1 - 08 - 2024
از جنگ «هیبت و حیثیت» تا سناریوی «آغوش مرگ»
مهدی مطهرنیا*
ترور اسماعیل هنیه در تهران از منظر نگرشهای آیندهاندیشانه امری بهتآور نیست. ایران وارد جنگ هیبت و حیثیت شده است؛ جنگی که تولدش در زمان ریاستجمهوری ترامپ و تهدید وی درخصوص خارج شدن از برجام صورت گرفت و اوج شکوفایی آن نیز در دهم مرداد 1403 و ترور اسماعیل هنیه در تهران رقم خورد.
در طول سالهای اخیر تلاش شده تا چند دکترین علیه ایران پیادهسازی شود؛ نخست دکترین محدودسازی همکاریهای بینالمللی و محاصره منطقهای ایران، دوم تبدیل چالش ایران به تهدیدی برای نظم منطقهای و بینالمللی، سوم دکترین هزار ضربه چاقو، چهارم دکترین یا سناریوی بوسه مرگ و پنجم دکترینی که هماکنون در حال کارسازی بوده و نام آن سناریوی آغوش مرگ است. در واقع رقبا در راستای این سناریوها در پی آن هستند که ما را چنان در بربگیرند تا ایران از حرارت وقایع ناشی از رویدادها دچار نوعی تنگی نفس شود. البته این مباحث مواردی تازه نبوده و چند سالی است که آنها مطرح شده است.
و اما ترور اسماعیل هنیه یک کنش گفتمانی است نه یک واقعه بهتآور که اکنون از آن یاد میشود. در واقع کنش گفتمانی به تعبیر فوکویی آن به زبان ساده به این معنی است که واقعهای که وقوعش نتایج خاص خود را به همراه خواهد داشت یعنی تولد این واقعه دارای پیامد و تبعات سنگینی است.
در واقع ترور اسماعیل هنیه در تهران یعنی به چالش کشیدن اقتدار امنیتی ایران بعد از واقعه هفتم اکتبر. در همان زمان یعنی موقعی که هفتم اکتبر رخ داد
تحليل كردم که این موضوع یک ضد واقعه است نه واقعه. امروز نیز پس از حدود 11 ماه از گذشت عملیات هفتم اکتبر، شاهد هستیم که تعبیر ضدواقعه تا چه میزان دقیق بوده است به طوری که میزان حذف فیزیکی فرماندهان مقاومت در منطقه 100درصد افزایش یافته بنابراین لازم به ذکر است که کنش گفتمانی موجود در مرحله نخست، تهران را به یک چالش بسیار جدی دعوت میکند؛ اینکه آیا ایران وعده صادق دومی را رقم میزند یا خیر؟ با این تفاوت که ترور سردار محمدرضا زاهدی در دمشق صورت گرفته و ترور اسماعیل هنیه در تهران رخ داده است. این موارد انعکاس خاص خود را در جهان داشته و دستگاهها و نهادهای امنیتی در منطقه و نظام بینالملل آن را به صورت جدی رصد میکنند.
درخصوص پیامدهای این اقدام باید گفت که چنین مسالهای میتواند در وهله اول به نفع شخص بنیامین نتانیاهو و حامیانش تمام شود زیرا صحبتهای وی درخصوص ادامه جنگ و حضورش در کنگره آمریکا که 58 مرتبه با تشویق نمایندگان به شکل ایستاده صورت گرفت، با پیوند خوردن به دیدارش با بایدن و ترامپ با آن ادبیات تهاجمی و تحکمی نشان میدهد که تلآویو حتی بایدن آمریکایی را نیز نادیده گرفته است. به این معنی که اگر نتانیاهو اعلام کند که چنین اقدامی با هماهنگی ایالاتمتحده صورت گرفته به طور طبیعی پای واشنگتن را هم به ماجرا باز کرده و آمریکا را در معرض اتهام قرار میدهد اما اگر نگوید که با آمریکا در این زمینه هماهنگ بوده، بالطبع سیگنال اقدام مستقل از آمریکا در برخورد با مسائل منطقهای را به نمایش گذاشته است.
در نتیجه همه این گزارهها نمایانگر سطح وسیعی از اثرات، پیامدها و تبعات ماجراست به طوری که آتشبس میان حماس و اسرائیل را به تعویق میاندازد، ماجرای اعراب و اسرائیل تحرک بیشتری میپذیرد و در نهایت میتواند زمینهساز ایجاد فضایی نامطلوب در سطح داخلی و منطقهای برای ایران باشد.
به طوری که هماکنون میبينيم که ماجرای ترور اسماعیل هنیه روی ذهن مردم در داخل نیز تاثیر داشته است بنابراین تمامی این موارد، مسائلی نبود که امری سری، مخفی و غیرآشکار باشد. از اینرو باید گفت آنچه قبلا و در طول سالهای قبل مطرح کرده بودیم به درستی شنیده نشد و حالا کار به جایی رسیده که امکان وقوع درگیری ایران با تلآویو نه یک احتمال بلکه تبدیل به یک ضرورت شده است چراکه اگر ایران پاسخی درخور به چنین اقدامی ندهد، هر چند که امری امکانپذیر است اما پیامدهای خاص خود را برای تهران خواهد داشت. همچنین اگر قرار باشد پاسخی درخور به ترور اسماعیل هنیه داده شود باید دید که این پاسخ چگونه طراحی و عملیاتی میشود.در همین راستاست که معتقدم ترور رییس دفتر سیاسی حماس آن هم در تهران، اوج شکوفایی جنگ هیبت و حیثیت را رقم زده و باید منتظر ماند و دید که دامنه و پیامدهای آن تا چه سطحی پیش میرود.
* استاد دانشگاه و رییس اندیشکده آیندهاندیشی سیمرغ
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد