29 - 11 - 2022
کپی سینمای ایران را به نابودی میکشاند
گروه فرهنگ- علیرضا داودنژاد، کارگردان سینمای ایران با در اختیار قرار دادن نامه ۳۲ سال قبل جمعی از سینماگران به «ملت و دولت» اظهار داشت که این نامه «سند بصیرت فیلمسازان ایرانی» است.
کارگردان فیلمهایی چون «نیاز»، «هوو»، «مصائب شیرین»، «مرهم» و «کلاس هنرپیشگی» با یادآوری نامهای که ۳۲ سال قبل نوشته شده، آورده است: «۳۲ سال پیش یعنی در سالهای اول انقلاب، فیلمسازان ایرانی طی نامه سرگشادهای به ملت و دولت از سرشت، سرگذشت و سرنوشت فرهنگ و هنر و سینمای ایران نوشتند و با دلسوزی و احساس مسوولیت از آنچه بر سینمای ما رفت و آن را به انحطاط و ورشکستگی کشاند، گفتند و هشدار دادند که سانسور، هنرمند و تولیدکننده داخلی و غرقه ساختن کشور در واردات بیدر و پیکر فیلم خارجی جز آنکه سیاستبازان و سوداگران را بر عرصه فرهنگ و هنر و سینمای کشور حاکم گرداند و انفعال او تقلید و تشبهجویی را به جای ابداع، ابتکار و خلاقیت بنشاند، حاصل دیگری نخواهد داشت.»
وی همچنین میگوید: «ادامه حرکت موفق «سینما شهر» و تقویت آن برای بازسازی و مرمت این سالنها و معاف کردن آنها از پرداخت هزینههای گزاف آب و برق و گاز از جمله اقداماتی است که اقتضای این دوران است و میتواند به تقویت بنیه سینمای ملی مدد برساند.»
داودنژاد در پایان از هوشنگ گلمکانی بهعنوان یار دیرینه و وفادار سینمای ایران سپاسگزاری کرد که این سند را در آرشیو شخصی خود نگهداری کرده و بعد از چند دهه آن را همچون هدیهای در اختیار او گذاشته است.
در بخشی از این نامه آمده است:
«سرزمین ما بار دیگر در موقعیتی بسیار خطیر قرار گرفته است و سرنوشت آن مستقیما در گرو چگونگی عمل ملت و سپس دولت است. در شرایط کنونی بزرگترین کمک به دشمنان انقلاب و ایران توسط مسوولانی صورت میگیرد که از توجه به مسایل اساسی کشور و برنامهریزیهای بنیادی برای آنها غفلت میورزند.
با توجه به این امر، جمعی از سینماگران ایران خود را موظف یافتند که پیش از نابودی سینما برای دورانی اگرچه محدود، بار دیگر مسایل اساسی این رشته از هنر را که میتوان آن را صنعت فرهنگی نامید با راهحل بنیادی آن و منطبق با قانون اساسی بررسی و ارایه کنند. آنچه در رژیم گذشته سینمای ما را مانند بسیاری از پدیدههای انسانی و اجتماعی به انحطاط و نابودی کشاند، دو عامل وابستگی و اختناق بود. اختناق از نمایش فیلمهای هنری و فرهنگی و مترقی جلوگیری کرد و راه را فقط برای ابتذال باز گذاشت. از سوی دیگر دولت در برابر حمایت از ورود فیلمهای مبتذل خارجی، تولید فیلم داخلی را با شک و تردید نگریست چراکه موضوع فیلمهای خارجی خوب یا بد به این سرزمین مربوط نمیشد اما موضوع فیلم داخلی، خوب یا بد به این سرزمین مربوط بود و مردم متقابلا به فیلمهایی که به خودشان مربوط باشد، علاقهمند بودند.»
داودنژاد در گفتوگو با «جهانصنعت» ضمن اشاره با مشکلات سینمای ایران گفت:«سندی که بعد از ۳۲ سال مجددا صحبت آن پیش آمده است لااقل به دو سه نکته مهم اشاره دارد و نقش کلیدی آنها را به خوبی توضیح میدهد. این نکات همچنان مهم باقی خواهد ماند. نکته اول تاثیر سانسور روی سینماست که رابطه سینما و زندگی جاری و مسایل مبتلا به زندگی فردی و اجتماعی قطع میکنند و باعث میشود سینما به جای اینکه از مسایل دور و بر الهام بگیرد به مسیر کپیبرداری و تقلید از فیلم خارجی بیفتد و با مسایل سرزمین خود بیگانه شود. نتیجه این است که زندگی مردم از سینما و سینما از زندگی مردم بیرون میرود. این نکته اول آن است و نکته دوم در کنار سانسور در شرایطی که رابطه سینما با زندگی قطع میشود و فیلم خارجی به وفور پیدا میشود جریان تقلید سرعت میگیرد و در نهایت فیلمها به شبیه شدن به این محصولات حاضر در فضای سمعی و بصری کشور تبدیل میشوند و موفق میشوند و این تقلید شتاب میگیرد و سینما بومی بیگانه میشود به همین دلیل در مسیر تکرار، ملال، کسادی و ورشکستگی میافتد. این دو نکته اساسی است که در این نامه به آنها اشاره شده است. درست است که اکنون به طور رسمی فیلمهای تجاری زیادی وارد یا اکران نمیشود اما بازار سیاه قاچاق این فیلمها را به وفور در اختیار مردم قرار میدهد و رقابت رسمی قبل انقلاب به طور غیررسمی و قاچاق در سینمای ایران ادامه دارد.»
داودنژاد افزود: «نکته دیگر مربوط به مدیریت خود سینماست، یعنی اینکه نقش سرمایه و تولید وتوزیع و نمایش را چهطور تعریف میکنیم و این اجزای داخلی سینما را در چه مناسباتی با هم قرار میدهیم.
در فضایی که سیاست و تجارت حاکم است یک نوع مناسبات شکل میگیرد، یعنی وقتی وظیفه سینما پول در آوردن یا صرفا تبلیغات مستقیم است نقشی که هر یک از
اجزای سینما بر عهده میگیرند متفاوت از فضایی است که در آن فرهنگ اولویت پیدا میکند.» داودنژاد در پایان ادامه داد: «بنابراین نکتهای دیگر که در نامه است توجه به این موضوع است که ما چه چشماندازی از آینده سینما ترسیم میکنیم و متناسب با آن سرمایه و تولید و توزیع و نمایش باید باز تعریف شوند. اینها نکاتی است که به نظرم در این بیانیه وجود دارد و علاوه بر اینها سینماگران در آن زمان دلبستگی خود را به سینمای ملی و بازسازی آن براساس مواضع انقلاب و ظرفیتهای قانون اساسی نشان دادند. البته در دوره نسل اول مدیران پس از انقلاب که به این حرفها گوش داده شد یک دوره بعد از اینکه دوره مدیریت نسل انقلاب بود آنها توجه کردند و نتایجی هم به دست آمد. سیفالله داد هم همین تلاش را کرد ولی آنجایی که نگاهها تجاری و سیاسی شد و فرهنگ از معادلات واقعی حذف شد و امری تزئینی و تشریفاتی و شعاری تلقی شد همه چیز تغییر کرد و سینما در مسیری قرار گرفت که امروز شاهد آن هستیم.
امروز میبینیم که منظومه هنری و رسانهای کشور ما دهها میلیون مخاطب را در سطح کشور، منطقه و دنیا از دست داده و منظومههای هنری و رسانهای رقیب و حریف مشغول جذب این مخاطبان هستند و این درست همان چیزی است که قرار بود اتفاق نیفتد. »
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد