27 - 09 - 2017
گور به گور
کهکان امروز: ویلیام فاکنر
فاکنر از اوایل دهه بیست میلادی تا شروع جنگ جهانی دوم که به کالیفرنیا نقلمکان کرد، ۱۳ رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه منتشر کرد. مجموعه این آثار، پایه شهرت او شد و در نهایت منجر به دریافت جایزه نوبل در سن ۵۲ سالگیاش شد. این مجموعه مفصل که محرک اصلیاش نیاز یک نویسنده ناشناخته به پول بود، مشهورترین آثار او را دربردارد: خشم و هیاهو (۱۹۲۹)، گوربهگور (۱۹۳۰)، روشنایی در ماه آگوست (۱۹۳۲) و آبشالوم، آبشالوم! (۱۹۳۶). فاکنر در این دوره تعداد زیادی داستان کوتاه هم نوشت.نخستین مجموعه داستان کوتاه او این ۱۳ تا شامل بسیاری از داستانهای تحسینشده او مانند یک گل سرخ برای امیلی، سرخپوست میرود، خورشید آن عصر، و سپتامبر بیباران بود. بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه فاکنر در یوکناپاتافا روی میدهند که از نظر جغرافیایی تقریبا برابر بخش لافایت است که آکسفورد میسیسیپی، شهر محل تولد او، مرکز آن است. فاکنر یوکناپاتافا را چون تمبر پستی مخصوص خود میدانست و بسیاری از منتقدان مجموعه آثاری که آن را به نمایش میگذارد عظیمترین آفرینش خیالی در ادبیات میدانند. سه رمان، هملت، شهر و عمارت که با هم به عنوان سهگانه اسنوپس خوانده میشوند جزییات شهر جفرسن و محیط آن را شرح میدهند که خانوادهای به سرپرستی فلم اسنوپس خود را در زندگی و روح و روان مردم محل وارد میکنند.شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است. در مقابل شیوه مینیمالیستی نویسنده معاصرش، ارنست همینگوی، فاکنر در نوشتههایش مکرر از جریان سیال ذهن بهره میگیرد و اغلب داستانهای عمیقا عاطفی، ظریف، پیچیده و گاه گوتیک با شخصیتهای گوناگون شامل بردههای آزادشده یا اعقاب بردهها، سفیدپوستان تهیدست، جنوبیهای طبقه کارگر یا اعیان مینوشت.
یک روز داشتم با کورا صحبت میکردم. کورا برای من دعا کرد، چون خیال میکرد من گناه رو نمیبینم، میخواست من هم زانو بزنم و دعا کنم، چون آدمهایی که گناه به نظرشون فقط چند کلمه است، رستگاری هم به نظرشون فقط چند کلمه است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد