16 - 04 - 2020
او خیلی سختی کشید
اردلان عطارپور به من پیشنهاد داد که در هفتهنامه حوادث خبرنگار شوم. گفتم من تجربهای در این زمینه ندارم. ایشان گفت بیا کمکت میکنم. من حدود دو هفته صبحها به هفتهنامه میرفتم و شبها با کامیون کار میکردم. درواقع اردلان عطارپور باعث شد من در این مسیر بیفتم.
صفایی به چگونگی آشنایی خود با آن مرحوم اشاره و اظهار میکند: من با آقای عطارپور حدود سال ۷۰ آشنا شدم. برادر من در روزنامه همشهری بود. این روزنامه آن روزها تازه تاسیس شده بود، من در آنجا با آقای عطاپور آشنا شدم که آن زمان ویراستار کتاب بود.
او میافزاید: من قبل از آشنایی با آقای عطارپور کارهای مختلفی انجام میدادم. بعد از سال ۶۰ که دیپلم تجربی گرفتم، دو سال معلم حقالتدریس بودم. بعد از دو سال به سربازی رفتم و سال ۶۳ که برگشتم فکر میکردم باید وارد کار تولیدی بشوم. متاسفانه سال ۶۸ دارایی خود را از دست دادم و بیپول شدم، به همین دلیل با کامیون در پروژه ساخت بزرگراه کردستان کار میکردم و شبها مشغول خاکبرداری بودیم. حقوق این کار سه برابر حقوق کارمندی بود و ناچار بودم برای تامین خانواده و پرداخت بدهی، این کار را انجام دهم.
این مدرس روزنامهنگاری با اشاره به ورود در عرصه روزنامهنگاری بیان کرد: من به دلیل اینکه کتاب، مجله و روزنامه زیاد میخواندم، به رسانههای مکتوب گرایش زیادی داشتم، شخصیت آقای عطارپور هم برایم جالب بود، در نتیجه وارد رسانهها شدم. یادم میآید کتابی بود که در آن به انتخاب او گزیده آثار داستانهای نویسندگان معاصر چاپ شده بود. این کتاب خیلی من را به ایشان علاقهمند کرد.
یک بار با ایشان به خانه آقای جمال میرصادقی رفتیم و تاحدی با نویسندگان ادبی ایران از طریق ایشان آشنا شدم. عطارپور به من پیشنهاد داد که در هفتهنامه حوادث خبرنگار شوم. گفتم من تجربهای در این زمینه ندارم ایشان گفت بیا کمکت میکنم. من حدود دو هفته صبحها به هفتهنامه میرفتم و شبها با کامیون کار میکردم. در واقع اردلان عطارپور باعث شد من در این مسیر بیفتم.
صفایی با اشاره به اولین گزارشی که نوشته میگوید: اولین کارم گزارش گرفتن از فرو ریختن تونل مترو بود. متروی تهران در حال ساخته شدن بود که حین عملیات هفت نفر کشته شدند. روزنامهنگاری کار سنگینی بود و بعد از دو هفته دیدم شبها زمان رانندگی خوابم میگیرد. آن زمان بین دوراهی بودم که کار کردن با کامیون را انتخاب کنم که حقوقش بیشتر از خبرنگاری بود یا با آقای عطارپور همکاری را ادامه دهم.
با توجه به علاقهای که به کار روزنامهنگاری پیدا کرده بودم کار کامیون را رها کردم. در هفتهنامه حوادث شخصیتهای برجستهای مانند یونس شکرخواه، فریدون صدیقی، مسعود شهامیپور و محمود مختاریان عضو هیات تحریریه بودند و فرصت گفتوگو با آنها برای من بسیار جذاب بود. من حدود ۱۵-۲۰ سال رمانهای مختلف خوانده بودم و ادبیات ذهنی خوبی داشتم. آن زمان تقریبا سی ساله بودم و آقای عطارپور هر دانشی که داشت بیدریغ و دوستانه در اختیارم میگذاشت و کمک ایشان باعث شد بتوانم در هر ماه، دو یا سه شماره گزارشهای تیتر اول خوبی تهیه کنم. سال دوم کارم بود که از طریق یکی از دوستان با رشته روزنامهنگاری آشنا شدم. سال ۷۲ وارد دانشگاه شدم و در کنار کار روزنامه، ادامه تحصیل دادم.
ما حدود پنج سال ارتباط زیادی داشتیم و بعد از تعطیلی هفتهنامه حوادث ماهی یک بار به منزل ایشان میرفتم و به صحبتهای ایشان گوش میدادم. ما بیشتر درباره کتابها و نویسندهها حرف میزدیم.
صفایی به ویژگیهای شخصیتی عطارپور اشاره میکند و میگوید: او منتقد، بسیار عمیق و نکتهبین بود.
صحبتهایی که مطرح میکرد برایم تازه و همنشینی با او برایم بسیار جذاب بود زیرا دید مرا بیشتر باز میکرد. همیشه در حوزه ادبیات معاصر کتابهای روز را میخواند و علاقهاش در حوزه ادبیات بود در هفتهنامه حوادث هم بیشتر تحلیل و یادداشت مینوشت و کمتر درگیر مسائل حوادث و گزارشها بود.
اردلان عطارپور نگاه طنزآمیزی به زندگی داشت و این مساله باعث میشد با تلخیها و مشکلات برخورد خوبی داشته باشد. ایشان تا اوایل سال ۷۳ در هفتهنامه حوادث بود و قبل از آن در همشهری ویراستاری میکرد. بعد از تعطیلی هفتهنامه حوادث به روزنامه تازه تاسیس ایران رفتم. ایشان هم کار کتاب را پیگیری کردند. در واقع یک پای او در کار کتاب و پای دیگر او در مطبوعات بود.
به نظر من اردلان عطارپور مانند کشتیای که دچار توفان شود در روزنامههای مختلف به دلیل مسائل متفاوت جابهجا میشد. در واقع او شخصیت مستقلی بود که به هر چیزی تن نمیداد و خود مطبوعات هم در تلاطم بودند به همین دلیل او خیلی سختی کشید.
* روزنامهنگار و مدرس علوم ارتباطات

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد