7 - 12 - 2022
۴۹ سال تنهایی
مسعود سلیمی
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ خورشیدی، هفت سال پس از قتل ناصرالدینشاه و دو سال پیش از انقلاب مشروطه به دنیا آمد.
هنگامی که انقلابیون تهران را گرفتند او شش سال داشت و در پایان جنگ جهانی اول ۱۵ ساله بود. زمان وقوع کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی، ۱۸ سال از عمر هدایت میگذشت و دست آخر وقتی رضاخان دولت و سلسله پهلوی را بنیاد نهاد، او ۲۳ ساله شده بود.در این دو دهه از زندگی صادق هدایت در جامعه ایران و به طور خاص در سیاست و ادبیات کشور، دگرگونی وسیع و سریعی رخ داده بود که مهر خود را به تفکر و کارهای نویسنده نهاد.
او در یک خانواده بانفوذ، مرفه و صاحب مقام و منزلت اجتماعی و دیوانی متولد شده بود. بنیانگذار خاندان هدایت، رضاقلیخان بود؛ شاعر و مورخی برجسته در ادبیات که از نیمههای دهه دوم تا سالهای آخر دهه نهم قرن سیزده قمری زندگی میکرد.
وی در اشعارش تخلص هدایت را برخود نهاد. بیشتر بازماندگان رضاقلیخان در دوره قاجار و پهلوی در سیاست، دولت و ادبیات شخصیتهای موفقی از کار درآمدند. او دو پسر داشت: مخبرالدوله وزیر معارف بود و نیرالملک وزیر علوم و صادق هدایت نوه نیرالملک بود. پدر هدایت، اعتضادالملک کارمند عالیرتبه دولت بود که از ازدواج با دختر عموی خود، صاحب سه پسر و سه دختر شد که یکی از آنها صادق نام گرفت.
***
هدایت در شش سالگی وارد دبستان علمیه شد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی به دارالفنون رفت که هنگام برپاییاش در ۱۲۸۶ قمری، پلیتکنیک بود و سپس به بهترین دبیرستان تهران بدل شد.
بیماری چشمدرد که در ۱۵ سالگی به سراغ هدایت آمد باعث شد یکسال از درس و مدرسه عقب بیفتد. او در ۱۳۰۴ خورشیدی از مدرسه معتبر آن دوران، یعنی فرانسوی- فارسی سن لوئی فارغالتحصیل شد.
در کتاب «صادق هدایت/ از افسانه تا واقعیت» از قول مرحوم تقی رضوی، همکلاس او در سنلوئی که بعدها دوست تمام زندگیاش شد، صادق پسری خجالتی، گوشهگیر، بسیار حساس و اغلب گرفته توصیف میشود.
«در کلاس روابطم با هدایت در حد سلام و علیک بود که یک روز مارمولکی به مدرسه بردم تا سردرس تاریخ طبیعی نشان بدهم. هدایت آن را که دید یکراست آمد به طرفم و شروع کرد به بد و بیراه گفتن و متهم کردن من به زجر دادن حیوانات بیچاره!
توضیح دادم که همه این کارها در راه علم و دانش میشود. در جواب گفت: ظالم همیشه بهانههای خوبی برای اعمال پلیدش پیدا میکند. پس فرق بین من و تو و آدمکشهایی مانند چنگیزخان چیست؟ جواب دادم؛ اصلا قابل مقایسه نیست، او گفت: چرا، هست چون که اگر بشر دست از کشتن حیوانات بردارد، آدم هم نخواهد کشت…»
این دو دانشآموز تا پایان زندگی نسبتا کوتاه هدایت دوست هم باقی ماندند. رضوی سالها پس از هدایت در سال ۱۳۶۳ خورشیدی در تهران وفات یافت.
***
هدایت نوشتن را از دوران مدرسه شروع کرد و در آن هنگام دو جزوه منتشر کرد، «رباعیات خیام» و «انسان و حیوان» به تعبیری برخی از تحلیلگران آثار او از جمله نویسنده کتاب «صادق هدایت/ از افسانه تا واقعیت» هر دو نوشته منبعی ارزشمند برای فهمیدن زندگی و کارهای بعدی او به حساب میآید. هدایت رباعیات خیام را در سال ۱۳۰۲ در ۱۸ سالگی منتشر کرد. مقدمه کتاب بهگونهای است که ردپای رشد فکری و روانی نویسنده در آن به روشنی دیده میشود.
***
هدایت در بهار ۱۳۰۵ خورشیدی- ۱۹۲۶ میلادی- راهی بروکسل شد و سپس در کارتپستالی که از پاریس برای برادرش محمود فرستاده تاریخ مرداد ۱۳۰۶- اوت ۱۹۲۷- را نوشته است. درباره رشته تحصیلی هدایت در اروپا نکات مبهم زیاد است؛ به گفتهای او ابتدا دندانپزشکی خواند و بعد چند وقتی هم مهندسی. در کتاب «صادق هدایت/ از افسانه تا واقعیت» آمده است که او به قصد تکمیل تحصیلات در رشته مهندسی به بلژیک رفت و بعد به فرانسه تا درسش را در مدرسه معماری ادامه دهد.به شهادتنامههای خودش، او هرگز به مرحله تحصیل در رشته تعیین شده که گویا مهندسی معماری بوده، نرسید زیرا از عهده ریاضیات پیشرفته برنیامد، درسی که اصلا با ذوق و استعداد ذاتی او هماهنگ نبود.
تغییر مکان متعدد در اروپا و با وجود تلاش زیادی که برای بهتر کردن روحیه خود انجام میداد به گواه مدارک موجود هدایت همچنان افسرده و غمناک بود. بهعنوان یک توضیح واقعگرایانه از قول نویسنده «صادق هدایت/ از افسانه تا واقعیت» میخوانیم که او برای ایفای نقش خود بهعنوان یک محصل تماموقت، فرد مناسبی نبود؛ او کسی نبود که در چارچوب تعهدات و نظم اجباری برای دریافت مدرک درس بخواند. نویسنده اضافه میکند «تنبلی» که در بسیاری از داستانهای هدایت از آن صحبت میشود و به طور خاص در «زنده به گور» که در ۱۳۰۹ در پاریس نوشته است با اینکه وصف حال خود او نیست اما به این مشکل اشاره دارد.
هدایت در هفتم اسفندماه ۱۳۰۷ در نامهای از شهر رنس فرانسه به دوستش رضوی در پاریس مینویسد: در موضوع درس از سایرین پستتر نیستم… ولی رفتن به امتحان و گذرانیدن آن غیرممکن است…»
***
آمده است که هدایت یکبار در خردادماه ۱۳۰۷ در یک نقطه پرت افتاده کنار رودی به نام مارن و از بالای یک پل قدیمی خود را به آب میاندازد و از آنجایی که شنا نمیدانسته از آن بهعنوان خودکشی تعبیر میشود ضمن اینکه خودش در نامهای به برادر بزرگ خود محمود در تهران مینویسد: اخیرا یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.»
***
هدایت در ۱۲ آذرماه ۱۳۲۹ پس از چند سال اقامت در ایران دوباره تهران را ترک کرد و پس از گذراندن یک شب با خانواده جمالزاده در ژنو، غروب روز بعد به پاریس رسید.
در آن زمان هدایت با حقوق ۴۹۰ تومان در دانشکده هنرهای زیبا کار میکرد. او با هزار زحمت و با تلاش اطرافیان بانفوذی که داشت به طور مثال سهبد رزمآرا، نخستوزیر وقت و یکی از شخصیت مهم سالهای دهه ۲۰ خورشیدی ایران که شوهرخواهرش بود، توانست چهار ماه مرخصی استعلاجی بگیرد و راهی پاریس شود.آمده است که هدایت هنگام ورود به پاریس روحیه خوبی نداشت. در نامهای به تاریخ ۱۴ آذرماه ۱۳۲۹ به انجوی شیرازی مینویسد: «هیچ حوصله ادامه به کاغذ را ندارم، هیچ میلی به دیدن شهر ندارم… بعدها شاید فرصت بیشتری برای وراجی پیدا کنم…»
تلاش هدایت برای سروسامان گرفتن به سرعت برباد میرفت و رفتهرفته آثار ناامیدی در رفتار و در نامههایش خود را نشان میداد.
***
مصطفی فرزانه در آن دوران دانشجوی جوانی در پاریس بود که به هدایت به صورت یک پیشکسوت ادبی مینگریست و یکی از معدود ایرانیانی بود که تماس منظم با او داشت. یکی از آخرین دفعاتی که فرزند هدایت را دید به تاریخ ۱۲ فروردینماه ۱۳۳۰/ اول آوریل ۱۹۵۱ میلادی- برمیگردد. هدایت در یک هتل ارزان سکونت داشت، دو روز بعد به آپارتمان کوچکی نقل مکان کرد و چند روز بعد از آن هم دست به خودکشی زد.
***
۱۹ یا ۲۰ فروردین ۱۳۳۰، شب هدایت به آپارتمان خود برگشت. پتویی کف آشپزخانه پهن کرد در را بست و روی زمین دراز کشید اما پیش از آن، پیچ گاز را باز کرده بود… و این مرگ بود که آهسته و پاورچین در اطراف صادق هدایت چرخ میزد.
***
به پلیس اطلاع داده شد و خبر کوتاهی از مرگ او در مطبوعات فرانسه به چاپ رسید. خانواده هدایت تصمیم میگیرند که او در پاریس دفن شود. تشریفات مذهبی خاکسپاری در مسجد مراکشیها برگزار شد. تابوت هدایت در گورستان معروف پرلاشز کنار بسیاری از زنان و مردان نامی جهان به خاک سپرده شد. سنگ اولیه قبر، بعدها توسط برادر او، محمود عوض شد؛ سنگ بلند سیاهرنگی با طراحی یادآور بوف کور و نوشته کوتاهی به فارسی و فرانسه جای قبر صادق هدایت را پوشانده است.
***
و آخر اینکه صادق هدایت بهعنوان یک انسان صاحب عقاید و رفتاری خاص بود که هرکسی آزاد است موافق یا مخالف او باشد و هدایت نویسنده هم بالقوه دوستداران و دوستندارانی دارد؛ همه اینها به جای خود اما نکته این است که صادق هدایت به شهادت آثارش که صدالبته ضعیف و قوی در میانشان دیده میشود در تاریخ فرهنگ و ادب ما، جایگاه برجستهای دارد اما ما ایرانیها به عادت مالوف که اهل افراط و تفریط هستیم در قضاوت درباره او هم به میانهروی عادت نکردهایم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد