20 - 07 - 2018
یادی از هامون سینمای ایران
«تلاشها و کوششهای من برای رسیدن به این جایگاه هنری و درک حرفه بازیگری از همان دوران کودکی آغاز شد. با دیدن اولین تئاتر که مربوط میشد به نمایشهای تئاتر «نصر» و همچنین تئاتر مرحوم تفکری در تماشاخانه ایشان واقع در کوچه فردوسی، به این حرفه علاقهمند شدم، در آن زمان ۹ سال بیشتر نداشتم.» این بازیگر سینمای ایران که ۲۸ تیر ماه، دهمین سالروز درگذشتش است درباره روند ورود و علاقهاش به بازیگری در نوشتاری شرح داده است که: «بعد از دیدن تئاتر، تمام پویایی من در راستای کسب رضایت پدر برای رفتن به سینما بود که سرانجام به موفقیت منجر شد و همراه پدرم به سینمایی واقع در باشگاه افسران که در خیابان سوم اسفند سابق و سرگرد سخایی فعلی بود رفتیم.
وقتی که وارد سالن تاریکی شدیم، روبهرویم دیواری را دیدم که اتومبیل سیاهرنگی با سرعت زیادی به سمت ما میآمد که باعث شد از ترس وحشتزده فریاد بکشم که پدر پناهم داد و از آنجا بود که با سینما آشنا شدم.
در دوران کودکیام تلویزیون در خانهمان نبود از این رو گاهی ساعتها پشت شیشه مغازههایی که تلویزیون میفروختند میایستادم و تماشا میکردم چرا که تصویر برایم حکم آتش شومینه را داشت و مرا به خود جذب میکرد. همین امر باعث شد که به دلیل نداشتن تلویزیون در خانه، تمام تئاترهای مرحوم محمدعلی جعفری را از نزدیک ببینم و یکی از آرزوهای من این شده بود که روزی بتوانم نمایشی را به صورت زنده اجرا کنم. زمانی که در اداره تئاتر مشغول کار بودم با بازیگری آشنا شدم که همان شب برای اجرای نمایش تمرین داشت. با التماس خواستم که مرا با خود به سرصحنه تمرین ببرد و به قدری ایشان را محکم گرفته بودم که بالاخره گفت: «حتما، به خدا میبرمتون.» به همراه ایشان به «سازمان رهبری جوانان» که در آنجا هم برنامههای ورزشی و هم برنامههای تئاتر و دیگر برنامهها برگزار میشد رفتیم. در نهایت وارد سالنی شدیم که این دوست عزیز در آنجا تمرین تئاتر داشت. در سالن چند ردیف صندلی کنار هم چیده شده بود، روی یکی از آنها نشستم و جذب تماشای صحنه شدم، دو نفر روی صحنه در حال تمرین بودند و بعد از گذشت چند دقیقه نفر سومی هم به آنها ملحق و مشغول پذیرایی از آنها شد.
از آنجا بود که احساس کردم اگر بتوانم شش و یا هفت ماه بهطور کامل دوره استاژ را ببینم شاید بتوانم چنین رولی را بازی کنم. در چنین فکرهایی غرق بودم که آقایی از پشت سر به من نزدیک شد و گفت: آقا شما آمدید اینجا که تئاتر کار کنید؟
در ابتدا احساسم بر این بود که دوستی که مرا با خود به آنجا برده، رضایتی نداشته و فردی را فرستاده تا عذرم را از آنجا بخواهد.
در ادامه گفت: «شما علاقهمند به تئاتر هستید؟»
به عقب برگشتم و در جوابشان گفتم: «بله»
ایشان هم گفت: «دنبال من بیایید»
با عجله گفتم: «آقا روی من حساب نکنید. من دورهای ندیدم، نمیدانم باید چه کار کنم،دفعه اولمه!»
در حالی که از من دور میشد گفت:«باشه! خواهش میکنم دنبال من بیایید»
به همراه ایشان به «کمیته تئاتر» رفتم که چند صندلی تاشو و یک کتابخانه خالی در آنجا بود. در واقع این اتاق،اتاق تئاتریها محسوب میشد.
پشت میز خود قرار گرفت و یک متن سه خطی را از روی نمایشنامه قطوری نوشت و گفت: «این متن را در منزل تمرین کنید و فردا برای تست بازیگری بیایید»
نام نمایشنامه «پنجه عدالت» بود درست اگر یادم بیاید مفهوم این متن سه خطی این بود:«ببین اگر من و تو این کار را انجام دهیم، پنجه عدالت ما را گرفتار میکند.»
متن را گرفتم و عقبعقب رفتم، وقتی از پلهها پایین آمدم احساس کردم میتوانم تست دهم چرا که متن را در حین راه رفتن حفظ کرده بودم. برگشتم و گفتم:«من حاضرم که تست بدهم»
ایشان که هنوز در همان اتاق کمیته تئاتریها نشسته بودند در جوابم گفتند: «شما بروید و روی متن کار کنید، فردا از شما تست میگیرم»
خیلی اصرار کردم و گفتم:«حاضرم»، بالاخره قبول کرد و نوشته را روی میزشان گذاشتم و سه خط دیالوگ را طوری گفتم که با تعجب گفت: «شما که حرفهای هستید؟!، قبلا کجا کار میکردید»
در پاسخ گفتم:«قبلا تحصیل میکردم بعد از مدتی هم تحصیل میکردم و هم کار.»
پرسید:«کجا کار میکردی؟»
گفتم:«پیراهندوزی-کفاشی-کانالسازی کار میکردم»
از حرف من خیلی متعجب شد و گفت که منظورش این است که «قبلا کجا تئاتر کار میکردم!» من هم گفتم«قبلا تئاتر کار نکردم و اولین بارم است که متنی را اجرا کردم.»
سوال کردند که:«حتی در مدرسه هم تئاتر کار نکردی؟!»
گفتم: «خیر»
از کشوی میز خود نمایشنامه دیگری را درآوردند و گفتند:«تمام متن را تمرین کنید.»
در راه خانه که پیاده میرفتم هرجا که نوری میدیدم میایستادم ، تا به منزل رسیدم تقریبا نصفی از نمایشنامه را از بر بودم، بعد دانستم که برای نقش اول نمایشنامه انتخابم کردهاند، دو ماه بعد این نمایشنامه با موفقیت روی صحنه اجرا شد.»
ورود به دنیای دوبله
در دوران سربازی از تئاتر فاصله نگرفتم و در همان زمان هم، تئاتر کار کردم، بعد از پایان خدمتم به سراغ هنر دوبله رفتم چرا که دوست داشتم با کسانی که فیلمها را دوبله میکنند از نزدیک آشنا شوم؛ آقای چنگیز جلیلوند – آقای اسماعیلی-آقای طهماسب و دیگران. بسیار پیش میآمد که به میدان ارگ سابق جنب اداره تئاتر ساعتها منتظر میایستادم تا شاید آقایان: اکبر مشکین – هوشنگ سارنگ و حیدر صارمی و دیگر هنرمندان رادیو را از نزدیک ببینم و جلوی پای این عزیزان بلند شوم و سلام کنم. استادان دوبله بعد از اعتصاب در سال ۱۳۵۵ به بعد از ورود افراد جدید رضایتی نداشتند چرا که دوبله سینمای ایران به نوعی از کیفیت دست یافته بود که شاید بتوان گفت در دنیا به برتری رسیده بود و میترسیدند به این کیفیت به شکلی صدمه برسد، در حقیقت از نظر آنها کسانی که از هر جهت شناخته شده بودند باید کار دوبله را انجام میدادند. از طرفی برای من دوبله فیلمها جذابیت چندانی داشت. به هر طریق هنرمندان هنر دوبله بهطور مستقیم وغیرمستقیم به من آموختند که ساعتها در استودیو منتظر بمانم تا بتوانم فقط یک خط را دوبله کنم که بعدها به عنوان «مردی گو» دوبله مطرح شدم.
قبل از رفتنم به استودیو شهاب با آقایی به نام «هوشنگ کاظمی» کار میکردم، ایشان یک سری حوزه را برای تربیت تعدادی از شاگردان ایجاد کرده بود که به آن «سینک» میگویند و فراتر از آن به شکل حرفهایتر آموزشهایشان را انتقال میدادند،آقای کاظمی در اکثر کارهایشان نقشهای کلیدی نمایشنامه را برای کار دوبله به عهده من میسپردند.
اولین کار سینمایی
بعد از انقلاب هم اولین کار سینمایی خود را با کارگردان مطرح قبل از دوره انقلاب «آقای مسعود کیمیایی» در فیلم «خط قرمز» آغاز کردم و بعد هم در سایر فیلمهای سینمایی چون هامون،کیمیا، حکم و اتوبوس شب و... توانستم فعالیت بازیگری را تجربه کنم. در بعضی از کارهایم بعد از مدتی متوجه میشدم که در هنگام صداگذاری از صدای دوبلورها استفاده کردهاند البته برایم افتخاری بود که بزرگان هنرمند دوبلور به جای من صحبت کردند اما همیشه دلم میخواست در اکثر کارهایی که ایفای نقش میکنم از صدای خودم استفاده شود چون احساس میکنم ۵۰ درصد نقش به بازی بازیگر و حرکات بازیگری او بستگی دارد و ۵۰ درصد قضیه هم که تاثیر بسزایی در نقش دارد صدا و احساس در بیان بازیگر است. در تمام نقشهایم سعی کردم که با حس و تکنیک بازیگری که به صورت اکتسابی آموختم و با باوری که از تجربه و تحلیل کاراکتر مورد نظر در خودم ایجاد میکنم ایفای نقش را به عهده بگیرم. در حقیقت نقشها ورود مهمان به ذهن هنرمند است که با باور و ایمان به درک از آن نقش، از مهمان پذیرایی میشود و این نقشها میهمانانی هستند که بعد از مدتی ذهن را ترک میگویند و هنرمند فقط مدتی با آنها زندگی میکند و بعد پذیرای مهمان جدیدی میشود. به گزارش ایسنا خسرو شکیبایی – بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون – ۷ فروردین ۱۳۲۳ متولد شد. این بازیگر در ۴۰ فیلم سینمایی حضور داشت که از میان آنها میتوان به «خط قرمز»، «دادشاه»، «صاعقه»، «دزد و نویسنده»، «رابطه»، «ترن»، «شکار»، «عبور از غبار»، «ابلیس»، «جستوجو در جزیره»، «بانو»، «پرواز را به خاطر بسپار»، «سارا»، «یک بار برای همیشه»، «بلوف»، «پری»، «درد مشترک»، «لژیون»، «عاشقانه»، «خواهران غریب»، «سایه به سایه»، «سرزمین خورشید»، «روانی»، «زندگی»، «میکس»، «کاغذ بیخط»، «دختری به نام تندر»، «مزاحم»، «صبحانهای برای دو نفر» ، «نسکافه داغ داغ» ،«دلشکسته» و «حیران» اشاره کرد. شکیبایی ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ صحنه هنر و زندگی را ترک گفت و از دنیا رفت.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد