22 - 04 - 2021
گاف پرهزینه بایدن
فاطمه رحیمی- جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ در مقالهای برای فارین پالیسی درباره خروج نظامیان آمریکایی از طولانیترین جنگ ایالات متحده در افغانستان مینویسد: تصمیم جو بایدن، رییسجمهور آمریکا در مورد عقبنشینی نیروهای نظامی باقیمانده ایالات متحده در افغانستان بیش از آنکه یک موضوع استراتژی امنیت ملی باشد، بیشتر به سیاست داخلی آمریکا بستگی دارد. در سال ۲۰۲۰، او در این زمینه فعالیت تبلیغاتی کرد. او هفته گذشته گفت: «زمان پایان یافتن جنگهای ابدی است. ما باید به دلیل اصلی بودنمان در این مکان متمرکز شویم: برای اطمینان از اینکه افغانستان به عنوان پایگاهی برای حمله مجدد به میهن ما مورد استفاده قرار نخواهد گرفت، ما این هدف را محقق کردیم.»
جان بولتون در ادامه برای این نشریه مینویسد: به نظر میرسد عملکرد جو بایدن مانند سلف خود، دونالد ترامپ است که من بهعنوان مشاور امنیت ملی خدمت کردم. این جای تعجب نیست، زیرا بایدن سیاست ترامپ را فقط با کمی تغییر انجام میدهد. گزارش رسانهای اعلامیه بایدن در ۱۴ آوریل به حمایت گسترده مردم از بازگشت نیروها به خانه اشاره کرده است. مردم آمریکا از تعاملات نظامی خارجی خسته شدهاند یا آنطور که کارشناسان به ما میگویند که آنها از افغانستان، عراق، سوریه و تروریسم خسته شدهاند، آنها از خاورمیانه خسته شدهاند، فقط خسته شدهاند. اتاقهای گفتوگو با این امر موافق هستند، دانشگاهیان موافقند، دموکراتها تقریبا به اتفاق آرا موافق هستند و حتی برخی از جمهوریخواهان نیز موافق هستند.
همه آنها اشتباه میکنند
هدف اساسی امنیت ملی که همه رهبران ایالات متحده باید دنبال کنند، تعریف منافع استراتژیک کشورشان و نحوه محافظت از آنها است. سپس سیاستمداران باید توجیه کنند که چگونه پیشنهاد میدهند از کشور در برابر تهدیدات خارجی دفاع و منابع لازم را جمعآوری کنند. هنگامی که رهبران واقعیتهای سخت را توضیح نمیدهند، عزم عمومی که سیاستمداران از آن برای توجیه تزلزل در تصمیمگیریهای سخت استفاده میکنند، سست میشود. در حقیقت سیاستمداران ضعیف علت را عوض میکنند و مسوولیت را به جای خود به مردم تحمیل میکنند. در زمان ترامپ و باراک اوباما، روسایجمهور سابق و شاید هم بایدن، مردم؛ ضعیف نبودند بلکه رهبران این کشورها تمایلی به انجام کار خود نداشتند.
افغانستان این موضوع را ثابت میکند. اگر طالبان در تمام یا بیشتر کشور به قدرت بازگردد، دیدگاه جهانی در واشنگتن امروز تقریبا یقین دارد که القاعده، دولت اسلامی و دیگران از افغانستان به عنوان پایگاه عملیاتی خود استفاده خواهند کرد. در ۱۴ آوریل، بایدن گفت که تروریسم از زمان حمله به طالبان در سال ۲۰۰۱ تکامل یافته است و این تهدید پراکنده شده و در سراسر جهان تکثیر میکند. دقیقا همینطور است. این امر به این دلیل است که ایالات متحده و متحدان آن در ناتو به مدت ۲۰ سال به طور قابل توجهی پناهگاه امن ترجیحی خود را در القاعده انکار کردهاند. تروریستها مجبور شدند برای جستوجوی مناطق آنارشی در خاورمیانه یا آفریقا به جای دیگری بروند، زیرا آنها چاره دیگری نداشتند. اما اشتباه نکنید: افغانستان، غیرقابل دسترسترین منطقه به خصوص برای ایالات متحده، صحنه ترجیحی آنهاست.
به گفته بایدن، واضح است که ایالات متحده نمیتواند اطمینان حاصل کند که تروریستها دیگر از افغانستان تحت سلطه طالبان به عنوان پایگاه برای حمله به خاک ایالات متحده استفاده نمیکنند. بایدن این خطر را تشخیص میدهد که ایالات متحده تواناییهای ضدتروریسم و داراییهای قابل توجه ما را در منطقه حفظ خواهد کرد تا از برخورد در آینده جلوگیری کند. با این حال، جغرافیای شفاف نشان میدهد که بایدن فکر میکند ایالات متحده پس از خروج از افغانستان میتواند داراییهای ضدتروریسم و جمعآوری اطلاعات نسبتا موثری داشته باشد. از این گذشته استقرار اسامه بن لادن در این مکان پس از اخراج از سایر کشورها دقیقا به دلیل عدم دسترس بودنش باعث جذابیت شد. این نقشه تغییر نکرده است.
و ایالات متحده امروز دقیقا در افغانستان چه میکند؟ از نظر طرفداران عقبنشینی، این ۲۰ سال جنگ بیپایان، روزانه و خونین بوده است. اما این روایت نادرست است، به ویژه در طول هفت سال گذشته پس از انتقال نیروی کمک بینالمللی امنیت ناتو به عملیات پشتیبانی قاطع. افغانستان به طور فوقالعاده خطرناک باقی مانده و تلفاتی نیز داشته است، اما آخرین مرگ جنگی ایالات متحده در فوریه سال ۲۰۲۰ رخ داده است. علاوه بر این، هیچ دلیلی بر پسانداز واقعی مالی حاصل از عقبنشینی حدود ۳۵۰۰ پرسنل نظامی باقیمانده ایالات متحده وجود ندارد. ممکن است هزینههای واشنگتن پس از خروج از کشور افزایش یابد، زیرا مسافت بیشتری باید برای هرگونه عملیات آینده طی شود.
علاوه بر این، متحدان ایالات متحده در افغانستان یک ماموریت اساسی انجام میدهند؛ آموزش، مشاوره و کمک به ارتش ملی افغانستان و سایر نیروهای امنیتی. این نبرد نیست. تقریبا ۱۰ هزار سرباز از اعضای ناتو و غیر عضو ناتو که به عنوان بخشی از «پشتیبانی قاطع» به کار گرفته شدهاند، حضور بسیار کمتری نسبت به ۱۳۰ هزار نیروی کمک بینالمللی امنیت داشتند. عزیمت آنها در کنار سربازان آمریکایی ضربه سختی به افغانستان آزاد میزند.
پس از ۱۱ سپتامبر، بایدن بر این عقیده بود که نیروهای آمریکایی باید افغانستان را در شرایط به مراتب بهتری نسبت به زمان ورودشان به این کشور ترک کنند، اما اکنون، به عنوان یک رییسجمهور در حال خروج کامل نیروهای آمریکایی از این کشور بدون در نظر گرفتن عقیده خود است.
باید اعتراف کرد، ایالات متحده مبالغ هنگفتی را صرف فعالیتهای به اصطلاح ملتسازی در افغانستان کرده است، و ارزش بسیار کمی برای نشان دادن آن دارد. اکنون عقبنشینی قابل توجیه است. ایالات متحده سالهاست که درگیر ملتسازی نیست و مدتهاست که فراتر از این اشتباهات پرهزینه حرکت کرده است. حامیان عقبنشینی میگویند که ایالات متحده به مدت کافی تلاش کرده تا افغانها بتوانند از خود دفاع کنند و مسوولیتهای ایالات متحده تمام شده است. کسانی که این استدلال را مطرح میکنند این نکته اساسی را از دست میدهند که این امنیت ایالات متحده است که در معرض خطر است و نه صلاحیت نظامی افغانستان.
برای این منظور، ایالات متحده تمرکز خود را روی جمعآوری اطلاعات در مورد تهدیدات احتمالی تروریستی از طریق مکانیسمهای مختلف، نه فقط ارتش میگذارد. این حضور نظامی و پایگاه لجستیکی قابل توجهی است که بسیاری از این کارهای حیاتی را امکانپذیر میکند و این نیروهای مسلح آمریکایی هستند که میتوانند به سرعت مقیاس خود را افزایش دهند و این اطمینان را ایجاد کنند که هیچ تهدید تروریستی پایداری نمیتواند دوباره پدیدار شود در حالی که نیروهای ایالات متحده باقی ماندهاند. حذف نیروها یک موقعیت کلیدی را حذف میکند.
بایدن، در واقع به طور ضمنی اعتراف کرد که ایالات متحده به هدف اصلی خود یعنی حفاظت از میهن نرسیده است، سپس از ایجاد اهداف جدید شکایت میکند. این درست است؛ واقعیت از زمان پیروزی اولیه بر طالبان و القاعده تغییر کرده است. اما این به ندرت یک عزیمت اساسی برای ایالات متحده است که برای مدت طولانی در آن سوی مرزها باقی بماند، در حالی که منافع قابل توجهی در آنجا دارد، حتی اگر این منافع به طور چشمگیری تغییر کند. بایدن سریع میگوید که او در حال بازگرداندن رهبری ایالات متحده در ناتو است اما ۷۵ سال پس از براندازی رایش سوم، تاکنون هیچ شکایتی از آمریکا مبنی بر استقرار نیروهایش در آلمان وجود نداشته است. ژاپن و کره جنوبی نیز همینطور است. با باقی ماندن نیروهای آمریکایی در آن مکانها، ترامپ میتواند بگوید که بایدن سخنان مشترک آنها را برای پایان دادن به «جنگهای ابدی» دنبال نمیکند.
تهدیدهای طولانیمدت برای ایالات متحده میتواند استقرار طولانیمدت در مکانهای خطرناک باشد. واشنگتن تهدیداتی ایجاد نکرده و عقبنشینی باعث از بین رفتن آنها نخواهد شد. جنگ علیه تروریسم مانند جنگ متعارف قرن نوزدهم نیست نه به این دلیل که ایالات متحده عامل آن بوده بلکه تروریستها مسبب این امر بودهاند. همانطور که در فضای مجازی و انواع جنگهای نامتقارن و ترکیبی توسط دشمنان در حال توسعه و استقرار است، جنگهای متعارف نیز در حال تغییر است، زیرا امیدوارند از نقاط قوت خود در برابر نقاط ضعف غرب استفاده کنند. جنگ علیه تروریسم به همان روشی که مبارزه علیه کمونیسم بینالمللی بیپایان بود نیز بیپایان است. بسیاری از همان افرادی که دوست ندارند در جنگ سرد از ایالات متحده دفاع کنند مجبور به دفاع از کشور در برابر تروریسم هم نیستند. حیف است که دشمنان ایالات متحده به آن فرصت ندهند.
خروج ایالات متحده از نظر پاکستان حتی خطرناکتر است. اگر طالبان کنترل خود را در کابل از سر بگیرد، این فقط میتواند طالبان پاکستان و دیگر رادیکالهای اسلامگرا را تشویق کند، از جمله در سرویسهای اطلاعاتی پاکستان. از زمان تقسیم در سال ۱۹۴۷، پاکستان هرگز یک دولت قابل اعتماد نداشته است. اگر دولت اسلامآباد به دست رادیکالها سقوط میکرد، تروریستها که دارای تعداد قابل توجهی سلاح هستهای و سیستمهای تحویل بودند، نه تنها هند و دیگران را تهدید میکردند بلکه گسترش سلاحهای هستهای را برای تروریستها در سراسر جهان به خطر میانداختند. از نظر واشنگتن، این شاید خطرناکترین نتیجه قدرت گرفتن طالبان در افغانستان باشد، اما به ندرت مورد توجه قرار میگیرد.
جان بولتون در پایان ادعا میکند: علاوه بر این، نادیده گرفتن تأثیرات بعدی خروج ایالات متحده از افغانستان بر ایران و پاکستان برای سیاستهای امنیت ملی دولت بایدن در سطح جهانی مطلوب نیست. ادامه مبارزه استراتژیک ایالات متحده با چین و روسیه، نیاز اساسی برای جلوگیری از انباشت بیشتر سلاحهای کشتار جمعی توسط کرهشمالی و تهدید گسترش سلاحهای هستهای به طور گستردهتر باید مورد نگرانی بسیار باشد. ضعف و تعریف از خود اغلب مسری است. اخیرا، مفسران رسانهای به طور نفسگیرانهای اعلام کردهاند که بایدن در امور داخلی بسیار بیشتر از آنچه در پیشبینی اکثر مردم چپ جریان داشت، مسلط است. شاید همین امر در صحنه بینالمللی نیز در حال تحقق باشد و بایدن در حال تبدیل شدن به جورج مک گاورن امروزی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری دموکرات در دوران ویتنام است که شعار «بازگشت به خانه، آمریکا» را سرلوحه خود قرار داد. متاسفانه، این تعبیر یک رویا است، نه یک استراتژی. این رویایی نیست که به خوبی خاتمه یابد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد