9 - 04 - 2025
چگونه یک کشور را نابود کنیم؟
گروه بینالملل- استفان والت، تحلیلگر ارشد و مشهور روابط بینالملل بهتازگی در گزارشی در مجله فارین پالیسی به تحلیل پیامدهای تعرفههای دولت ترامپ پرداخته و آورده است: اگر از خوانندگان دائمی این ستون باشید، میدانید که من اغلب از عملکرد ایالات متحده در صحنه جهانی انتقاد میکنم. ریاستجمهوری جورج دبلیوبوش را یک فاجعه سیاست خارجی میدانستم. هشت سال ریاستجمهوری باراک اوباما یک ناامیدی بود؛ دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ یک آشفتگی داغ و چهار سال ریاستجمهوری جو بایدن با اشتباهات استراتژیک و اخلاقی آسیبزا لکهدار شد. حال متاسفانه، ترامپ و منصوبانش در کمتر از سه ماه از همه آنها پیشی گرفتند و سیاست خارجی را به شکلی بیکفایت و جنونآمیز به نابودی کشاندند.
برای روشن شدن موضوع باید تاکید کنم که فکر نمیکنم ترامپ به نیابت از یک قدرت خارجی عمل میکند یا اینکه آگاهانه میخواهد امنیت و رفاه ایالات متحده را کاهش دهد. او فقط طوری عمل میکند که انگار میخواهد این کار را انجام دهد. بنابراین میتوان گفت که او از این راهنمای پنج مرحلهای برای به گند کشیدن سیاست خارجی ایالات متحده پیروی میکند.
مرحله 1: تعداد زیادی چاپلوس و وفادار منصوب کنید
اگر میخواهید کشوری را نابود کنید، باید با اطمینان از اینجا شروع کنید که هیچکس نمیتواند شما را از انجام کارهای احمقانه و آسیبزا باز دارد. بنابراین شما باید افرادی را منصوب کنید که بیکفایت، کورکورانه وفادار، کاملا وابسته به حمایت شما یا فاقد اراده و اصول هستند و هر کسی را که ممکن است مستقل، اصولی و در کار خود خوب باشد از سر راه بردارید.
همانطور که والتر لیپمن به درستی اشاره کرده، وقتی همه یک جور فکر میکنند، هیچکس زیاد فکر نمیکند و این کار را برای یک رهبر گمراه آسانتر میکند که کشوری را به سمت پرتگاه سوق دهد. عدم وجود مخالفت به جوزف استالین کمک کرد تا اقتصاد شوروی را به اشتباه مدیریت کند. همچنین به مائو تسهتونگ اجازه داد جهش بزرگ به جلو فاجعهباری را آغاز کرده و این امکان را برای آدولف هیتلر فراهم کرد که به بقیه اروپا اعلام جنگ کند. حتی عدم وجود مخالفت داخلی قوی به بوش کمک کرد تا در سال 2003 به اشتباه وارد عراق شود. پس اگر میخواهید سیاست خارجی کشور خود را به گند بکشید، نادیده گرفتن صداهای مخالف و تکیه بر نوکران، نقطه خوبی برای شروع است.در واقع، مرحله یک برای کل برنامه بسیار مهم است. یعنی قرار است کارهای احمقانه زیادی انجام دهید و نمیخواهید کسی شما را تکذیب یا محدود کند.
مرحله 2: با هر تعداد ممکن از کشورها درگیر شوید
سیاست بینالملل ذاتا رقابتی است؛ به همین دلیل است که کشورها با تعداد زیادی شریک عمدتا دوستانه و تعداد نسبتا کمی دشمن، وضعیت بهتری دارند. بنابراین، یک سیاست خارجی موفق، سیاستی است که حمایتی را که از دیگران دریافت میکنید به حداکثر میرساند و تعداد مخالفانی را که با آن روبهرو هستید به حداقل میرساند. ایالات متحده با کمک جغرافیای بسیار مطلوب در دریافت حمایت از متحدان مهم در سایر نقاط جهان بسیار موفق بوده و در انجام این کار بسیار بهتر از اکثر دشمنان خود عمل کرده است. یکی از عناصر اصلی این موفقیت، رفتار بیش از حد تهاجمی یا ستیزهجویانه نبوده؛ حتی در حالی که نفوذ عظیمی اعمال کرده است. در مقابل، آلمان ویلهلمی، اتحاد جماهیر شوروی، چین مائوئیستی، لیبی و عراق تحت حکومت صدام حسین، همگی رفتارهای جنگطلبانه و تهدیدآمیزی را اتخاذ کردند که همسایگان و دیگران را تشویق کرد تا نیروهای خود را علیه آنها متحد کنند. همه قدرتهای بزرگ گهگاه سختگیری میکنند اما یک قدرت بزرگ هوشمند، مشت آهنین خود را در دستکش مخملی میپیچد تا مخالفت غیرضروری را تحریک نکند.
ترامپ در عوض چه میکند؟ دولت ترامپ در کمتر از سه ماه، بارها به متحدان اروپایی آمریکا توهین کرده است. تهدید به تصرف قلمرو متعلق به یکی از آنها (دانمارک) کرده و درگیریهای بیموردی را با کلمبیا، مکزیک، کانادا و چندین کشور دیگر آغاز کرده است. ترامپ و معاون او، ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین را علنا در دفتر بیضیشکل تحقیر و مانند روسای مافیا، مدام سعی میکنند اوکراین را وادار کنند تا در ازای ادامه کمکهای ایالات متحده، حقوق معدنی را واگذار کند. همچنین دولت ترامپ با هیاهوی زیاد، آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده را منحل کرده، از سازمان بهداشت جهانی خارج شده و به وضوح نشان داده که دولت بزرگترین اقتصاد جهان دیگر علاقهای به کمک به جوامع کمبضاعت ندارد.
در چنین شرایطی هفته گذشته، ترامپ با بیاعتنایی به هشدارهای مکرر اقتصاددانان سراسر طیف سیاسی را نادیده گرفت و مجموعهای از تعرفههای عجیب و غریب را بر فهرست طولانی از متحدان و دشمنان اعمال کرد. حکم والاستریت در مورد تصمیم جاهلانه ترامپ فوری بود؛ یعنی بزرگترین سقوط دوروزه در بازار سهام در تاریخ ایالات متحده زیرا پیشبینیهای رکود به شدت افزایش یافت. این تصمیم احمقانه پاسخی به یک وضعیت اضطراری نبود یا توسط دیگران بر کشور تحمیل نشده بود. بلکه این یک زخم خودساخته بود که میلیونها آمریکایی را فقیرتر میکند، حتی اگر یک سهم سهام هم نداشته باشند.
در این میان پیامدهای ژئوپلیتیکی نیز
کم اهمیت نخواهند بود. برخی از کشورها در حال حاضر به طور متقابل تلافی میکنند که خطر رکود جهانی را بیشتر افزایش میدهد اما حتی کشورهایی که تلافی نمیکنند، سعی خواهند کرد وابستگی خود را به بازار آمریکا کاهش دهند و به دنبال ترتیبات تجاری متقابل سودمند بدون ایالات متحده باشند.
در نتیجه میتوان گفت، آغاز یک جنگ تجاری با متحدان آسیایی آمریکا با تمایل اعلام شده دولت برای رقابت با چین در تضاد است.
مرحله 3: قدرت ملیگرایی را نادیده بگیرید
ترامپ دوست دارد خود را یک ملیگرای مشتاق نشان دهد؛ هر چند به نظر میرسد بیشتر به ثروت شخصی علاقه دارد تا کمک به کشور. با این حال او درک نمیکند که کشورهای دیگر نیز احساسات ملی قوی به همان اندازه دارند. وقتی ترامپ مدام به رهبران کشورهای دیگر توهین کرده، تهدید میکند که قلمرو آنها را میگیرد یا حتی صحبت از ادغام آنها میکند، خشم ملیگرایانه زیادی ایجاد میکند و سیاستمداران در این کشورها به سرعت متوجه خواهند شد که ایستادن در برابر او باعث محبوبیت بیشتر آنها در خانه میشود. بنابراین، تلاشهای ناشیانه ترامپ برای قلدری و تحقیر کانادا، کاناداییها را خشمگین و حزب لیبرال را احیا کرده است؛ دقیقا به این دلیل که نخستوزیر سابق، جاستین ترودو و جانشین او، مارک کارنی از کارت ملیگرایی به نحو احسن استفاده کردهاند. یک نتیجه فوری این است که کاناداییهای کمتری میخواهند از ایالات متحده بازدید کنند که این امر برای صنعت گردشگری ایالات متحده خوب نیست! بنابراین برای تبدیل یک همسایه دوست مانند کانادا به دشمن، سطح قابلتوجهی از بیکفایتی دیپلماتیک لازم است و ترامپ از عهده این کار برآمده است.
مرحله 4: هنجارها را نقض کنید
رهبران خردمند کشورهای قدرتمند میدانند که هنجارها، قوانین و نهادها میتوانند ابزارهای مفیدی برای مدیریت روابط با یکدیگر و کنترل کشورهای ضعیفتر باشند. قدرتهای بزرگ در صورت لزوم قوانین را بازنویسی یا زیرپا میگذارند اما انجام این کار خیلی زیاد یا خیلی بیدلیل، دیگران را مجبور میکند به دنبال شرکای قابل اعتمادتر بگردند. کشورهایی که شهرتی برای شکستن مزمن قوانین به دست میآورند مانند کرهشمالی یا عراق تحت حکومت صدام حسین خطرناک تلقی میشوند و احتمالا طرد یا مهار میشوند.
در همین راستا، ترامپ و اطرافیانش هیچیک از اینها را نمیفهمند. آنها فکر میکنند نهادها و هنجارهای بینالمللی فقط محدودیتهای آزاردهندهای بر قدرت ایالات متحده هستند و معتقدند که غیرقابل پیشبینی بودن، کشورهای دیگر را از تعادل خارج میکند و اهرم ایالات متحده را به حداکثر میرساند. آنها درک نمیکنند که نهادهایی که روابط بین کشورها را شکل میدهند، بیشتر با در نظر گرفتن منافع ایالات متحده ابداع شدهاند و این ترتیبات معمولا توانایی واشنگتن را برای مدیریت دیگران افزایش میدهند. پاره کردن قوانین یا خروج از سازمانهای مهم بینالمللی فقط کار را برای کشورهای دیگر آسانتر میکند تا قوانین را به گونهای بازنویسی کنند که به نفع آنها باشد.
علاوه بر این، غیرقابل پیشبینی بودن برای تجارت بد است زیرا شرکتها نمیتوانند تصمیمات سرمایهگذاری هوشمندانهای بگیرند و در نتیجه کسب شهرت برای غیرقابل اعتماد بودن، دیگران را از همکاری با ایالات متحده در آینده منصرف میکند.
مرحله 5: پایههای قدرت آمریکا را تضعیف کنید
در دنیای مدرن، توانایی اقتصادی، توانایی نظامی و رفاه جمعیت یک کشور، قبل از هر چیز به دانش بستگی دارد. برتری علمی و فناوری آمریکا دلیل اصلی این است که این کشور برای دههها قویترین اقتصاد جهان بوده و قدرت نظامی آن اینقدر مهیب است. نیاز به یک نهاد تحقیقاتی قدرتمند، دلیل این است که چین تریلیونها دلار در این بخش سرمایهگذاری میکند و تعداد فزایندهای از دانشگاهها و سازمانهای تحقیقاتی در سطح جهانی ایجاد کرده است. بنابراین، رییسجمهوری که میخواهد ایالاتمتحده بزرگ باشد، هر کاری که میتواند انجام میدهد تا آن را در خطمقدم پیشرفت و نوآوری علمی نگه دارد.
ترامپ در عوض چه میکند؟ او علاوه بر منصوب کردن افراد بیسواد علمی به سمتهای کلیدی دولتی مانند رابرت اف.کندی جونیور، فصل شکار را برای نهادهایی که از زمان جنگ جهانی دوم به ایجاد دانش و پیشرفت علمی در ایالات متحده دامن زدهاند، اعلام کرده است. این فقط تصمیم برای هدف قرار دادن کلمبیا یا هاروارد یا پرینستون یا براون براساس دلایل بسیار مشکوک نیست. دولت همچنین موسسه صلح ایالات متحده را تعطیل کرده است، مرکز بینالمللی پژوهشگران وودرو ویلسون را منحل، وزارت بهداشت و خدمات انسانی را پاکسازی، بنیاد ملی علوم را از بین برده و تهدید کرده که میلیاردها دلار بودجه تحقیقات پزشکی را قطع میکند. نتیجه؟ برنامههای تحقیقات علمی در حال تعطیل شدن و برنامههای دکترا در حال کاهش هستند و به این معنی است که کشور در آینده محققان واجد شرایط کمتری در زمینههای کلیدی خواهد داشت.
در نتیجه دانشمندان خارجی به دنبال همکاران دیگری خواهند گشت و توانایی آمریکا برای جذب بهترین ذهنها برای تحصیل و کار در اینجا به خطر خواهد افتاد. در واقع، برخی دانشمندان مستقر در ایالات متحده احتمالا به کشورهایی مهاجرت خواهند کرد که از کار آنها همچنان به طور مناسب حمایت شود. ترامپ یک عنصر کلیدی از قدرت، اعتبار و نفوذ ایالات متحده را به داخل دستگاه خردکن چوب میاندازد.
در واقع حمله به دانشمندان علوم اجتماعی، برنامههای مطالعات منطقهای و علوم انسانی نیز خطرناک است زیرا این حوزههای تحقیق جایی هستند که جامعه ما ایدههای جدیدی برای حل مشکلات اجتماعی به دست میآورد. جایی است که ایدهها و پیشنهادات سیاست جدید مورد بررسی، انتقاد، رد یا اصلاح قرار میگیرند. کشوری که میخواهد بزرگ باشد، همچنین از محققان سراسر طیف سیاسی میخواهد که سیاستهای اقتصادی، رویههای سیاسی و شرایط اجتماعی موجود را بررسی و به چالش بکشند تا شهروندان و رهبران آنها بتوانند دریابند که چه چیزی کار میکند، چه چیزی کار نمیکند و راهحلهای جایگزین را پیشنهاد و ارزیابی کنند. وقتی سیاستمداران صداهای مخالف را از سراسر طیف سیاسی ساکت یا به حاشیه میرانند، احتمال اتخاذ سیاستهای احمقانه بیشتر میشود و احتمال اصلاح آنها در صورت شکست کمتر میشود. به همین دلیل است که خودکامگان همیشه به سراغ دانشگاهها و سایر منابع مستقل دانش میروند تا قدرت را تثبیت کنند، حتی اگر انجام این کار ناگزیر کشور را احمقتر و فقیرتر کند.
به طور خلاصه، دولت ترامپ بیشتر آنچه را که ما در مورد نحوه تصمیمگیری و بسیاری از آنچه را که در مورد سیاست جهانی میدانیم، نقض میکند. این دولت از تفکر گروهی استقبال میکند و اطاعت کورکورانه از رهبر را بر بحث صادقانه سیاست ترجیح میدهد. این دولت تمایل طبیعی کشورها برای ایجاد تعادل در برابر تهدیدها را نادیده میگیرد و خطر بیگانه کردن متحدان فعلی یا حتی تبدیل برخی از آنها به مخالفان را به جان میخرد. این دولت همچنین قدرت پایدار ملیگرایی را نادیده میگیرد و آنچه را که تاریخ و اقتصاد در مورد تاثیر مخرب حمایتگرایی آموزش میدهند، رد میکند. بنابراین این اشتباهات به جای اینکه آمریکا را دوباره بزرگ کند، کشور را فقیرتر، کمقدرتتر، کماحترامتر و کمنفوذتر در سراسر جهان خواهد کرد. پس خانمها و آقایان، این روش به گند کشیدن سیاست خارجی یک کشور است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد