23 - 01 - 2020
کالیگولا
کالیگولا نمایشنامهای است که آلبر کامو، نویسنده الجزایری- فرانسوی، نوشتن آنرا در سال ۱۹۳۹ آغاز کرد و اولین نسخه آن در ماه می۱۹۴۴ به دست انتشارات گلیمر به چاپ رسید. او بعدها در این نمایشنامه، رمان بیگانه و نیز مقاله افسانه سیزیف تغییرات و بازبینیهای بسیاری انجام داد که خود آنرا دور باطل نامیده است.این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است. نمایش نشان میدهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقهاش نیز بود دچار پریشاناحوالی میشود. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتا به طور عمد زمینه قتل خود را فراهم میکند.پس از مرگ خواهر، کالیگولا که به حقیقت مرگ آگاه شده، حکومت وحشت را آغاز میکند: مرگ سایه خود را بر سر اطرافیان کالیگولا میگستراند. دیگر هیچکس، جز تنی چند که با راستی زندگی میکنند بر فردای خود ایمن نیست. کالیگولا که اینک قدرت مطلق در اختیار اوست با پوچی درمیافتد. هر بار که ابرمردی بر تخت مینشیند محنت و آزمون بزرگی برای خلق آغاز میشود. غرض آن نیست که کالیگولا با هیتلر مقایسه شود چرا که کالیگولا حتی مستبد هم نیست: «مستبد کسی است که ملتها را فدای عقایدش یا جاهطلبیاش میکند.» با این همه گرچه زیر بار چندین جنگ نرفته است، گرچه پیروزی و فتح را به سخره میگیرد، در آخر او هم کاری جز جنایت نمیکند. البته جنایتی «هنرمندانه». قتل که در نظر او یکی از شاخههای هنرهای زیباست نتیجه منطقی و نیز حقیرانه ستیز با مطلق است. کیریلوف، قهرمان جنزدگان داستایفسکی تنها با کشتن خود میتواند آزادی خود را نشان دهد و کالیگولا با کشتن دیگران. استدلال و استنتاج کالیگولا تا حدی است که ما خوانندگان یا تماشاگران، با نخستین جنایات او همآواز و حتی همگام میشویم. آنجا که برای نجات خزانه، بزرگزادگان را وادار به وصیت به نفع دولت میکند و سپس دستور قتل آنها را میدهد، آنجا که سناتورهای ابله و ترسو را میکشد. اما طلب آزادی از راه پوچی به زودی موجب عصیان میشود و سرانجام لحظهای میرسد که کالیگولا، حتی در مطلق، به خطا میرود. تا جایی که خود نیز به خطای خود پی میبرد: «بیا منصفانه قضاوت کنیم: فقط حماقت نیست که بر ضد من است، راستی و دلیری کسانی هم هست که میخواهند خوشبخت باشند.»
«اعدام تسلی میدهد و رهایی میبخشد. اعدام امری است عالمگیر، نیروبخش و در نیت و در عمل عادلانه. آدمی میمیرد چون مقصر است. مقصر است چون از اتباع کالیگولاست و اما همهکس تابع کالیگولاست. پس همهکس مقصر است. از اینجا نتیجه میگیریم که همهکس میمیرد. فقط احتیاج به گذشت زمان و صبر است.»

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد