18 - 01 - 2023
«آشتی ملی» از مسیر اصلاحات
عملکرد ضعیف دولت رییسی و مشکلات عدیدهای که هر روز مردم ایران با آن مواجه میشوند، باعث شده با اینکه فاصله زیادی با انتخابات ۱۴۰۴ وجود دارد، استارت انتخاباتی زده شود. گعدهها، سخنرانیها و البته فعالیتهای برخی چهرههای مدعی، گویای خیز انتخاباتی است. این در حالی است که در انتخابات اخیر مشارکت به کمترین میزان خود رسید و در شرایط فعلی نارضایتیها ، گویای مدیریت ضعیف و ناکارآمدیها در حل مشکلات است. اما گویا جریانها و جناحهای سیاسی چندان در بطن جامعه نیستند و همچنان شرایط را برای حضور مجدد در میدان رقابت مهیا دانسته و از همین الان گعدههای انتخاباتی خود را آغاز کردهاند. در همین رابطه آغاز به کار وبسایت رسمی حسن روحانی رییسجمهور پیشین، همچنین سخنان محمود واعظی چهره نزدیک به حسن روحانی که بهتازگی در گفتوگویی گفته بود در حال فراهم کردن مقدمات انتخاب نامزد هستیم، بیانگر خیز انتخاباتی در جریان اعتدالیون است. البته فعالیتهای انتخاباتی فقط محدود به اعتدالیون نبوده و عملکرد رییسی حالا همسویان با آن را نیز به فکر حضور در انتخابات انداخته و فعالیتهای سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف میتواند از جمله این تحرکات باشد. علنی شدن اختلافات قالیباف و رییسی و حامیان تندروی دولت، کنار طرح ایده «حکمرانی نو» سبب شده گمانههای تازهای درباره قالیباف، آن هم در دمادم انتخابات مجلس دوازدهم مطرح شود. اما آیا در شرایطی که بارها نخبگان فکری و سیاسی و جامعهشناسان درباره کاهش اعتماد اجتماعی و عدم مشارکت در جامعه هشدار دادهاند، چگونه میتوان به آینده انتخابات امیدوار بود. پیششرطهای احیای آن چیست و تحرکات چهرههایی که کارنامه موفقی نداشتهاند، در چنین فضایی چه پاسخی از سمت جامعه خواهد گرفت. سیدرحیم ابوالحسنی استاد دانشگاه تهران و فعال سیاسی در رابطه با تحرکات انتخاباتی و پیششرطهای مشارکت سیاسی در کشور با «جهانصنعت» گفتوگو کرده که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
آقای ابوالحسنی، به عنوان پرسش نخست، نظرتان درباره تحرکات زودهنگام انتخاباتی از سوی طیفها و جریانهای سیاسی، آن هم در شرایطی که جامعه از ناکارآمدیها خشمگین است و جریانها سرمایه اجتماعی خود را از دست دادهاند، چیست؟
یک فرضیه سیاسی وجود دارد و آن این است که یک کنشگر سیاسی همیشه خودش را در حالت آمادهباش نگه میدارد تا اگر شرایط مساعد شد، از قافله عقب نماند و در صحنه رقابت حضور داشته باشد. اما در رابطه با تحرکات برخی از افراد و چهرهها چند نکته وجود دارد که به آنها اشاره میکنم. در مورد برخی از آقایانی که با فعالیتهای خود اعلامحضور میکنند، باید توجه داشته باشیم این تحرکات برای آنها هزینهای ندارد و شناخته شده هستند و جامعه تقریبا شناخت کاملی از آنها دارد؛ مانند آقای حسن روحانی یا تیم همراه ایشان. در واقع این طیف چند سال در یک قوه مهم حضور داشتند و مشکلات جامعه را میدانند و به عقیده من، اگر هم تحرکاتی دارند به این خاطر است که میخواهند در هنگامه انتخابات از غافله عقب نمانند.
اما ماجرا در آن طرف متفاوت است؛ برای مثال دلیل اینکه چهرهای همچون آقای قالیباف که همیشه سودای ریاستجمهوری را در سر داشته و امروز هم باز از «حکمرانی نو» سخن میگوید، ناکارآمدی دولت رییسی و ضعف مدیریت کابینه او است که یکبار دیگر جریان همسو با رییسی را به فکر حضور مجدد انداخته که منتظر فرصتی برای اعلام حضور در میدان رقابت است. قالیباف معتقد است رییسی پایگاه خودش را از دست داده و دوران ریاستجمهوریاش یکمرحلهای خواهد شد. بنابراین برای نجات جریان اصولگرایی و کسب قدرت دوباره خودش را مطرح میکند. هر چند این حکمرانی نویی که او از آن سخن میگوید، هیچ مولفه و شاخصی ندارد، مدون نیست و یک طرح کلی است که همیشه آن را تکرار میکند و بیشتر به دنبال این است که به آرزوی دیرینه خود که همان رسیدن به پاستور است، برسد و رییسجمهور شود.
داستان جلیلی و یارانش اما متفاوت از این دو است. آنها طیفی هستند که همیشه بهدنبال قدرت بوده و آرای مردم برای آنها اصالت ندارد. اگر دقت کرده باشید، در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، مشارکت به ۴۲ درصد یعنی کمترین میزان خود رسید اما برای آنها جای هیچ نگرانی نبود؛ چراکه به مردم و سرمایه اجتماعی اعتقادی ندارند. دنبال رای و حتی اگر میتوانستند بساط انتخابات را جمع میکردند؛ چراکه انتخابات برای این طیف، شرط نیست.
به عقیده من نمیتوان از همین الان درباره آینده انتخابات در ایران سخن گفت؛ چراکه سیاست، امری غیرقابل پیشبینی است. زیرا یک متغیر میتواند کل صحنه را عوض کند. برای مثال در رابطه با جنبشهای کشورهای عربی، خودکشی یک جوان کل صحنه سیاست در تونس را دگرگون کرد؛ امری که به هیچوجه قابلپیشبینی نبود. همچنین در انقلاب اسلامی ایران انتشار یک نامه در روزنامه اطلاعات که در آن درباره تبارشناسی امام(ره)، خلاف سخن گفته شده بود، منجر به اعتراض طلاب در ۱۹ دی منجر شد. پس از آن، چهلم شهدا را داشتیم و بهدنبال آن ۲۲ بهمن. بنابراین در دنیای سیاست یک حادثه میتواند کل صحنه را عوض کند. در اعتراضات اخیر هم حادثهای که برای آن دختر جوان پیش آمد، جرقهای شد برای ناآرامیها که منتهی به یک اعتراض وسیع تبدیل شد که ۴ ماه کشور را دستخوش حوادث و ضرر و زیان زیادی کرد. بنابراین نمیتوانیم در رابطه با آینده انتخابات مجلس و دولت از الان پیشبینی کنیم. به عقیده من با توجه به فرمول نیروهای سیاسی همیشه در حال آمادهباش، اصلاحطلبان نیز نباید آیه یأس بخوانند و بگویند ما شرکت نمیکنیم.
با این حساب، به نظر شما چگونه در شرایطی که کشور غرق در مشکلات عدیده اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است و اعتماد عمومی به شدت آسیب دیده، میتوان به افزایش مشارکت سیاسی امیدوار بود؟
اگر نظام تصمیمگیر و کسانی که در قدرت هستند به واقعیت فضای سیاسی کشور پی ببرد و به آن اعتنا کنند، میتوان به آینده مشارکت سیاسی امیدوار بود. بنابراین قدرت حاکم اولا باید کشور را خوب اداره کند و کارآمد باشد و در وهله دوم از مشروعیت برخوردار باشد. به نظرم اگر به تئوری حضرت امام خمینی (ره) و شهید مطهری معتقد باشیم، نه تئوری مصباح؛ همچنین توصیف و تبیین دقیقی از وضعیت سیاسی و شرایط کشور داشته باشیم قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که مردم از نظر سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رضایت ندارند یعنی از بروندادهای سیستم راضی نیستند. بنابراین در جلب اعتماد عمومی و کاهش شکاف بین این دو تلاش خواهیم کرد و میتوان به آینده مشارکت سیاسی در ایران امیدوار بود. پس تابع مردم بودن در حوزه مشروعیت سیاسی و شناخت دقیق یک جامعه دو عامل مهم و تاثیرگذار برای بهترشدن فضای مشارکت سیاسی در کشور است.
در چنین شرایطی به نظر شما، چگونه میتوان از تغییر روندها و احیای اعتماد اجتماعی اطمینان حاصل کرد؟ آیا اساسا چنین امری را ممکن میدانید؟!
ابتدا باید انتخابات را از حالت غیرانتخاباتی خارج کنند و خطمشیها تغییر پیدا کند. تغییر قانون انتخابات یکی از همین تغییر خطمشیها و در همین راستا محسوب میشود. چراکه اکثر مردم خواهان حفظ نظام هستند؛ اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو نیز معتقدند نظام باید حفظ شود. یکی دیگر از متغیرهای مشارکت در انتخابات ورود نامزدهای اصلی و جدی در صحنه است. با این حال به نظرم یکی از مهمترین مولفهها برای بالا بردن سطح مشارکت و احیای اعتماد اجتماعی در شرایط کنونی این است که تیم حاکم در اداره کشور، راسا اقدام به اصلاح کند؛ اصلاح درونی. یعنی کابینه رییسی تقویت شود و افراد کارآمدی روی کار بیایند تا التهاب در جامعه فروکش کند. با توجه به اینکه ما در حال حاضر فقط امکان تغییر در قوه مجریه را داریم، میتوانیم با اصلاح آن و تغییر جدی در کابینه تا حدودی کشور را از این بحران نجات دهیم. اگر بخواهیم مردم را به انتخابات امیدوار کنیم، باید با تغییر کابینه، رییسی را تقویت کنیم و در واقع به او انرژی بدهیم تا در زمان باقی مانده از عمر دولت، بخشی از مشکلات بهخصوص مشکلات اقتصادی را که ارتباط مستقیم با معیشت جامعه دارد، حل شود تا امید به کشور برگردد.
چگونه میتوان خشم عمومی را کاهش داد و جلوی دوقطبیسازی را گرفت؟
قطعا با این افرادی که اسامیشان در فضای رسانهای به عنوان کاندیداهای احتمالی انتخابات آینده مطرح شده، مشارکت بالا نمیرود. آنها قبلا امتحان خودشان را پس دادهاند. با سوءگیری تضاد دولت- ملت بیشتر میشود و قطعا هر چقدر تضاد بیشتر شود، مشارکت در انتخابات کاهش پیدا میکند. در واقع خشم در کشور ما فروکش نکرده و بیشتر شده و حتی تبدیل به نفرت بیشتر شده است. با این حال بر این باورم که هنوز هم دیر نشده و میتوان با عذرخواهی و اصلاحات اساسی اعتماد عمومی را احیا کرد و این خشم را کاهش داد. میتوان با این پیششرطها به سوی «آشتی ملی» رفت. اگر مردم احساس کنند صدای آنها شنیده میشود، قطعا خشمشان فروکش خواهد کرد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد