16 - 04 - 2020
نمیدانمگویی!
مجید عابدینیراد- از سر شب تا حالا که چیزی به نیمهشب نمونده همینطور یه بند دارم با خودم کلنجار میرم که این حس خوشحالی درونیام به چی میتونه ربط داشته باشه!؟ آخه چندین و چند روزه که توی این حال و هوا قرار دارم ولی تا امشب کمی سرسری ازش گذشته بودم. با عمده شدن این فکر به ناگهان و پرداختن بهش باز هم به هیچ جواب قانعکنندهای نرسیدم! راستش نمیدونم؟ چند روز پیش توی یک برنامه رادیویی که راجع به هوش مصنوعی حرف زده میشد برای اولین بار فهمیدم که ارجحیت بشر بر اینجور ماشینهای هوشمند در اینه که این سیستمها هیچوقت در مقابل مسالهای اذعان به نادانی نمیتونند بکنند! شاید به همین دلیل هم هست که هیچ جور ظرفیت یادگیری رو به خودی خود نمیتونند داشته باشند.
ولی بدبختانه نمیدونم چرا، عموما ما آدمها از این ظرفیت استثناییای که داریم تنها بلد نیستیم استفاده ببریم بلکه سعی در مخفی کردن نادانیهامون هم میکنیم! شاید مشکل اصلی در این مقوله به نحوه تعلیم و تربیت که اساسش روی بلد بودن استوار شده بستگی داشته باشه! نمیدونم؟
نمیدونم چطور شد که به صورتی خیلی طبیعی در روند کار حرفهایام که به ساخت و ساز مربوط میشد من این استراتژی برخورد با مسائل رو بر همین ظرفیت بینظیر «نمیدانم گویی در مقابل مشکلات حاد» قرار دادم! وقتی با اولین موفقیت بزرگ کاری به قدرت اعجازآور این اذعان رسیدم همین راه و روش رو به دومین تجربه کاریام منتقل کردم. مهارت به دست آورده در این مسیر موفقیتی چندین بار بزرگتر رو در تجربیات بعدی و بعدی برام به ارمغان آورد! تا حدی که خودم هم بدتر از بقیه متعجب از کارایی این راه خاص مونده بودم!
اعجاز این شیوه در راستای حل بزرگترین معضلات مملکتی و باز کردن هر نوع گرهی، پیشرفتم رو تا اونجایی رسوند که در هر راه دیگهای اونرو به آزمایش درمیآوردم حاصلی جز موفقیت برام دربر نداشت!
امروز هم که این کارکشتگی در نمیدانمگویی رو به کمال رسوندهام به سراغ اشعار پیچیده نظامی رفتهام که در هر بیتش معمایی تعبیه شده و هشت قرنه که کسی به کلیدهای درک و گشایششون نرسیده! خوشبختانه امروز با بهرهوری از همین روش که خلوص در برخورد توش حرف اول رو میزنه اکثر کلیدهای دریافت حرفهای رازگونه نظامی و حافظ رو تونستم پیدا کنم!
آخه این شیوه با اینکه خیلی هم ساده به نظر میرسه ولی پیچیدگیهای خودش رو هم داره! مهمترین خاصیتی که میطلبه راستی و صداقت کامل داشتن هست که رسیدن بهش اینقدرها هم آسون نیست! بعد هم توش خواست و انگیزه واقعی برای حل یه معضل رو داشتن حرف اول رو میزنه!
به فرض حساب کنید در مقابل انبوه مسائلی که کشورمون امروز باهاشون مواجه شده که بعضیها بیرون اومدن ازش رو در حد ناممکن به تلقی درمیارن، رییس دولت یا یک مقام عالیرتبه با صداقت و راستی کامل به مردم بگه که راه برونرفت از این یا اون معضل خاص رو نمیدونه! باور کنید حتی بدون طرح تقاضایی برای کمک گرفتن ۷۰ نخبه بسیج میشن و از اجتماعشون بهترین راهحل ممکن بیرون خواهد اومد! کافی ست اون مسوول مربوطه کلید یافته شده با مشارکت جمعی رو در قفل اون معضل قرار بده تا اون مشکل عدیده به کل از میون برداشته بشه!
اما بدبختی اینجاست که متاسفانه اذعان به نادانی در دید اکثریت قریب به اتفاق ما ایرونیها به خصوص، نقطه ضعف محسوب میشه نه قوت و قدرت! فریادهای نمیدانمگوییهای حافظ و نظامی که سردمداران این استراتژی پیشرفت خارقالعاده بودهاند قرنهاست که نتونسته هیچ تغییری رو در نگرش محدود ما به وجود بیاره!
یادم افتاد که در این راه اذعان به نادانی کردن چنین فرد کارکشتهای باید از یک طرف هم به قول حافظ پنبه در گوش نباشه و از طرف دیگه به قول نظامی ملیخاصفت نباشه! یعنی خودش رو عالم دهر به تصور درنیاره و با تواضع و گوش دادن به حرف به باز کردن گرهی که راهحلش توسط جمع پیدا شده بپردازه…!
در این هنگامه بود که به خودم گفتم: نکنه خوشی درونی این روزهای من به خاطر فرارسیدن موعد پرده یازده حرکت جلیقهزردها باشه!
آخه این حرکت و ابراز نارضایتی مردم بود که باعث عکسالعمل دولت ماکرون در برقراری گفتوگوی ملی برای بحث و تبادل نظر درباره نحوه بیرون اومدن از معضلاتی که مردم باهاشون مواجهاند شد! آخه این روش صلاح و مشورت کردن و طلب مشارکت جمعی رو داشتن از همین شیوه اذعان به نادانی مایه میگیره! روشی که توی همین دوره به این کوتاهی موفقیتهایی رو برای ماکرون از نظر بالا رفتن میزان محبوبیتش پیش مردم دربر داشت!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد