27 - 01 - 2020
باد کردن بادبادک سوراخ!
محمدرضا ستوده- مدتی است در مورد چیزهایی که ادعا دارند کمدی هستند ولی کمدی نیستند و هیچ ربطی به طنز ندارند با تمام قدرت موضع میگیرم. از استندآپ کمدیهای بیمایه خندوانه تا فیلمهایی که در سینماها اکران میشوند. فیلم لسآنجلس- تهران را دیدم. بیمعنیترین، بیمفهومترین، زشتترین، بیسر و تهترین، غیراستانداردترین و خجالتآورترین فیلمی که در عمرم دیدهام! چون برای اولین بار در عمرم بعد از گذشت نیم ساعت، از روی صندلی بلند شدم و آمدم بیرون…
بدترین فیلمها رو روی صندلی دوام آوردهام و تا آخر دیدهام که ببینم آن فیلم تصمیم گرفته چقدر بد باشد! ولی این فیلم مقاومتم را شکست و از روی صندلی بلندم کرد. من وقتی چیز بیمزه میبینم خودم را منقبض میکنم، استرس میگیرم و خجالت میکشم. این فیلم همه اینها را در یک ربع اول برای من به ارمغان آورد. به همه این چیزهایی که گفتم یک پرویز پرستویی فروریخته، یک مهناز افشار دمدستی، یک نابازیگرِ نچسب و یک راوی بینمک متهوع را هم اضافه کنید.
در مورد فیلمنامه و فیلمسازی حرفی نمیزنم چون چیزی وجود نداشت که بخواهم در موردش حرف بزنم…
اما از آن روزی که این فیلم اکران شده، مهناز افشار در صفحه اینستاگرامش حداقل یک روز خوشحالی خود را از فروش چند میلیاردی این فیلم اعلام میکند و آن را یک فیلم موفق جلوه میدهد. مهناز افشار از بازیگران مورد علاقه من است. هر قدر هم که ایراد داشته باشد یک موی او را با خیلی از مسوولان عوض نمیکنم! ولی باید از او چند سوال بپرسم…
خانم مهناز افشار! چرا تلاش میکنید این فیلم افتضاح را فیلم موفقی جلوه دهید؟ موفق از چه لحاظ؟ از لحاظ فروش یا از لحاظ هنر؟ از منظر هنر سینما که هیچ، اگر ملاک خوب بودن برایتان فروش زیاد است پس چرا آن زمانی که اخراجیهای دهنمکی رکورد فروش سینمای ایران را زد و او همین ادعا را میکرد میگفتید: فروش زیاد دلیل بر خوب بودن فیلم نیست؟ اگر به فروش باشد که اخراجیها هنوز هم بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است! با فرو کردن سر در برف شاید خودتان بیمایه بودن فیلمتان را نبینید اما دیگران میبینند. به حقیقت دست بدهید و دست از باد کردن این بادکنک سوراخ بردارید.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد