شامل صــدور مجوزهای بیشتر برای حفاری در آبهای ایالات متحده و کاهش محدودیتهای نظارتی است که تاکنون مانع اکتشاف و تولید منابع جدید بودهاند. پیشبینی میشود این اقدامات موجـب افزایش عرضـه جهانی نفت و کاهش قیمتها شود.
برآوردها حاکی از آن است که قیمت نفت ممکن است به حدود ۶۰ دلار در هر بشکه برسد. این تحولات تاثیرات مهمی بر اقتصادهای وابسته به نفت، بهویژه در خاورمیانه، خواهد داشت و میتواند بر درآمد کشورهای تولیدکننده نفت و جایگاه آنها در بازار جهانی انرژی اثـر بگـذارد. کاهش قیمت نفت احتمالا به کاهش هزینههای سوخت برای مصرفکنندگان منجـر خواهد شد و همزمان پویایی بازارهای جهانی انرژی را تغییر میدهد. در این راستا، دولـت ترامپ با هدف بهبود شبکه حملونقل و توزیع نفتخـام، برنامههایی برای تسریع در روند تایید پروژههای زیرساختی انرژی در نظـر دارد. این پروژهها شامل توسعه خطــوط لولــهای مانند «کیستون ایکسال» است که به افزایش ظرفیت انتقال نفت و گاز و ارتقـای کارایی زنجیره تامین انرژی در ایالت متحـده کمک خواهد کرد.
پیشبینی میشود دونالـد ترامپ در صورت بازگشت به قـدرت، فرمان اجرایی 13990 را که در نخستین روز ریاستجمهوری جو بایدن صـادر شده بود و از تمام آژانسهای فدرال میخواست بحـران تغییرات آبوهوایی را در اولویت قرار دهند، لغــو کند. او احتمالا دستوری جدید برای کاهش محدودیتهای تولید نفت و گاز در زمینها و آبهای فدرال صـادر خواهد کرد. این اقدامات اولیه، اگرچـه بهسرعت و در روزهای نخست ریاستجمهوری ترامپ اجرایی خواهند شد اما تنها آغازگــر تغییرات عمیقتر و تدریجی در سالهای بعد خواهند بود.
کارشناسان بر این باورند که برخــی اصلاحات بزرگتر، مانند بازنگــری در قوانین توسط آژانس حفاظـت محیطزیست، ممکن است تـا سه سال زمان ببرد تـا به طـور کامل اجرایی شود. در همین حـال، چشمانداز کوتاهمدت بازار نفتخـام آمریکای شمالی نشان میدهد که تـا سال ۲۰۲۵ تولید روزانه نفتخـام ایالات متحـده ممکن است با افزایش 445هزار بشکهای به 7/13میلیون بشکه در روز برسد که از رکورد تاریخـی سال ۲۰۲۴ نیز فراتـر خواهد رفت.
باوجود پیشبینی بهبود اقتصـادی چین، احتمالا حرکت جهانی به سمت وسایل نقلیه الکتریکی رشد تقاضـای نفت را محدود خواهد کرد. اکثر پاسخدهندگان نظرسنجی «رویترز» انتظار دارند که بازار نفت در سال آینده با مازاد عرضه مواجه شود. تحلیلگـران بانک جیپیمورگان پیشبینی میکنند عرضه جهانی نفت از تقاضا به میزان 1/2میلیون بشکه در روز پیشی بگیرد. اوپـک پلاس که تقریبا نیمی از نفت جهان را تولید میکند، در نشست دسامبر خـود تصمیم گرفت افزایش تولید نفت را سهماه به تعویق بیندازد و کاهش تولید فعلــی را تا پایان سال ۲۰۲۶ تمدید کند. این تصمیم به دلیل پیشبینی رشد بیشتر عرضه از سوی کشورهای غیراوپـکپلاس نسبت به تقاضا در سال ۲۰۲۵ گرفتـه شد. این شرایط احتمالا فضای محـدودی برای افزایش تولید اوپـکپلاس باقـی خواهد گذاشت و بازنگـری کاهش تولید ممکن است به سهماهه چهارم سال ۲۰۲۵ موکول شود.
تقویت روابط اقتصادی و سرمایهگذاریها
بازگشت ترامپ به قدرت میتواند به گسترش روابط اقتصــادی میان ایالات متحده و خاورمیانه و افزایش فرصتهای سرمایهگذاری مستقیم خارجـی((FDI منجـر شود. بازارهای نوظهور خاورمیانه، بهویژه در بخشهایی مانند زیرساخت، فناوری و گردشگری، ظرفیت بالایی برای بهرهمندی از این سرمایهگذاریها دارند. حمایت ترامپ از توافقنامههای عادیسازی روابط، مانند توافقنامههای ابراهیم، میتواند سرمایهگذاریهای آمریکایی در منطقه را تقویت کرده و به گسترش روابط تجـاری کمک کند. بخشهای دفاعی و انرژی نیز از همکاریهای اقتصـادی فزاینده بهره خواهند برد زیرا این حوزهها از مهمترین اولویتهای استراتژیک ایالات متحده در منطقه محسوب میشوند. با این حال تغییرات جهانی و حرکت خاورمیانه به سمت کاهش وابستگی به نفت ممکن است چالشهایی ایجاد کند.
کشورهای منطقه باید برای سازگاری با اولویتهای اقتصــادی جدید، از جملــه تنوعبخشی به اقتصادهای خــود، اقدامات مؤثری انجـام دهند تا بتوانند از فرصتهای جدید بهرهبرداری کنند.
زیرساختها
کشورهای خاورمیانه بهشدت در پروژههای زیرساختی سرمایهگذاری میکنند و این روند فرصتهای قابلتوجهی برای شرکتهای آمریکایی در زمینه ساختوساز، مهندسی و خدمات مرتبط ایجـاد میکند. بازار ساختوساز زیرساختی در خاورمیانه و آفریقا به ارزش تقریبی ۴۸میلیارد دلار رسیده است و پیشبینی میشود که طــی دوره 2025 تا 2030 با نرخ رشد سالانه مرکب(CAGR)بیش از 5/3درصد افزایش یابد. در عربستان سعودی، ابتکار چشمانداز ۲۰۳۰ منجـر به اجـرای پروژههای عظیمی با هدف مدرنسازی کشور و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتـی شده است. از جملـه این پروژهها، توسعه منطقه تاریخـی «درعیه» در ریاض با سرمایهگذاری ۶۵میلیارد دلاری است که درحـال پیشرفت است. انتظار میرود فعالیتهای ساختمانی در این پــروژه تا سال ۲۰۲۷ به طــور قابلتوجهی افزایش یابد.
ایران، آمریکا و تنشهای منطقهای
از منظر حامیان ترامپ و برخــی تحلیلگــران با گذشت چهار سال از پایان دوره اول ریاستجمهوری دونالــد ترامپ، شرایط منطقهای ایران دستخوش تغییرات قابلتوجهی شده است. توازن قدرت میان ایران و اسرائیل که در سال ۲۰۲۱ نسبتا پایدار به نظر میرسید، اکنون بهشدت تغییر کرده است.
درگیریهای اخیر میان ایران و متحدانش(مانند حماس و حزبالله) با اسرائیل و واکنش شدید اسرائیل، بیثباتـی تـازهای در منطقـه ایجاد کرده است. همزمان، فروپاشی حکومت اسد در سوریه نیز جایگاه منطقهای ایران را تحتتاثیر قرار داده است. این تغییرات خطــرات و فرصتهای مهمی برای دولــت احتمالــی جدید ترامپ ایجـاد میکند. از یکسو، تشدید حـملات اسرائیل به ایران میتواند واکنشهای شدیدی از سوی ایران به همراه داشته باشد، مانند اختلال در مسیرهای نفتـی خلیجفارس یا تسریع برنامههای هستهای که این موارد ممکن است به بحـران جهانی انرژی و اقتصـادی منجر شوند. از سوی دیگـر، اگـر دولـت ترامپ رویکردی انعطافپذیرتـر اتخـاذ کند، ممکن است ایران نیز موضع همکاری بیشتری در پیش گیرد و بر دیپلماسی و کاهش تنشها تاکید کند. سرانجام، آینده روابط ایران و ایالاتمتحـده در این محیط متغیر منطقـهای، به نوع رویکرد طرفین بستگی دارد. منافع متعارض، متفاوت و مشترک دو کشور در خاورمیانه میتواند بر مسیر این روابط تاثیرگـذار باشد و تاکید طرفین بر هرکدام از این منافع، مسیر آینده را تعیین خواهد کرد. نقـش فزاینده عراق بهعنوان میانجی منطقـهای تـا تغییرات ژئوپلیتیکی در خلیجفارس، این دوره میتواند تاثیرات عمیقـی بر ثبات و نظـم منطقـهای داشته باشد. بررسی این تحولات و نحـوه تعامل دولـت ترامپ با آنها، چشمانداز روشنی از اولویتهای سیاست خارجـی آمریکا در خاورمیانه ارائــه میدهد. در ادامه، به تحلیل هریک از این تحولات و راهبردهای ممکن میپردازیم.
گذار پس از اسد در سوریه
فروپاشی ناگهانی دولــت بشار اسد در اواخــر سال ۲۰۲۴، یکی از مهمترین تحولات منطقهای است که دولـت دوم دونالـد ترامپ باید با آن مواجه شود. این فروپاشی که از پیامدهای درگیریهای اخیر منطقه است، فرصتها و چالشهای راهبردی قابلتوجهی را به همراه دارد. انتقال سیاسی در سوریه، به رهبری گـروه هیاتتحریرالشام، از منظـر برخـی تحلیلگـران میتواند فرصتـی برای آمریکا باشد. آنان معتقدند مشارکت فعال ایالات متحده در این فرآیند میتواند به از بین رفتن نفوذ ایران و روسیه در سوریه منجر شده و زمینهساز بازسازی ثبات و توسعه اقتصـادی در این کشور و منطقـه شود اما اگـر این انتقال شکست بخــورد، پیامدهای بالقوه شامل بازگشت جنگ داخلــی، قدرتگیری مجـدد گروههایی مانند داعش و تضعیف نیروهای دموکراتیک سوریه از متحدان آمریکا، خواهد بود. اگرچــه ترامپ بارها تاکید کرده است که تحولات سوریه ارتباط مستقیمی با منافع آمریکا ندارد، ظهور دوباره داعش میتواند این ارتباط را دوباره برقـرار کند. در چنین شرایطی، احتمالا دولـت آمریکا ناچـار خواهد شد نقشی فعالتر ایفا کند تا از تهدیدات امنیتی ناشی از بیثباتی در سوریه جلوگیری کند.
درگیری اسرائیل و فلسطین
دولــت دوم دونالــد ترامپ با یکی از بحرانیترین دورههای درگیری اسرائیل و فلسطین مواجـه خواهد بود. حملــه حماس به اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ و پاسخ شدید اسرائیل، سطح بیسابقهای از خشونت را در منطقه رقم زده است. تخریب گسترده غــزه و آوارگــی ۹۰درصد از جمعیت آن موجـب افزایش حمایت بینالمللـی از حـق تعیین سرنوشت فلسطینیها شده و فشارهای دیپلماتیک بر اسرائیل را شدت بخشیده است. در این میان، اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو با تقویت مواضـع نظامی و سیاسی خــود در کرانه باختـری و غـزه، پیچیدگیهای تـازهای به بحـران افزوده است. این اقدامات، همراه با سیاستهای سختگیرانه علیه فلسطینیها، واکنشهای گسترده بینالمللــی و افزایش تنشهای داخلــی را به دنبال داشته است. ترامپ در تلاش خواهد بود تا با گسترش توافقنامههای ابراهیم و عادیسازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی، دستاوردهای دیپلماتیک دوره اول خـود را تقویت کند. با این حـال، موفقیت این برنامهها بهشدت به نحوه مدیریت بحران فلسطین و تعامل اسرائیل با جامعه جهانی وابسته است. سیاستهای سختگیرانه اسرائیل علیه فلسطینیها میتواند این تلاشها را با چالشهای جـدی مواجـه کرده و مانع پیشبرد توافقات جدید شود. در مجموع، دولــت ترامپ با یک دوگانگــی حساس مواجه خواهد بود: از یکسو تلاش برای حفظ روابط استراتژیک با اسرائیل و از سوی دیگـر، مدیریت فشارهای بینالمللـی برای حمایت از حقـوق فلسطینیها. توانایی دولـت در متعادلسازی این دو رویکرد، تاثیر بسزایی در ثبات منطقهای و موفقیت دیپلماتیک آمریکا در خاورمیانه خواهد داشت.
لبنان و حزبالله
برخـی تحلیلگـران آمریکایی معتقدند که تغییر موقعیت حزبالله در نتیجه درگیریهای اخیر با اسرائیل، فرصتی بیسابقه برای دولــت دوم دونالــد ترامپ فراهم کرده است تا با اعمال فشارهای بیشتر، برای خلــعسلاح این گــروه تلاش کند. این تحلیلگــران بر این باورند که دولــت ترامپ میتواند با تقویت رهبران سیاسی قـوی در لبنان و حمایت از بازسازی دولتـی مستقل و کارآمد، نفوذ حزبالله را به طـور قابلتوجهی کاهش دهد. با این حال این روند حتی در صورت تلاشهای منظم و هدفمند دولــت ترامپ با پیچیدگیهای فراوانی همراه خواهد بود. ساختار چندگانه قـدرت در لبنان، پیوندهای سیاسی و اقتصـادی حزبالله به ایران و نقـش منطقـهای این گـروه، موانعی جدی برای تحقـق این هدف ایجاد میکنند. موفقیت در این زمینه نیازمند تعامل هماهنگ با بازیگــران منطقهای و بینالمللــی و اتخــاذ راهبردی جامع و پایدار خواهد بود که نهتنها بر تضعیف حزبالله بلکه بر تقویت نهادهای دولتی لبنان تمرکز کند.
یمن و بحران دریای سرخ
درگیریهای یمن اکنون وارد دهمین سال خـود شده اما همچنان با پیچیدگیها و بیثباتیهای گسترده مواجه است. حوثیها با انجام حملات فرامرزی و کنتـرل مسیرهای کشتیرانی در دریای سرخ به یکی از نیروهای مهم منطقهای تبدیل شدهاند و نقش قابلتوجهی در معادلات امنیتی منطقه ایفا میکنند. برخـی تحلیلگـران آمریکایی بر این باورند که دولـت ترامپ باید رویکردی استراتژیک برای مقابلـه با این گـروه اتخـاذ کند. این رویکرد باید بر سه محـور اصلـی متمرکز باشد؛
1- حل بحران انسانی یمن از طریق حمایت از کمکهای بشردوستانه و کاهش فشار بر جمعیت آسیب دیده
2- کاهش نفوذ حوثیها با تقویت دولـت قانونی یمن و ایجاد ائتلافهای منطقـهای برای محـدود کردن قـدرت این گـروه
3- تضمین امنیت مسیرهای دریایی حیاتـی در دریای سرخ که برای تجارت جهانی و ثبات اقتصـادی اهمیت استراتژیک دارد.
اتخـاذ چنین رویکردی میتواند نهتنها به حـل بحـران انسانی و امنیت منطقـهای کمک کند، بلکه در کاهش تنشهای ژئوپلیتیکی و تقویت ثبات منطقـه نیز تاثیرگـذار باشد.
ترکیه و تغییرات منطقهای
ترکیه طـی چهار سال گذشته با عادیسازی روابط با کشورهای مخالـف پیشین، توانسته موقعیت خـود را در منطقه تقویت کند. سقوط دولــت اسد نیز فرصتهای تازهای برای ترکیه ایجـاد کرده تا نفوذ خـود در سوریه را گسترش دهد و اهداف ژئوپلیتیکی خـود را دنبال کند. روابط ترکیه و آمریکا در دوره دوم ریاستجمهوری دونالـد ترامپ احتمالا با بهبود مواجه خواهد شد، بهویژه اگـر ایالات متحـده تصمیم به خـروج نیروهای خـود از سوریه بگیرد این تغییر میتواند زمینهساز همکاریهای بیشتر دو کشور در خاورمیانه شود، بهویژه در حوزههایی مانند مبارزه با تروریسم، امنیت منطقهای و مدیریت بحرانهای ژئوپلیتیکی. ترکیه بهعنوان یکی از بازیگـران کلیدی منطقـه میتواند در شکلدهی به معادلات جدید خاورمیانه نقـش مهمی ایفا کند و همکاری با آمریکا را به ابزاری برای تقویت نفوذ خـود تبدیل کند.
تحولات ژئواستراتژیک در خلیجفارس
در حالی که کشورهای خلیجفارس به طــور فزایندهای در حال عادیسازی روابط با ایران هستند، اختلافات میان این کشورها و اسرائیل پیچیدهتر شده است. این روند، معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را دستخوش تغییراتـی اساسی کرده است. برخـی تحلیلگـران معتقدند دولـت دوم دونالـد ترامپ باید این تحولات حساس را مدیریت کند و در جهت کاهش نفوذ ایران و تقویت همکاریهای منطقهای میان کشورهای خلیجفارس و اسرائیل تلاش کند. چنین رویکردی میتواند به حفظ تـوازن قـدرت در منطقـه و پیشبرد منافع استراتژیک ایالاتمتحـده کمک کند. موفقیت در این مسیر نیازمند دیپلماسی فعال و ایجاد ائتلافهای جدید منطقـهای خواهد بود تـا اختلافات میان بازیگـران کلیدی مدیریت شده و ثبات منطقـهای تقویت شود.
نقش تقویت شده عراق
عراق به عنوان یک بازیگـر مستقلتر و قویتر در منطقـه ظاهر شده و تلاش میکند تـا با ایجاد تـوازن در روابط با ایران و کشورهای خلیجفارس، نقـش موثری در معادلات منطقـهای ایفا کند. همزمان، دولـت عراق با حفظ همکاریهای استراتژیک با ایالات متحـده، درحـال گسترش نقـش خـود بهعنوان میانجی منطقـهای است. برخـی تحلیلگـران معتقدند که دولـت دوم دونالـد ترامپ باید از این موقعیت استفاده کرده و روابط خــود با عراق را تقویت کند. حمایت از عراق در این مسیر میتواند منجـر به ثبات بیشتر در منطقـه شود و این کشور را به یک بازیگـر کلیدی در مدیریت بحرانهای خاورمیانه تبدیل کند. به رسمیت شناختن نقش میانجیگری عراق و تقویت همکاریهای اقتصــادی، امنیتی و دیپلماتیک میان واشنگتن و بغــداد میتواند منافع مشترک را تقویت کرده و به کاهش تنشهای منطقهای کمک کند. این رویکرد میتواند عراق را به پلــی برای تعاملات سازنده میان بازیگــران مختلــف منطقهای تبدیل کند.
آینده روابط ایران و آمریکا
آینده روابط ایران و ایالات متحده در دوران دوم ریاستجمهوری ترامپ در قالــب چند سناریو قابلتصـور است. تحقـق هر یک از این سناریوها به سیاستهای دولـت او و واکنشهای ایران بستگی دارد:
بازگشت به سیاست «فشار حداکثری»
برخـی از افراد کلیدی در دولـت ترامپ مدعی هستند ترامپ قصـد دارد کمپین «فشار حداکثـری» علیه ایران را احیا کند که شامل تحریمهای اقتصـادی شدید و حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل برای هدفگیری تاسیسات هستهای ایران است. این رویکرد به دنبال منزویسازی اقتصــادی و دیپلماتیک ایران و وادار کردن آن به محـدود کردن برنامههای هستهای و نفوذ منطقـهای خـود است. اجرای دوباره سیاست «فشار حداکثـری» علیه ایران ممکن است شامل یک استراتژی چندبعدی برای منزویسازی اقتصـادی و دیپلماتیک تهران باشد. نخستین گام در این سیاست، اجرای کامل تحریمهای سختگیرانه اقتصـادی علیه ایران خواهد بود. ایالات متحـده مجددا صـادرات نفت ایران را هدف قـرار داده و کشورها و شرکتهایی که نفت ایران را خریداری میکنند، با جریمههای سنگین روبهرو خواهند شد. این تحریمها ممکن است شامل محدودیتهای شدیدتر در بخــش مالــی نیز باشد، به طوری که مؤسسات مالـی ایرانی بهشدت از انجام تراکنشهای بینالمللـی و دسترسی به سیستمهای مالـی جهانی محروم خواهند شد. علاوهبراین، تحریمهای ثانویهای با شدت اعمال خواهد شد تا شرکتها و نهادهای خارجـی از همکاری با بخشهای تحریم شده ایران منع شوند.
در کنار این اقدامات اقتصـادی، تلاشهای دیپلماتیک نیز برای افزایش انزوای ایران در سطح جهانی انجام خواهد شد. ایالات متحـده به دنبال ایجاد ائتلافهای بینالمللـی برای کاهش روابط دیپلماتیک و اقتصــادی کشورها با ایران خواهد بود و در سازمان ملــل نیز برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللــی علیه ایران در قالـب مکانیسم ماشه تلاش خواهد کرد. در همین حـال حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل از جملـه همکاری اطلاعاتی و ارائـه فناوریهای پیشرفته نظامی، بخشی از این استراتژی است. یکی از پیامدهای اصلـی این سیاست، تاثیر بر بازارهای جهانی نفت است. کاهش صـادرات نفت ایران میتواند منجـر به افزایش قیمتهای انرژی شود. این اختلال میتواند نوساناتی در بازارهای انرژی ایجاد کند و تصمیمات سرمایهگذاری را در این حـوزه تحـتتاثیر قـرار دهد. توانایی سایر تولیدکنندگان نفت، مانند عربستان سعودی و ایالاتمتحـده، در جبران کاهش عرضه ایران، نقـش کلیدی در کاهش این نوسانات خواهد داشت.
رای اقتصـاد ایران، تحریمها به معنای کاهش شدید درآمدهای نفتـی است. این امر فشار مضاعفی بر اقتصـاد کشور وارد کرده و بحرانهای موجود مانند تـورم و بیکاری را تشدید میکند. کاهش درآمدهای ارزی همچنین به کاهش بیشتر ارزش ریال منجر خواهد شد و تـوان خرید مردم را کاهش داده و هزینه واردات را افزایش میدهد. در سطح جهانی، شرکتها و کشورهایی که با ایران تجارت دارند باید با پیچیدگیهای جدید با تحریمها کنار بیایند که ممکن است به بازارآیی زنجیره تامین و یافتـن بازارهای جایگزین منجر شود. همچنین، افزایش قیمت نفت میتواند فشارهای تورمی را در کشورهای واردکننده نفت افزایش داده و بر ثبات اقتصـادی جهانی تاثیر بگـذارد.
در سطح منطقـهای، این سیاست میتواند اتحادهای اقتصـادی و سیاسی کشورهای خاورمیانه را تغییر دهد. کشورهای منطقـه ممکن است برای مقابلـه با این فشارها به بازنگـری در سیاستها و روابط خـود با ایران و ایالات متحـده روی بیاورند. این تغییرات میتواند الگوهای تجاری و همکاریهای اقتصـادی منطقـهای را متحـول کند. اجرای دوباره سیاست «فشار حداکثـری» علیه ایران در سال 2025 تحریمهای گسترده اقتصــادی و تلاشهای دیپلماتیک را در بر خواهد داشت. این سیاست علاوهبر اثرات عمیق بر اقتصــاد ایران، پیامدهایی برای بازارهای جهانی انرژی، ثبات ژئوپلیتیکی و پویاییهای اقتصــادی منطقـهای خواهد داشت.
تعامل دیپلماتیک برای دستیابی به
توافق جدید
در این سناریو، دولــت ترامپ ممکن است با ترکیبی از فشار اقتصــادی و دیپلماسی به دنبال مذاکره برای یک توافق جامعتر با ایران باشد. این توافق میتواند نهتنها برنامه هستهای ایران، بلکه توسعه موشکهای بالستیک و فعالیتهای منطقـهای آن را نیز شامل شود. چنین رویکردی مستلزم امتیازدهی از هر دو طـرف و تمایل به ادامه مذاکرات طولانیمدت خواهد بود. با این حـال پیچیدگیهای فنی توافق جدید و فشار زمانی اکتبر ۲۰۲۵ که میتواند به بازگشت تحریمهای سازمان ملـل علیه ایران منجر شود، شرایط را برای تعامل دیپلماتیک دشوارتر میکند. روشن است که ایران گزینه تعامل دیپلماتیک را ترجیح میدهد اما رویکرد نهایی ترامپ در این زمینه هنوز مشخص نیست.
تشدید تنشها تا حد درگیری نظامی
اگـر تلاشهای دیپلماتیک ناکام بماند و ایران برنامه هستهای خـود را تسریع کند یا اقداماتـی انجام دهد که منافع یا متحـدان ایالات متحـده را تهدید کند، ممکن است اوضاع به درگیری نظامی منجر شود. این سناریو خطـرات قابلتوجهی از جملـه بیثباتـی منطقـهای و پیامدهای اقتصـادی جهانی به همراه دارد.
حفظ وضعیت موجود با مدیریت تنشها
در این سناریو، هر دو کشور ممکن است از درگیری مستقیم اجتناب کرده و وضعیت موجود را حفظ کنند. این وضعیت با مدیریت تنشها همراه خواهد بود به گونهای که ایالات متحده به اجـرای تحریمها ادامه میدهد و ایران به دنبال راههایی برای دور زدن این تحریمها خواهد بود. نتیجـه این رویکرد، دورهای طولانی از روابط متشنج خواهد بود که در آن نه تشدید قابلتوجهی رخ میدهد و نه حلوفصــل عمدهای حاصــل میشود. روابط ایران و ایالاتمتحده در دوره چهار ساله دولــت بایدن را میتـوان در این قالـب تعریف کرد. ممکن است دولـت ترامپ نیز رویکرد مشابه دولـت بایدن را تـداوم بخشد اما تحقـق این سناریو تـا حـد زیادی به وضعیت برنامه هستهای ایران بستگی خواهد داشت.
نتیجهگیری
بازگشت ترامپ به قـدرت میتواند فصـل جدیدی از روابط پیچیده و چندوجهی میان ایالات متحـده و خاورمیانه را آغــاز کند. این دوران، همزمان با فرصتهای اقتصــادی و چالشهای ژئوپلیتیکی، تاثیرات عمیقی بر ساختار روابط منطقهای خواهد داشت. کشورهای خاورمیانه، بهویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، در تلاش هستند تا با اجـرای طرحهای بزرگــی مانند چشمانداز ۲۰۳۰ و تحول دیجیتـال، وابستگی خـود به نفت را کاهش داده و به قطبهای سرمایهگذاری جهانی تبدیل شوند. این اقدامات، فرصتهای استثنایی برای شرکتهای آمریکایی فراهم میکند تا با مشارکت در پروژههای زیرساختی، سرمایهگذاری در فناوریهای نوظهور و تقویت صنعت گردشگری، حضور اقتصـادی خـود در منطقـه را گسترش دهند. با این حـال چالشهای ژئوپلیتیکی نیز به همان اندازه اهمیت دارند و روابط آینده را تحـتتاثیر قـرار خواهند داد. سیاست فشار حداکثـری علیه ایران که احتمال دارد در دوره دوم ترامپ دوباره اجرایی شود، میتواند پیامدهای گستردهای برای امنیت منطقـه و پایداری بازارهای جهانی انرژی داشته باشد. اعمال تحریمهای جدید یا افزایش تنشهای نظامی ممکن است واکنشهای متقابلــی از سوی ایران، نظیر اختلال در مسیرهای انتقـال نفت در خلیجفارس به دنبال داشته باشد. چنین تحولاتی نهتنها اقتصـاد منطقـه، بلکه ثبات جهانی را نیز تحـتتاثیر قـرار خواهد داد. علاوهبراین، سیاستهای ترامپ در حـوزه انرژی و تغییرات اقلیمی نیز معادلات اقتصـادی و زیستمحیطی خاورمیانه را تغییر خواهد داد.
خــروج مجـدد ایالات متحده از توافقنامه «پاریس» و تاکید بر گسترش تولید سوختهای فسیلی میتواند روند توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در کشورهای خاورمیانه را کند کرده و تلاشهای منطقه برای گـذار به اقتصـاد پایدار را با مانع مواجه سازد. چنین تغییراتـی میتواند تعادل قـدرت در منطقـه را به ضرر نوآوری و توسعه پایدار تغییر دهد. در این میان، موفقیت در مدیریت این پیچیدگیها به دیپلماسی هوشمندانه و همکاری موثر میان ایالاتمتحـده و کشورهای خاورمیانه بستگی دارد. ایجاد چارچوبهای همکاری چندجانبه، توجه به روندهای جهانی مانند تحـول دیجیتـال و گـذار سبز و بازتعریف نقـش آمریکا در منطقه میتواند به ایجـاد ثبات و گسترش منافع مشترک کمک کند. باوجـود چالشهای متعدد، یک استراتژی متوازن میتواند فرصتهایی برای رشد اقتصــادی و ثبات پایدار در منطقه فراهم آورد و بهعنوان الگویی موفق برای مدیریت منازعات و توسعه در خاورمیانه عمل کند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد