26 - 06 - 2024
یک جهان تحریم یک ایران فرصتسوزی
مجتبی اسکندری*
اقتصاد ایران مدتهاست که در معرض از دست دادن فرصتهای کلیدی خود برای توسعهیافتگی است. در طرف مقابل، کشورهای همسایه ایران در ربودن گوی فرصتهای توسعه که دارای همپوشانی با ایران هستند، به منتهای مهارت دست یافتهاند و بیاندازه خواهان حفظ وضع موجود در ایران به لحاظ سیاستگذاری توسعه هستند.
دستیابی عربستان به رکورد فروش 370میلیارد دلاری نفت در سال (فروش بیش از یکمیلیارد دلار نفت در روز)، تنها با حذف ایران از بازار میسر شده است. در شرایط فعلی که ایران نمیتواند به شکل قانونی و آزادانه نفت بفروشد، حتی کشورهایی چون عراق و ونزوئلا نیز که همپیمانی سیاسی گستردهای با نظم سیاسی مستقر فعلی در ایران دارند، ذینفع حذف ایران از بازارهای جهانی انرژی هستند. به عبارت دیگر، سیاستگذاران در چند سال اخیر، به جای اینکه این کشورها را به مثابه رقیب ببینند و منافع ملی ایران را در اولویت قرار دهند، همچنان تعارفات سیاسی با متحدان ایدئولوژیک را بر منافع ملی ترجیح دادهاند و حتی التفاتی به حجم فرصتسوزیهای فعلی نیز ندارند. مجادلات فعلی در عرصه سیاسی بهزعم راقم این سطور، ارزشی برابر با حجم فرصتسوزیهای تحمیل شده بر حوزه ظرفیتهای انرژی، ژئوپلیتیکی، معدنی و گردشگری ایران ندارد. چهبسا که اگر مجریان و سیاستگذاران به سوی شکار این فرصتها در راستای تحقق منافع ملی ایران گام برمیداشتند، کارتهای بازی به مراتب بیشتری برای حل مجادلات سیاسی مانند مساله هستهای در دسترس دستگاه دیپلماسی کشور بود.
کشوری با بازار مصرف مستقیم 90میلیون نفری و بازار پیرامونی تاثیرپذیر با بردار کمینه 200میلیون نفر، نباید درهای جهان را روی خود ببندد و تحریمها را به مثابه فرصت ارزیابی کند و از آن بالاتر، این مصائب عافیتسوز برای اقتصاد را به مثابه نعمت، به مردم بفروشد. در شرایطی که کشوری مانند قطر با وسعتی ناچیز و جغرافیای نامرغوب، توانسته که از کشورهایی مانند چین بیش از 60میلیارد دلار سرمایهگذاری صرفا در حوزه میادین گازی مشترک با ایران جلب کند، افرادی در کشور ما، به این انزوای خودخواسته میبالند و بر این باور هستند که منابع کافی برای توسعه ایران به اندازه خواهد بود. با فهرست کردن ظرفیتهایی که به همسایگان باختیم، شاید دیگر کسانی برای گفتههایی از این دست که «تحریم، فرصت است» تره هم خرد نکنند و گوینده این جمله را به همراه گوینده جمله «تحریم و قطعنامه شورای امنیت، کاغذپاره است» راهی اتاقهای درمان کنند.
واقعیت این است که ایران از تمامی ظرفیتهای طلایی ژئوپلیتیکی خود به کناری نهاده شده است و حذف ایران، به یک گزینه بیهزینه و شوربختانه «جذاب» برای بسیاری از کشورها تبدیل شده است. حذف از پروژه کمربند نوین ابریشم چینیها (در حالی که ایران به مدت بیش از 2 هزارسال مهمترین گلوگاه جاده ابریشم بود) و حذف از کریدور جایگزین آن، که برای اعمال فشار بر چین توسط هند و عربستان و ایالات متحده و اروپا طراحی شده، نشان میدهد که ایران از نظر همگان، صرف یک گردنه اضافی است که باید آن را دور زد. این را به عینه در پروژههای بزرگ انرژی مانند خط لوله نوباکو و مسیرهای مشابه نیز میشود دریافت. حتی تنگههرمز نیز با پروژه دلفین و چند پروژه مشابه، بخش زیادی از ظرفیتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی خود را از دست داده است. حذف نقش پیشین ایران از نظام بازیهای بینالمللی که به مثابه فروشنده قابل توجه سوختهای فسیلی بود، در کنار از دست دادن فرصتهای کریدوری ژئوپلیتیک و همچنین عقب ماندن از ظرفیتهای تحولات تکنولوژیک ولو در سطح منطقهای، این نگرانی را در میان ناظران داخلی به وجود آورده که با از دست رفتن این فرصتها، چه آیندهای را میتوان برای ایران متصور بود؟
فقدان یک ماکرواستراتژی که همزمان با تغییرات بنیادین جهانی و منطقهای همراه باشد، به وضوح توی ذوق میزند و شوربختانه کسی از میان کاندیداهای حاضر نیز، مسلح به لوازم و جنگافزارها و رزمجامه مورد نیاز برای این تغییر مهم نیست. این ماکرواستراتژی باید دو رکن بنیادین و میکرواستراتژیک داشته باشد: نخستین رکن برای این تحول Connectivity (اتصال به قدرتهای منطقهای و جهانی) و دیگری diversification (تنوعبخشی) به نقشها در جهان شدیدا شبکهای شده امروز است. شوربختانه ایران در معرض یک انزوای ژئواکونومیک قرار گرفته است که باید بخش بزرگی از آن را خودخواسته یا دستکم خودساخته دانست. این فقدان چشمانداز خارجی به فقدان چشمانداز در رابطه حاکمیت با مردم در داخل نیز تسری یافته است. هرچند از میانه دوره صفویه ایران از شاهراههای تجاری جهان حذف شد اما کارت نفت باعث شد که قدری جانمایی ایران در بازیهای بینالمللی تغییر کند و حالا با حذف این نقش، ایران دچار سرگیجه ژئواکونومیک شده است.
ما سالانه معادل یک فاز از پارسجنوبی را از دست میدهیم و نیازمند دستکم 35میلیارد دلار سرمایهگذاری سالانه صرفا برای حفظ جایگاه موجود خود در حوزه گاز هستیم و بدون پشت سر گذاشتن تحریمها، چنین چیزی میسر نیست. غیراقتصادی برخورد کردن با یک ظرفیت عظیم اقتصادی مانند گاز، باعث شده تا ایران این کارت بسیار حیاتی را از دست بدهد. تنها 8درصد از گاز تولید شده در ایران صادر میشود و درآمد ایران از همین 8درصد، معادل دو برابر کل درآمد ایران از فروش 92درصدی از گاز تولیدی خود در داخل است و این عملا به معنای تبدیل کردن کل ظرفیت گازی کشور به فلزهای آلاینده و بیخاصیت است. همین مساله عینا در حوزه نفت نیز صادق است و بدون جذب سرمایه و تکنولوژی خارجی، امکان بازیابی ظرفیت چاههای خود را نیز نداریم. چنین وضعیتی که همراه با کاهش شدید موجودی حساب سرمایه بخش گاز و نفت در کشور بوده است، باعث میشود که ایران در سال 2030، نیازمند واردات 20میلیارد دلاری گاز و در سال 2038، واردکننده نفت برای مصارف داخلی خود باشد.
همسایگان ایران با فهمیدن نیازهای تحولآفرین زمانه به پیشواز تغییرات شتافتهاند؛ بندر صلاله در عمان، یکی از دروازههای این تغییرات خواهد بود. بنادر دقم و صحار نیز از دیگر جلوههای تحول در حکمرانی ژئواکونومیکی عمان هستند این کشور بهطور همزمان چین، هند و اتحادیه اروپا (با محوریت هلند) را به کار در جغرافیای کوچک خود وادار کرده است و توانسته که میان منافع این کشورها و کشور خود، نقاط مشترک بسیار زیادی تعریف کند. پس با این حساب سه ضامن کلیدی برای بقای امنیت خود خریداری کرده است و امنیت عمان، در حلقه امنیت چین و اروپا و هند تعریف میشود و همزمان منافع اقتصادی بسیار بزرگی عاید این کشور میشود که خواهان تبدیل شدن به سوییس آسیاست. این بنادر مجموعا تاکنون بیش از 50میلیارد دلار سرمایه خارجی را به خود جلب کردهاند. در امارات نیز وضعیت مشابهی حاکم است؛ بندر جبل علی در امارات به طور روزانه با بیش از 110بندر دیگر در جهان ارتباط تجاری قابل توجه دارد و به زودی به ظرفیت 25 اسکله فعال برای بارگیری و ریاکسپورت کالا در بندر جبلعلی دست خواهد یافت اما بندر اقیانوسی چابهار یا بنادر خرمشهر و بندرعباس، لنگه و انزلی در ایران، روی هم رفته معادل 5درصد تبادلات این بندر را ندارند. چین تاکنون بیش از 30میلیارد دلار در این بندر سرمایهگذاری کرده اما دریغ از یک دلار سرمایهگذاری این به اصطلاح متحد ایران در بنادر ایران!
بندر راسلفان قطر نیز به بزرگترین بندر کانتینری LNG در جهان تبدیل شده است و به زودی فقط از طریق هوشمصنوعی مدیریت خواهد شد و سرمایهگذاریهای تکاندهندهای به خود جلب کرده و این کشور تفتیده را به یک ابرقدرت انرژی در جهان تبدیل کردهاند که میتواند با کارت انرژی خود، بسیاری از کشورها از چین تا ژاپن و اتحادیه اروپا را وادار به پذیرش شرایط خود کند. بندر شیخحمد نیز در این کشور به ظرفیت حدود 8میلیون کانتینر کالا در سال رسیده است و در منطقه، قدرت خود را به رخ دیگران میکشد. کویت نیز با یک سرمایهگذاری 4میلیارد دلاری پلی به طول 36کیلومتر را در خلیجفارس به بهرهبرداری رساند که حلقه اتصالات ژئواکونومیکی کویت را بهبود میبخشد و موقعیت شمالی ایران در شاخاب پارس را تحتالشعاع خود قرار میدهد. برجی نیز با نام مبارک با الهام از داستانهای هزار و یک شب در حاشیه این پل ساختهاند که 1001متر است و بلندترین ساختمان جهان خواهد بود. بندر راسالخیر در عربستان نیز به مهمترین هاب بندری معدنی در جهان تبدیل شده و بزرگترین آبشیرینکن و بزرگترین نیروگاه خورشیدی آینده جهان را در خود جای داده است. پروژه نئوم نیز برای همگان شهره خاص و عام است؛ این طرح با چشمانداز سرمایهگذاری 500میلیارد دلار ساخته شده و تاکنون 4 فاز از 10 فاز مهم آن به بهرهبرداری رسیده است و الهامبخش آینده خواهد بود.
تمامی این فرصتهایی که با حسرت از آنها یاد کردیم با درجات به مراتب بهتر و سهلالوصولتری در ایران وجود داشته و دارد و منابع انسانی و جمعیتی ایران و همچنین ظرفیت جغرافیایی ایران نیز از تمامی این کشورها برای سرمایهگذاریهای اینچنینی مطلوبتر بود. درآمدهای نفت و گاز و معدنی کافی نیز برای ایجاد جانمایی ایران در پهنه جدید قدرت منطقهای در دسترس بود اما جریانات انزواطلب که تحریمها را فرصت میدانند، تمامی این فرصتها و ظرفیتهای کلیدی ایران را به نقطه ضعف و چهبسا تهدید تبدیل کردهاند. این جریانات، موجودیت و حیثیت سیاسی مملکت را به خطر میاندازند و این امید هنوز وجود دارد که با حذف این جریانات، ایران بتواند جانمایی جدیدی از خود در توازنهای جدید منطقهای عرضه کند، به شرطی که شر یک جهان تحریم و تهدید از سر ایران دور شود و کشور به فرصتهای خود، دل ببندد.
* پژوهشگر
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد