15 - 12 - 2022
یادآر ز شمع مرده یادآر
محبوبه حقیقی
روز گذشته نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران گشایش یافت. در یکی از بخشهای جنبی این نمایشگاه قرار است موزهای از تاریخ مطبوعات در ایران به نمایش درآید. به این بهانه به آرامگاهی سر زدیم که کمتر کسی از وجودش مطلع است، آرامگاهی که اگر قرار است قلب موزه روزنامهنویسی در ایران در جایی به تپش در آید، قطعا یکی از شریانهایش در آن خفته است.
در خیابان مخصوص، پشت بیمارستان لقمان، انتهای کوچهای به نام شهید ابراهیمی در کوچکی است که در پشت آن خانهای است قدیمی با حیاطی کوچک. این حیاط و خانه اما با هر خانهای که تا به حال دیدهاید متفاوت است. هم خانه است و هم گورستان. گورستانی با نامهایی عجیب و شگفتانگیز و تاریخی و با قصههای غریب و تلخ.
تاریخی که سرنوشت این گورها را نوشت
۱۰۶ سال پیش قیام مشروطهخواهی مردم ایران به ثمر نشست و مظفرالدین شاه چند روز بعد از امضای فرمان مشروطه از دنیا رفت. محمدعلی شاه ،ولیعهد و جانشین او اما به مشروطه وفادار نماند و به فاصله اندکی بعد از به تخت نشستن با همکاری قزاقان روس و نیروهای داخلی خائن به مشروطه، مجلس را به توپ بستند.
زمانى که در سوم تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی مجلس به فرمان محمدعلیشاه به توپ بسته شد جهانگیرخان صوراسرافیل به همراه آیت الله بهبهانى و طباطبایى، خویى، حکیم الملک، مستشارالدوله، ممتازالدوله، بهاالواعظین، قاضى قزوینى، حاج میرزا ابراهیم آقا، داوود خان علىآبادى، علىاکبر ارداقى و ملک المتکلمین با سوراخ کردن دیوار مجلس خود را به پارک امینالدوله رساندند، محسن خان امینالدوله به سیدعبدالله بهبهانى و سیدمحمد طباطبایى و چند نفر دیگر پناه داد ولى میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و دو، سه نفر دیگر را بیرون کرد و سپس با تلفن به باغشاه زنگ زد و آنها را لو داد، در پی آن سربازان سر رسیدند، دستگیرشان کردند و صوراسرافیل و ملک المتکلمین را در باغشاه و در حضور خود محمدعلیشاه به دار آویختند.
انگشت شماری از یاران آنها شبانه جنازههای این دو نفر را به این حیاط که آن وقتها برای خودش باغی بوده میآورند و به خاک میسپرند.
همخانههای قهرمان
در این خانه- آرامگاه را پسر جوانی به رویمان باز میکند که در همین خانه به دنیا آمده و زندگی را کنار سنگ قبر پنهانی قهرمانان تاریخ معاصر ایران آموخته اما زندگی امروز او جایی برای آموزههای این قهرمانان ندارد. پدرش سرایدار این خانه بوده. خانهای که در حیاطش درست در چند قدمی همانجا که ساختمان محل سکونت آنهاست سنگ قبر جهانگیرخان صوراسرافیل است و کنار آن دو سنگ قبر نوه و فرزند ملکالمتکلمین.
بالای مزار جهانگیر خان در حیاط دری است به زیرزمینی که با یکی دو پله از سطح حیاط پایینتر میرود و آرامگاه پسر ملکالمتکلمین و نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت، دکتر مهدی ملکزاده است.
در سمت راست دیوار بیرونی این زیرزمین در همان حیاط اما با احترام و تشریفات متفاوتی دو سنگ قبر است یکی نصب شده در دیوار و متعلق به همسر ملک المتکلمین و یکی هم زیر طاقی ستوندار نسبتا اعیانی، متعلق به خود او. روی سنگ مزار ملکالمتکلمین که قدیمی و خوش تراش و برخلاف سنگ خرد شده مزار صوراسرافیل سالم است، نوشته شده ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا…
پسر جوان توضیح میدهد که وقتی عمده زمین باغ منزلشان را به بیمارستان لقمان میدادند برای ساخته شدن بزرگترین مرکز اورژانسی خاورمیانه به پدرش وعده داده بودند که خانه آنها را بازسازی میکنند یا به قیمت روز از آنها میخرند اما هیچکدام این اتفاقها نیفتاد و چون این خانه سند ندارد آنها کاملا بلاتکلیف و نگرانند.
میرزا جهانگیرخان تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانههای شیراز و تهران گذراند و در ۱۹ سالگی به تهران آمد و در مدرسه دارالفنون علوم جدید تحصیل میکرد که زمزمه مشروطه در تهران او را به انجمنهای مخفی مشروطه خواهان پیوند داد.
در همان زمان با علیاکبر دهخدا آشنا شد. در ربیعالثانی ۱۳۲۵ هجری قمری امتیاز روزنامه صور اسرافیل منتشر و میرزا جهانگیرخان شیرازی به سردبیری روزنامه منصوب شد.
او به اتفاق علیاکبر دهخدا مقالات کوبندهای بر ضداستبداد محمد علیشاهی مینوشت. نخستین شماره صوراسرافیل در پنجشنبه ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۲۵ هجری قمری و آخرین شماره آن که در حقیقت سی و دومین شماره محسوب میشد، در ۲۱ جمادیالاول ۱۳۲۶ هجری سه روز پیش از بمباران مجلس شورای ملی و چهار روز قبل از اعدام میرزا جهانگیرخان شیرازی منتشر شد.
دهخدا آن مرثیه جانسوز «یاد آر زشمع مرده یاد آر» را در تبعید به یاد این دوست جوان شهیدش سرود. حالا ۱۰۴ سال از روزی که این مرد در این گور خوابیده میگذرد و کسی هم نشانی از آن شمع مرده ندارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد