25 - 12 - 2017
ژرمینال
مهمان امروز: امیل زولا
زولا سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. پدرش، فرانسوا زولا، یک مهندس ایتالیایی بود. با همسر فرانسوی خود، امیلی اوبر و خانواده به Aix-en-Provence در جنوب فرانسه نقل مکان کردند؛ زمانی که امیل سهساله بود. چهار سال بعد در سال ۱۸۴۷، پدر مرد و او و مادرش را با حقوق ناچیز بازنشستگی تنها گذاشت. در سال ۱۸۵۸، زولاها به پاریس نقل مکان کردند، جایی که دوست دوران کودکی امیل، پل سزان نقاش به او پیوست. زولا نویسندگی را در سبک عاشقانه آغاز کرد. مادر وی برای امیل رشته قانون را در نظر گرفته بود، اما او در امتحاناتش رد شد.قبل از دستیابی به موفقیت به عنوان نویسنده، زولا به عنوان کارمند در شرکت حملونقل کار میکرد و سپس در بخش فروش برای یک ناشر (Hachette). وی همچنین برای روزنامههای سیاسی مطلب مینوشت. به عنوان یک خبرنگار سیاسی زولا نفرتش را از ناپلئون سوم که از موقعیتش سوءاستفاده میکرد مخفی نکرد.امیل زولا در سال ۱۸۶۷ و هنگامی که روزنامهنگار بود، نخستین رمانش را منتشر کرد. زولا با انتشار این رمان که ترز راکن نام داشت توانست خود را به عنوان نویسندهای توانمند معرفی کند. رمان حکایت زنی به نام ترز را روایت میکند که با همدستی مردی که عاشق اوست، شوهرش را میکشد و سپس هر دو خود را در برابر دیدگان مادر شوهر ترز به آتش میکشند.زولا را بیش از هر چیز با مکتب ناتورالیسم و مجموعه کتابهای بیست جلدی روگن ماکارمیشناسند. نخستین کتاب از این مجموعه کتاب ثروت روگنها یا به تعبیر دیگر دارایی خانواده روگن است. زولا در سال ۱۸۶۸ طرح کلی این رمان و مجموعه را آماده کرد و در بیست جلد کتاب سیر تحولات مربوط به این خانواده را به رشته تحریر درآورد. این مجموعه از کتابها در اصل شرح ماجراها و سرگذشت اجتماعی خانوادهای است که در دوران امپراتوری دوم فرانسه زندگی میکردند، نویسنده در این مجموعه و نیز سایر آثار دیگر به وضعیت زندگی کارگران و تسلط سرمایه و بورسبازی در نظام سرمایهداری پرداختهاست.
لایهها رفتهرفته پر میشد. در هر طبقه در ته هر دالان جنب و جوشی شدید سینه کار را فرا میگرفت. چاه آدمخوار جیره هر روزی خود را از گوشت آدمیزاد بلعیده بود. نزدیک هفتصد نفر کارگر در آن ساعت رنج روزانه خود را در این مورلانه عظیم آغاز کرده بودند و زمین را همچون کرم در چوبی پوسیده از هر سو میکندند و سوراخ میکردند و در این سکوت سنگین، زیر فشار این لایههای عظیم خاک اگر گوش بر سنگ میگذاشتی میتوانستی جنبش دامنهدار این حشرات انساننما را ضمن تلاش خود از صعود و هبوط برقآسای کابل آسانسور گرفته تا گزش نیش تیشههاشان که زغال را از درون احشاء خاک میکندند بشنوی.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد